ناظر و منظور

وحشی بافقی

نسخه متنی -صفحه : 97/ 16
نمايش فراداده

رو به ميدان معانى كردن و تيغ دو زبان برآوردن در مدح شهسوارى كه از دو انگشت نوك تيغ دو سر ديده ى شرك را كور نمود و از بنان ذوالفقار پيكر باب خيبر گشاده

  • شود تاريكى ظلم از جهان دور ز آب عدل عالم را بشويد به نقد خود ننازد محتشم پر جهان را رسم عشرت تازه گردد به وحشى كز گدايان است ، او را ز خوان مرحمت بخشد نوايى ز خوان مرحمت بخشد نوايى
  • نماند شمع بزم عدل بي نور به جاى سبز گنج از خاك رويد كند خود را چو درويشان تصور نواى دين بلند آوازه گردد يكى از بي نوايان است ، او را رساند از ره لطفش به جايى رساند از ره لطفش به جايى