اماکن و آثار

جعفر خلیلی؛ مترجم: محمدرضا فرهنگ

نسخه متنی -صفحه : 12/ 7
نمايش فراداده

14 ـ مستشرق هلندي هورغرونيه

مستشرق هلندي «سنوك هورغرونيه» استاد دانشگاه ليدن، اين توفيق را به دست آورد كه به مدت يك سال از 1884 لغايت 1885 را در حجاز بگذراند، در اين مدت، 6 ماه را در مكه و 6 ماه ديگر را در شهر جده گذرانيد. او در مدتي كه در مكه بود، اوقات خود را به عنوان «يكي از دانشجويان علوم اسلامي» به تحصيل فقه مي گذرانيد. اين استاد دانشگاه پيش از مسافرت خود، كتاب مفصلي را به زبان هلندي به چاپ رسانيده بود كه در آن به تحقيق درباره مناسك حج و آغاز و مراحل پيشرفت و تغييرات آن در جاهليت و اسلام، مورد بررسي قرار گرفته بود. او آنگاه در سال 1888 و 1889 يك مجلد كتاب قطور را كه از دو جزء تشكيل شده بود، به چاپ رسانيد. اين كتاب به زبان آلماني بود و در آن هورغرونيه آراي يكسويه خود را درباره مكه آورده بود. جلد اول اين كتاب محتوي شرح كوتاهي درباره وضعيت جغرافيايي مكه و تاريخ كامل و مفصلي درباره اين شهر از زمان پيامبر تا سال 1885م. بود و تا آنجايي كه نگارنده اطلاع دارد. اين كتاب به زبان انگليسي ترجمه نشده است. اما جلد دوم اين كتاب را مستر جي ايج موناهان (يكي از كنسول هاي پيشين انگلستان در جدّه) به انگليسي ترجمه و آن را در سال 1830م. با عنوان «مكه در اواخر قرن نوزدهم» منتشر نمود. هورغرونيه در اين جلد به زندگاني مردم مكه و عادت و فكلور و وضعيت اجتماعي و علمي آنان و ديگر ساكنين مكه و بويژه مردمان اهالي اندونزي، كه او از آنان با نام «جاوا» ياد مي كند، پرداخته است.

هورغرونيه درباره ساكنين مكه مي گويد: هر تازه واردي هنگام راه رفتن در خيابان هاي مكه، تنوّع قوميت مردمان آنجا، توجهش را جلب مي كند، در ميان مردمان از تركان با چهره ها و پوست هاي سفيد و شفاف تا سياهان اهل نوبه با پوستي و چهره اي به دست تيره و سياه را مشاهده خواهد كرد. از سوي ديگر ميان بسياري از اين قوميت ها خصومت وجود دارد و مردمان هر مليتي گونه هايي از نفرت خود را نسبت به قوميت ديگر ابراز مي دارند. و بيشتر اين مردمان به منظور مجاورت در كنار مسجدالحرام و جستن تبرك و ثواب در مكه اقامت گزيده اند، ليكن گروه هايي نيز به غرض تجارت و سودجويي و منافع دنيوي در آنجا ساكنند، ولي در عين حال، حتي مسائل ديني و عبادتي كه بسياري را تشويق به ماندن در مكه مي كند، مانع از ارزيابي اين كار با ديدگاه هاي مادي و دنيايي نمي شود، از اين رو بسياري از مسلمانان اين جمله را تكرار مي كنند: «حج مبرور، ذنب مغفور و تجارة لا تبور»«*»، هورغرونيه وجود فعاليت هاي تجارتي را دليل بر وجود منافع دنيوي در سفر حج دانسته است و مي گويد در اين بازار فعاليت و سودآوري هندي ها با فروش مال التجاره خود يا وام دادن، سود فراواني را نصيب خود مي كنند و به رغم حرمت شرعيِ ربا در اسلام، اين بازرگانان معمولا با استفاده از حيله هاي شرعي و با وام دادن پول و گرفتن سودي با عنوان «مرابحه» سعي در شرعيت بخشيدن به معاملات ربوي خود دارند; برخي از اين راه ها و حيله هاي شرعي عبارتند از نوشتن مبلغي در سند بيش از آني كه بدهكار دريافت داشته و بايد بپردازد و ديگر آن كه اين جنسي را كه ارزش و بهاي كمي دارد به قيمت فاحشي به مديون فروخته و قيمت آن را كه در واقع برابر با سود وام خود است جزء وام او در موعد سررسيد دريافت مي دارد و بيشتر وام گيرندگان از مردمان طبقه متوسط مي باشند. «*» مقصود از اين تجارت نه معناي متداول و اصطلاحي آن، كه عبارت از تجارت كالا است، بلكه مقصود تجارت با خداوند است كه او وعده سود اخروي به حج گزاران داده است و كسي كه با خداوند تجارت حج انجام مي دهد، هرگز از سود بي نصيب نخواهد بود.

هورغرونيه مي گويد: رقيب سرسخت هندي ها در تجارت و سودآوري، اهالي حضرموت هستند كه اين افراد معمولاً با دست خالي به مكه آمده و به علت قابليت فوق العاده در تحمل سختي ها و گرسنگي و عقل اقتصادي، در مدت كوتاهي با انجام هر كاري كه برايشان پول آور باشد، به دارايي و ثروت دست مي يابند، اين افراد حتي به كارهايي كه با شرافتشان ناسازگار باشد نيز دست مي زنند بسيارشان در روز نخست با حرفه باركشي و حمّالي آغاز مي نمايند و پس از مدّتي در رديف بازرگانان جدّه قرار مي گيرند. علاوه بر اين دو گروه، مردماني هم از يمن براي كسب و كار به مكه مي آيند ليكن اهالي يمن هرگز قادر به برابري با حضارمه نمي باشند.

هورغرونيه پس از توصيف برخي مكي هاي فقير ساكن در مكه، كه در آنجا به كار اشتغال دارند; نظير اعراب بدوي، مغربي ها، افغاني ها و جز اينها به سياهان آزاد، كه به «تكروريين» مشهورند، و بندگان آزاد شده اشاره دارد. او همچنين به كارهاي ناشايستي كه برخي زنان فاسد انجام مي دهند اشاره دارد (و به نظرم از يك استاد دانشگاه بعيد است كه در پي يافتن اعمال ناشايست مردمان پست باشد) و مي گويد: برخي از زنان فاسد و پست ـ و بويژه زنان مصري ـ به مكه آمده و براي سرپوش گذاشتن بر فحشا، خود را از راه (الزواج بالمقاولة = ازدواج قراردادي) به همسري مردي درآورده و آنگاه به شغل كثيف خود ادامه مي دهند.

هورغرونيه از مردمان اهل اندونزيِ ساكن در مكه تعريف و تمجيد فراواني نموده و مي گويد: اين «جاوه اي ها» برخلاف ديگران براي تجارت و سود مادّي به مكه نمي آيند، بلكه غالباً براي انجام فرائض ديني و مجاورت، ساكن مكه مي گردند. (البته به نظر من گو اين كه مسلمانان اندونزي مردماني پاك و خوش قلبند ليكن به نظر مي رسد توجه اين مستشرق به اين مردمان به علت هلندي بودن او مي باشد كه مدت زمان زيادي اندونزي را در تحت سيطره استعماري خود داشته است).

هورغرونيه مي گويد: برغم تعدد قوميت ها و مليت ها در مكه، چهره عمومي شهر از جهت زبان و عادات و رفتارها، چهره يك شهر مغرب عربي را دارد، در اين شهر افراد طبقه بالاي جامعه را شريفان و سادات و ديگر خانواده هاي ريشه دار و قديمي حاكم در مكه تشكيل داده و افراد طبقه پايين را ديگر اعراب مناطق حجاز كه به مكه مي آيند تشكيل مي دهند. ليكن به اين نكته اشاره دارد كه همواره مردم طبقه پايين به سهولت و سادگي سر طاعت و تسليم در برابر شرفاي حاكم فرود نمي آورند. از اين رو هر گروهي بنا به عادت و رفتار قبيله اي و ملّيِ خود عمل مي كند. و به رغم اين كه وضعيت عمومي، چهره يك شهر مغرب عربي است، همگي از شريف مكه گرفته تا گداي سرگذر در اين امر اشتراك عقيده دارند كه هر كدام به راهي حاجيان را دوشيده و آنها را وسيله امرار معاش خود قرار دهند; زيرا همگي ـ به صورت مستقيم يا غير مستقيم ـ از راه سفر حجاج ارتزاق مي كنند.

هورغرونيه درباره تجارت برده و بردگي مي گويد: انواع بردگان آفريقايي را مي توان به وفور در دكه هاي برده فروشان يافت، و او در بازار برده فروشان، كه عبارت بود از سالني بزرگ در نزديكي دروازه مسجدالحرام (باب الدريبه)، همه نوع برده; اعم از مرد و زن را كه در معرض فروش بوده اند ديده است. برخي از اين بردگان به تازگي براي فروش به بازار آورده شده بودند و برخي ديگر براي چندمين بار به فروش مي رفتند. او به توصيف مفصلي از بازار و متاع آن; يعني برده مي پردازد و مي گويد: احساس او از وضعيت فروش اين بود كه بردگان همانند گاوان به فروش مي رفتند; بويژه كنيزكان جوان، ليكن مي گويد با دقت بيشتر دريافته است كه اين دختران جوان هرگز از وضعيت خود ملول و پشيمان نبوده اند. اين مستشرق آنگاه به چگونگي جمع آوري و انتقال اين بردگان و تأثير بردگي آنان در انتشار اسلام در آفريقا و بيرون آن پرداخته و مي گويد: اعراب و مسلمانان به هر جاي آفريقا رفته اند اسلام را تبليغ و نشر داده اند و اين حقيقت كه هر جا روستا و دهي كه بردگان آن مسلمان شده و به آن بازگشته اند، بزودي آثار پاكيزگي و اشتغال سكان آن به كار ثمربخش از قبيل كشاورزي و صنعت و آموزش روي آورده اند. براي اروپاييان و مبشّرين مسيحي مشهود است و ساده ترين راه براي تمييز ميان دهات و روستاهاي بت پرست و مسلمان اين پديده است. آنگاه هورغرونيه با ناراحتي به اين نكته اشاره مي كند كه مسيحيان مؤمن همواره از اين حقيقت خجلت زده اند كه بردگاني كه نيمي از آنان لخت بوده و تحت سيطره مسيحيان مي باشند، از تمدن اروپايي تنها گذاشتن كلاه هاي پهن و گشاد و مشروبخواري را آموخته اند، در حالي كه مسلمانان سياه به كار و توليد مشروع روي آورده اند.

وي مي گويد: هنگامي كه هزاران سياه و حبشه اي براي بردگي به كشورهاي اسلامي آورده مي شوند، آنگاه كه به ياد سرزمين و زادگاه خود مي افتند اين حقيقت براي آنان آشكار مي شود كه تنها پس از بردگي است كه انسانيت به آنها هبه شده است از اين رو مردماني آرام و قانع و سر به زير مي شوند و هرگز آرزوي بازگشت به موطن خود را نمي كنند، بدينجهت به كشورهاي اروپايي توصيه مي كند كه تجارت برده را با راه هايي غير از نيروي نظامي و ناوهاي جنگي از ميان بردارند و اين راه عبارت است از آموختن زندگي و ارزش آن به آفريقاييان تا بدين وسيله اين تجارت منفور از ميان برداشته شود.

هورغرونيه در بخش ديگري از سفرنامه خود به چگونگي استفاده ماديِ اهالي مكه از حجاج دارد. او نخست به آل شيبه كه كليدداران كعبه هستند اشاره كرده و مي نويسد: در اين روزگار افراد اين خانواده، از راه فروش قطعه هاي پرده كعبه، كه از سال هاي گذشته باقي مانده است و همه ساله تجديد مي شود، ارتزاق مي نمايند، علاوه بر اين، درآمدهايي نيز از راه اجازه وارد شدن حجاج به داخل كعبه دارند و همان گونه كه معروف است درب كعبه در روزهاي 10 محرم الحرام و 27 رجب و 15 شعبان هر سال به روي حجاج گشوده مي شود. علاوه بر اين موارد، در برخي از روزهاي ماه رمضان و ماه هاي حج نيز حجاج مي توانند داخل كعبه شوند و همچنين با پرداخت مبالغ هنگفتي از سوي برخي از ثروتمندان عرب، آل شيبه درب كعبه را مي گشايند. از مراسم گشايش درب كعبه برخي از خواجگان حرم نيز سود مي برند.

هورغرونيه از گروهي كه به سقايت حجاج مي پردازند، با نام «الزمزميين» ياد كرده و چنين مي گويد: سقايت و آبياري حجاج از ديرباز در دست بني العباس بوده و اين سمت را از يكديگر به ارث مي برده اند، از اين رو آنچه در رابطه با چاه و آب زمزم بوده در دست اين خاندان است. ليكن پس از آن كه بني العباس از اين سمت شانه خالي نمودند، آب چاه زمزم مقدس براي همه حاجيان مباح گرديد و همه كس در استفاده از آن آزاد گرديد. ليكن حقيقت امر جز اين است و گروهي از سقايان تقسيم آب اين چاه را به خود اختصاص داده اند، بدين گروه نام «الزمزمية» گفته مي شود و اين گروه در نزديكي حرم وسايل كار خود از قبيل كوزه و مخازن آبي كه آب زمزم را خنك نگه مي داشت حفظ مي نمودند و آنگاه اين آب را به حجاج اجاره داده تا هر موقع نياز داشته باشند بنوشند، علاوه بر اين كار، افراد گروه زمزميه به انجام برخي خدمات براي حجاج، در مقابل دريافت مقداري پول، مشغولند.

هورغرونيه سپس به متوليان اماكن مقدس مكه اشاره دارد، ليكن بيشتر درباره گروه «مطوّفين = طواف دهندگان» سخن مي راند و مي گويد: اين گروه از ديرباز به انجام كارهاي حجاج مي پرداخته اند و مشهور اين است كه هر گروه از مطوفان و خانواده شان، به خدمت گروهي از حجاج، كه از مليت معيني مي باشند، مي پردازند; مثلاً برخي از مطوفين مخصوص حجاج عراق مي باشند و برخي ديگر از آنِ حجاج ترك يا شام و جز اينها، اين گروه معمولاً مشتريان خود را از جدّه استقبال نموده و بهمراه آنها به مكه مي آيند و پس از پذيرايي از آنان در منازل خود، آنان را به مسجدالحرام و عرفات و مشعر و منا برده و تمام مناسك حج را به همراه آنان به جاي مي آورند. اين گروه همواره در جامعه مكه از قدرت و نفوذ و اهميت فوق العاده اي برخوردار بوده و سطح فرهنگي و شعور اجتماعي آنان با ديگر ساكنين مكه متفاوت است.

هورغرونيه آنگاه به گروه ديگري كه عبارتند از دستفروشان و صرافين و صاحبان اتاق و خانه كه به حجاج اجاره داده مي شود و همگي از سفر و اقامت حجاج در مكه استفاده مادّي مي نمايند اشاره دارد.

اين مستشرق در بخش ديگري از كتاب خود اشاره به آرامشي دارد كه در مكه در ماه محرم الحرام و پس از بازگشت گروه بسياري از حاجيان به كشورهاي خود به وجود مي آيد. او مي گويد گروهي از حجاج سعي مي كنند تا روز عاشورا را، كه روز فتح مكه در صدر اسلام بوده، در مكه باشند و به ايرانيان اشاره دارد و مي نويسد: حاجيان ايراني معمولاً در روز عاشورا به صورت محرمانه به عزاداري امام حسين ـ ع ـ مي پردازند، ولي در جدّه و پس از جنگ عثماني و روسيه، ايرانيان اين مراسم را علني برگزار مي كنند و او از سبب و ارتباط ميان «آزادي مراسم عزاداري» و جنگ حكومت عثماني و روسيه اطلاعي ندارد. در ادامه مي نويسد: ايرانيان در دهه محرم در منزل بزرگي اجتماع نموده و به عزاداري مي پردازند، درب اين منزل بر روي همه باز است و هر كسي مي تواند در مراسم شركت جويد و خود هورغرونيه نيز در محرم سال 1834 ميلادي در اين مراسم شركت جسته است و مي گويد: او حاكم ترك را كه به دعوت كنسول ايران در آن مجلس حضور داشته ديده است و اين حاكم نه تنها از شربتي كه در مجلس به حاضرين مي دادند نوشيد بلكه گريه تأثرآوري نيز نمود!

او آنگاه به مناسبت هايي كه مردم مكه آنها را پاس داشته و مراسمي برپا مي دارند و بر سر مزار اوليا مي روند، اشاره مي كند و مي گويد: روزهاي معيني در سال وجود دارد; نظير «يوم ستناميمونه» و «يوم الشهداء» و «يوم الشيخ محمود» و «يوم المهدلي». يوم الشهدا، بزرگداشت روزي است كه حسين بن علي و ياران او در پاي كوه فخ به شهادت رسيدند، او در سال 786م. از شهر ينبع بر عليه عباسيان قيام كرد و شهيد گرديد. ليكن برخي از مكيان معتقدند كه در پاي اين كوه آرامگاه برخي صحابه نظير عبدالله بن عمر مي باشد.