قصاید و قطعات
ابو النجم احمد بن قوص منوچهری دامغانی
نسخه متنی -صفحه : 105/ 11
نمايش فراداده
-
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست
چه مرده و چه خفته كه بيدار نباشى
من جهد كنم بي اجل خويش نميرم
من خواب ز ديده به مى ناب ربايم
سختم عجب آيد كه چگونه بردش خواب
وين نيز عبجتر كه خورد باده نه بر چنگ
اسبى كه صفيرش نزنى مي نخورد آب
در مجلس احرار سه چيزست و فزون به
نه نقل بود ما را، نى دفتر و نى نرد
دفتر به دبستان بود و نقل به بازار ما مرد شرابيم و كبابيم و ربابيم
ما مرد شرابيم و كبابيم و ربابيم
-
اى دوست بيار آنچه مرا داروى خوابست
آن را چه دليل آرى و اين را چه جوابست
در مردن بيهوده، چه مزد و چه وابست
آرى عدوى خواب جوانان مى نابست
آن را كه به كاخ اندر يك شيشه شرابست
بي نغمه ى چنگش به مى ناب شتابست
نى مرد كم از اسب و نه مى كمتر از آبست
وان هر سه شرابست و ربابست و كبابست
وان هر سه بدين مجلس ما در، نه صوابست
وين نرد به جايى كه خرابات خرابست خوشا كه شرابست و كبابست و ربابست
خوشا كه شرابست و كبابست و ربابست