خريدن زليخا يوسف را به اضعاف، در حراج - اورنگ پنجم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اورنگ پنجم - نسخه متنی

نور الدین عبد الرحمان جامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خريدن زليخا يوسف را به اضعاف، در حراج





  • چو يوسف شد به خوبى گرم بازار
    به هر چيزى كه هر كس دسترس داشت
    شنيدم كز غمش زالى برآشفت
    همى بس گرچه بس كاسد قماشم
    منادى بانگ مي زد از چپ و راست
    يكى شد ز آن ميانه، اول كار
    از آن بدره كه چون خواهى شمارش
    خريداران ديگر رخش راندند
    بر آن افزود دولتمند ديگر
    بر آن داناى ديگر كرد افزون
    بدين قانون ترقى مي نمودند
    زليخا گشت ازين معنى خبردار
    خريداران ديگر لب ببستند
    عزيز مصر را گفت اين نكوراي
    بگفتا آنچه من دارم دفينه
    به يك نيمه بهايش برنيايد،
    زليخا داشت درجى پر ز گوهر
    بهاى هر گهر ز آن درج مكنون
    بگفتا كاين گهرها در بهايش عزيز آورد باز ازنو بهانه
    عزيز آورد باز ازنو بهانه



  • شدندش مصريان يك سر خريدار
    در آن بازار بيع او هوس داشت
    تنيده ريسمانى چند، مي گفت
    كه در سلك خريدارانش باشم
    كه مي خواهد غلامى بي كم و كاست؟
    به يك بدره زر سرخ اش خريدار
    بيابى از درستي زر هزارش
    به منزلگاه صد بدره رساندند
    به قدر وزن يوسف مشك اذفر
    به وزنش لعل ناب و در مكنون
    ز انواع نفايس مي فزودند
    مضاعف ساخت آنها را به يك بار
    پس زانوى نوميدى نشستند
    برو بر مالك اين قيمت بپيماي
    ز مشك و گوهر و زر در خزينه
    اداى آن تمام از من كى آيد؟
    نه درجي، بلكه برچى پر ز اختر
    خراج مصر بودي، بلكه افزون
    بده اى گوهر جانم فدايش كه دارد ميل او شاه زمانه
    كه دارد ميل او شاه زمانه


/ 117