خانه هفتم - اورنگ پنجم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ پنجم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خانه هفتم





  • سخن پرداز اين كاشانه ى راز
    كه چون نوبت به هفتم خانه افتاد
    كه اى يوسف به چشم من قدم نه
    در آن خرم حرم كردش نشيمن
    حريمى يافت، از اغيار خالى
    درش ز آمد شد بيگانه بسته
    در او جز عاشق و معشوق كس نى
    رخ معشوق در پيرايه ى ناز
    هوس را عرصه ى ميدان گشاده
    زليخا ديده و دل مست جانان
    به شيرين نكته اى دلپذيرش
    به بالاى سرير افكند خود را
    كه اى گلرخ به روى من نظر كن
    مرا تا كى درين محنت پسندى
    بدين سان درد دل بسيار مي كرد
    ولى يوسف نظر با خويش مي داشت
    به فرش خانه سركافكند در پيش
    ز ديبا و حرير افكنده بستر
    از آن صورت روان صرف نظر كرد اگر در را اگر ديوار را ديد
    اگر در را اگر ديوار را ديد



  • چنين بيرون دهد از پرده آواز
    زليخا را ز جان برخاست فرياد
    ز رحمت پا درين روشن حرم نه
    به زنجير زرش زد قفل آهن
    ز چشم حاسدان دورش حوالى
    اميد آشنايان ز آن گسسته
    گزند شحنه، آسيب عسس نى
    دل عاشق سرود شوق پرداز
    طمع را آتش اندر جان فتاده
    نهاده دست خود در دست جانان
    خرامان برد تا پاى سريرش
    به آب ديده گفت آن سر و قد را
    به چشم لطف سوى من نظر كن
    كه چشم رحمت از رويم ببندي؟
    به يوسف شوق خود اظهار مي كرد
    ز بيم فتنه سر در پيش مي داشت
    مصور ديد با او صورت خويش
    گرفته يكدگر را تنگ در بر
    نظرگاه خود از جاى دگر كرد به هم جفت آن دو گلرخسار را ديد
    به هم جفت آن دو گلرخسار را ديد


/ 117