تمنا كردن يوسف شبانى را - اورنگ پنجم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ پنجم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تمنا كردن يوسف شبانى را





  • به حكم آنكه امت پرورى را
    ز يوسف با هزاران كامرانى
    زليخا آن تمنا را چو دريافت
    نخستين خواست ز استادان آن فن
    رسن همچون خور از زر تافتندش
    زليخا نيز مي پخت آرزويى
    چو نتوان بي سبب خود را در او بست
    دگر مي گفت اين را چون پسندم
    وز آن پس داد فرمان تا شبانان
    جدا سازند نادر بره اى چند
    چو آهوى ختن سنبل چريده
    زره سان پشمشان چون موى زنگى
    ميان آن رمه يوسف شتابان
    زليخا صبر و هوش و عقل و جان را
    نگهبانان موكل ساخت چندى
    بدين سان بود تا مي خواست كارش
    اگر مي خواست در صحرا شبان بود ولى در ذات خود بود آن پري زاد
    ولى در ذات خود بود آن پري زاد



  • شبان لايق بود پيغمبرى را
    همى زد سر تمناى شبانى
    به تحصيل تمنايش عنان تافت
    كه كردند از برايش يك فلاخن
    چو گيسوى معنبر بافتندش
    كه گنجانم در او خود را چو مويى
    ببوسم گاه گاه اش ز آن سبب دست
    كه يك مو بار خود بر وى ببندم؟
    رمه در كوه و در صحراچرانان
    چو گردون چر بره، بي مل و مانند
    ز گرگان هرگز آسيبى نديده
    ز ابريشم فزون در تازه رنگى
    چو در برج حمل، خورشيد تابان
    سگ دنباله كش كرده، شبان را
    كه دارندش نگاه از هر گزندى
    نبود از دست بيرون اختيارش
    وگر مي خواست شاه ملك جان بود ز شاهى و شبانى هر دو آزاد
    ز شاهى و شبانى هر دو آزاد


/ 117