الْجُحُودَ، وَقَوَّمَ الزَّيْغَ، وَسَكَّنَ الْغَمْرَةَ، وَاَبادَ الْفَتْرَةَ،
ريشهكن ساخت، و كجيها را راست، و آشوب و فتنه را آرام نمود، و خلأ رهبرى شايسته را از ميان برد
وَسَدَّ الْفُرْجَةَ، وَقَتَلَ النّاكِثَةَ وَالْقاسِطَةَ وَالْمارِقَةَ، وَلَمْ
و آن فاصله را پركرد، و پيمان شكنان و ستمكاران و بيرون روندگان از دين را كشت، و پيوسته
يَزَلْ عَلى مِنْهاجِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ،
بر طريقه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله
وَوَتيرَتِهِ، وَلُطْفِ شاكِلَتِهِ، وَجَمالِ سيرَتِهِ، مُقْتَدِياً بِسُنَّتِهِ،
و در راه او و روش نيكو و سيره زيبايش برفت، و به سنّت او
مُتَعَلِّقاً بِهِمَّتِهِ، مُباشِراً لِطَريقَتِهِ وَاَمْثِلَتُهُ نَصْبُ عَيْنَيْهِ،
اقتداء كردو بر آن همت گماشت، و ملازم طريقه او بود، و كارهاى او را الگوى خود قرار داده
يَحْمِلُ عِبادَكَ عَلَيْها، وَيَدْعُوهُمْ اِلَيْها، اِلى اَنْ خُضِبَتْ
و بندگان تو را بدان كارها وادار نمود، و به آنها فرامىخواند، تا آنگاه كه محاسن
شَيْبَتُهُ مِنْ دَمِ رَأْسِهِ، اَللّـهُمَّ فَكَما لَمْ يُؤْثِرْ فى طـاعَتِكَ
شريفش از خون سرش رنگين شد، خدايا هم چنانكه او در اطاعت تو
شَكّاً عَلى يَقين، وَلَمْ يُشْرِكْ بِكَ طَرْفَةَ عَيْن، صَلِّ عَلَيْهِ
هيچگاه ترديد به خود راه نداد، و باندازه چشم برهم زدنى به تو شرك نورزيد، درود فرست بر او
صَلاةً زاكِيَةً نامِيَةً، يَلْحَقُ بِها دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ فى جَنَّتِكَ،
درودى پاكيزه و فزاينده، كه برسد بوسيله آن به جائى كه جايگاه پيامبر است در بهشتت
وَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِيَّةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْكَ فى مُوالاتِهِ
و برسان به او از جانب ما درود و سلام، و عطا فرما به ما از نزد خود در راه دوستى او
فَضْلاً وَاِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، اِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ
فضل و احسان و آمرزش و خوشنودى خويش، كه براستى تو داراى فضلى
الْجَسيمِ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.
بزرگ هستى، به رحمتت سوگند اى مهربانترين مهربانان سپس ببوس ضريح مطهر را و دو طرف صورت را بر آن بگذار.
بعد نماز زيارت بجاى آور و آنچه خواهى دعا كن و بعد از تسبيح حضرت زهراء(عليها السلام)
بگو: اَللّـهُمَّ اِنَّكَ بَشَّرْتَنى عَـلى لِسـانِ نَبِيِّـكَ وَرَسُولِكَ
خدايا تو به من نويد دادى به زبان پيغمبر و فرستادهات
مُحَمَّدصَلَواتُكَ عَلَيْهِوَآلِهِ، فَقُلْتَ: }
وَبَشِّرْالَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ
محمد كه درودهاى تو بر او و آلش باد و فرمودى: «و مژده ده كسانى را كه ايمان آوردند لَهُمْ قَدَمَ صِدْق عِنْدَ رَبِّهِمْ{
اَللّـهُمَّوَاِنّى مُؤْمِنٌ بِجَميـعِ
و ثابت قدم و صادق نزد پروردگارشان هستند،» خدايا من ايمان دارم به همه
اَنْبِيآئِكَ وَرُسُلِكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِمْ، فَلا تَقِفْنى بَعْدَ
پيمبرانت وفرستادگانت كه درودهاى تو بر ايشان باد، پس از
مَعْرِفَتِهِمْ مَوْقِفاً تَفْضَحُنى فيهِ عَلى رُؤُوسِ الاَْشْهادِ، بَلْ
معرفتى كه در حقّشان دارم قرارم مده در جايگاهى كه رسوايم كنى در آنجا در برابر مردمان بلكه
قِفْنى مَعَهُمْ، وَتَوَفَّنى عَلَى التَّصْديقِ بِهِمْ، اَللّـهُمَّ وَاَنْتَ
مرا به همراه آنان باز دار و با تصديق به ايشان بميران، خدايا تو بودى
خَصَصْتَهُمْ بِكَرامَتِكَ، وَاَمَرْتَنى بِاتِّباعِهِمْ، اَللّـهُمَّ وَاِنّى
كه آنان را به كرامتت مخصوص داشتى، و مرا به پيروى كردنشان دستورم دادى، خدايا من
عَبْدُكَ وَزآئِرُكَ، مُتَقَرِّباً اِلَيْكَ بِزِيارَةِ اَخى رَسُولِكَ،
بنده تو و زائر توأم كه تقرّب جويم بدرگاهت بوسيله زيارت برادر رسولت و بر
وَعَلى كُلِّ مَأْتِىّ وَمَزُور حَقٌّ لِمَنْ اَتاهُ وَزارَهُ، وَاَنْتَ خَيْرُ
آنكس كه به ديدار و زيارتش روند حقّى است براى ديدار كننده و زائرش و تو بهترين ديدار شده
مَأْتِىّ وَاَكْرَمُ مَزُور، فَأسْأَلُكَ يا اَللهُ يا رَحْمنُ يا رَحيمُ، يا
و بزرگوارترين كسى هستى كه به زيارتت آيند، از تو خواهم اى خدا اى بخشاينده، اى مهربان
جَوادُ يا ماجِدُ يا اَحَدُ يـا صَمَدُ، يا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ
اى جواد اى با مجد عظمت، و شوكت، اى يكتا اى بىنياز، اى آنكه فرزندى ندارد و فرزند كسى نيست
وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ، وَلَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً وَلا وَلَداً، اَنْ
و نيست برايش همتائى، هيچكس و نگرفته براى خود همسر و نه فرزندى
تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ
درود فرست بر محمد و آل محمد، و قرار ده تحفه خود را نسبت به من از
اِيّاىَ مِنْ زِيارَتى اَخا رَسُولِكَ فَكاكَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ،
زيارت برادر رسولت آزاديم را از آتش دوزخ
وَاَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ يُسارِعُ فِى الْخَيْراتِ، وَيَدْعُوكَ
و قرارم ده از آنانكه بسوى خيرات بشتابند، و از روى شوق و خشيت،
رَغَبـاً وَرَهَبـاً، وَتَجْعَلَـنى مِـنَ الْخاشِعينَ، اَللّـهُمَّ اِنَّكَ
تو را بخوانند، و قرارم دهى از خشوعكنندگان، خدايا تو
مَنَنْتَ عَلَىَّ بِزِيارَةِ مَوْلاىَ عَلِىِّ بْنِ أبي طالِب وَوِلايَتِهِ
بر من منّت نهادى به زيارت مولايم على بن ابيطالب و بولايت
وَمَعْرِفَتِهِ، فَاجْعَلْنى مِمَّنْ يَنْصُرُهُ وَيَنْتَصِرُ بِهِ، وَمُنَّ عَلَىَّ
و معرفتش پس قرارم ده از كسانىكه ياريش كنند، و از او يارى ستانند، و منّت گذار بر من
بِنَصْرِكَ لِدينِكَ، اَللّـهُمَّ وَاجْعَلْنى مِنْ شيعَتِهِ، وَتَوَفَّنى
كه بوسيله من يارى دهى دينت را، خداوندا مرا از شيعيانش قرارم ده، و بر دين او
عَلى دينِهِ، اَللّـهُمَّ اَوْجِبْ لى مِنَ الرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ
بميرانم، خدايا واجب گردان براى من از رحمت و خوشنودى
وَالْمَغْفِرَةِ وَالاِْحْسانِ وَالرِّزْقِ الْواسِعِ الْحَلالِ الطَّيِّبِ ما
و آمرزش و نيكى و روزى فراخ حلال و پاكيزه آنچه را تو شايسته آن مىباشى
اَنْتَ اَهْلُهُ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ.
اى مهربانترين مهربانان، و ستايش از آن خدا: پروردگار جهانيان است.
در روز شهادت آن حضرت پس از خواندن اذن دخول وارد حرم مطهر شو و مقابل ضريح بايست و بگو: رَحِمَكَ اللهُ يَا اَبَاالْحَسَنِ، كُنْتَ اَوَّلَ الْقَومِ اِسْلاماً،
خداوند رحمت كند ترا اى ابو الحسن، توئى نخستين مردم در گرايش به اسلام
وَاَخلَصُهمْ اِيْماناً، وَاَشَدَّهُمْ يَقِيناً، وَاَخْوَفَهُمْ لِلّهِ،
و مخلص ترين آنها در ايمان، و استوارترين آنان از جهت يقين، و ترسناكترينشان از خدا
وَاَعظَمَهمْ عَنَاءً، وَأَحْوَطَهُمْ عَلَى رَسُولِ اللهِ، صَلَّى اللهُ
و عظيم ترين آنها در تحمل مشكلات، و با احتياط ترين آنها در حفظ رسول خدا صلى الله
عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، و آمَنَهُمْ عَلى أَصْحَابِهِ، وَاَفضَلَهُمْ
عليه و آله و سلم، و امين ترين آنان بر اصحاب آن حضرت، و بر ترنيشان
مَنَاقِبَ، وَاَكْرَمَهُمْ سَوابِقَ، وَاَرفَعَهُم دَرَجَةً، وَاَقْرَبَهُمْ مِنْ
از جهت اوصاف نيك، و گرامى ترينشان در حُسن سابقه، و بالا ترين آنها در درجه، و نزديكترين
رَسُولِ اللهِ، صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَاَشْبَهَهُمْ بِهِ هَدْياً
آنها به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم، و شبيه ترين آنها در سيره
وَخُلُقاً، وَسَمْتاً وَفِعْلا، وَاَشرَفَهُمْ مَنْزِلَةً، وَاَكْرَمَهُمْ عَلَيهِ،
و اخلاق و روش و كردار، و شريفترين آنان در منزلت و مقام، و گرامى ترينشان نزد رسولخدا(صلى الله عليه وآله)
فَجَزاكَ الله عَنِ الإِسلامِ وَعَنْ رَسُولِهِ، وَبَرَزتَ حِينَ
خداوند پاداش دفاع از اسلام و پيامبرش را به تو عنايت فرمايد، تو بر آنان سبقت گرفتى هنگامى كه
استَكانوا، وَنَهَضتَ حِينَ وَهَنُوا، وَلَزِمتَ مَنهاجَ رَسُولِ
كوتاهى كردند، و قيام كردى وقتى سستى ورزيدند، و راه رسولخدا صلى
اللهِ، صَلَّىاللهُ عَلَيهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، إذْهَمَّ أَصحابُهُ، وَكُنتَ
الله عليه و آله و سلم، را ملازم بودى وقتى كه اصحاب او به راه ديگرى همت گماشتند، تو
خَلِيفَتَهُ حَقّاً، لَمْ تُنَازَعْ وَلَمْ تُضْرَعْ، بِرَغِم المُخالِفِينَ،
خليفه به حق و بلا منازع او بودى و سستى از خويش نشان ندادى بر خلاف ميل مخالفان
وَغَيَظِ الكَافِرينَ، وَكُرْهِ الحاسِدِينَ، وَضِغَنِ الفَاسِقِينَ،
و خشم كافران، و نا پسندداشتن حسودان، و كينه ورزى فاسقان
وَمَضَيتَ بِنُورِ اللهِ إِذْوَقَفُوا، فَاتَّبَعُوكَ فَهُدُوا، وَكُنتَ
در پرتو نور الهى پيش رفتى هنگامى كه ديگران ايستادند،
و آنها كه از تو بيروى كردند هدايت شدند،
أَخفَضَهُمْ صَوتاً، وَأعلاهُمْ قُنُوتاً، وَأَقَلَّهُمْ كَلاماً،
صداى تو آهسته تر و اطاعتت (از خدا و پيامبرش) بيشتر بود، كمتر تكلم مىكردى
وَأَصوَبَهمْ نُطقاً، وأَكبَرَهُمْ رَأْياً، وَاشجَعَهُمْ قَلباً،
و حق سخن را بهتر ادا مىكردى، در رأى و نظر بزرگتر، و از نظر شجاعت برتر
وَأَشَدَّهُمْ يَقِيناً، وَأَحسَنَهُمْ عَمَلا، وَأَعرَفَهُمْ بِالاُمُورِ،
و از جهت يقين و اعتقاد استوارتر، و در عمل نيكوتر، و نسبت به مسائل آشناتر بودى
كُنتَ واللهِ يَعسُوباً لِلدِّيْنِ أَوَّلا وَآخِراً، الاوّلُ حِينَ تَفَرَّقَ
به خدا سوگند تو پيشواى اول وآخر دين مىباشى، اوّل: در آن هنگام كه مردم از گرد تو
النَّاسُ، وَالآخِرُ حِينَ فَشِلُوا، كُنتَ لِلمُؤمِنينَ أَباً رحيماً
پراكنده شدند، و آخر: وقتى كه در اداره امور دچار شكست شدند، تو نسبت به مؤمنان پدرى مهربانى
إِذ صَارُوا عَلَيك عِيَالا، فَحَمَلْتَ أَثقَالَ مَا عَنهُ ضَعُفُوا،
زيراآنان تحتسرپرستى توقرار گرفتند، ومتحمّل شدى مسئوليتهائى را كه ديگران تحمل آنرا نداشتند
وَحَفِظْتَ مَا أَضَاعُوا، وَرَعَيْتَ مَا أَهْمَلُوا، وَشَمَّرْتَ إِذِ
وحفظ كردى آنچه ضايع كردند، ورعايت كردى آنچهاهمالكردند، و دامن همت به كمرزدى هنگامى كه
اْجتَمَعُوا، وَعَلَوْتَ إِذْ هَلِعُوا، وَصَبَرْتَ إِذ أَسْرَعُوا،
به گرد تو اجتماع كردند، و سربلند شدى چون بى تابى كردند، و شكيبايى كردى وقتى كه شتاب گرفتند
وَأَدْرَكْتَ أَوْتَار مَا طَلَبُوا، وَنَالُوا بِكَ مَا لَمْ يَحتَسِبُوا،
وخونخواهى كردى از سوى خونخواهان، و بواسطه تو بهآنچه كهفكر نمىكردند بهآن نائل شوند رسيدند
كُنْتَ لِلكَافرِينَ عَذَاباً صَبّاً وَنَهْباً، وَلِلْمُؤْمِنينَ عَمَداً
تو بر كافران عذابى ريزان، و براى مؤمنان تكيهگاه
وَحِصْناً، فَطِرْتَ وَاللهِ بِنَعْمـائِهَا، وَفُزتَ بِحَبائِها،
ودژ مستحكمى بودى، به خدا سوگند كه با نعمتهاى او سرشته شدى، و به عطاى الهى كامياب گرديدى
وَأَحْرَزْتَ سَوابِقَهَا، وَذَهَبتَ بِفَضائِلِها، لَمْ تُفْلَلْ
و پيش از ديگران آن را احراز كردى و امتيازات آن را ربودى، نه دليل و حجّت تو
حُجَّتُكَ، وَلَمْ يَزِغْ قَلبُكَ، وَلَمْ تَضْعُفْ بَصيرَتُكَ، ولَمْ
نارسا، و نه تحمّل تو اندك، و نه بينش تو ضعيف بود، و دچار
تَجبُنْ نَفسُكَ، كُنْتَ كَالجَبَلِ لاَ تُحَرِّكُهُ العَواصِفُ،
ترس نبودى، (بلكه) همانند كوهى بودى كه تند باد حوادث ترا تكان نمىداد
وَكُنْتَ كَما قَالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله)
: أَمِنَ الْنَّاسُ فى صُحْبَتِكَ،
و چنان بودى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در بارهات فرمود: مردم در كنار تو و در حكومت
وَذَاتِ يَدِكَ، وَكُنْتَ كَما قالَ(صلى الله عليه وآله)
، قَوِيّاً فى بَدَنِكَ
تو احساس امنيت مىكردند، و تو همانگونه بودى كه رسولخدا(صلى الله عليه وآله) فرمود از نظر جسمى نيرومند
مُتَواضِعَاً فى نَفْسِكَ، عَظِيماً عِنْدَ اللهِ، كَبِيراً فى الاَْرْضِ،
نزد خويش فروتن، و پيش خداوند با عظمت، در زمين بزرگ
جَلِيلا عِنْدَ الْمُؤْمِنينَ، لَمْ يَكُنْ لاَِحَد فيكَ مَهْمَزٌ، وَلا
و نزد مؤمنان بزرگوارى، براى احدى در بارهات حق بدگوئى نبود
لِقَائِل فِيكَ مَغْمَزٌ، وَلا لِخَلْق فِيكَ مَطْمَعٌ، وَلا لاَِحَد
و گويندهاى بهانه عيب جوئى در تو نيافت، و مخلوقى نتوانست در تو طمع باطل كند، و كسى نبود
عِنْدَكَ هَوادَةٌ، اَلضَّعِيفُ الْذَّلِيلُ عِنْدَكَ قَوِىٌّ عَزِيزٌ، حَتّى
كه از تو انتظار نرمش داشته باشد، شخص ناتوان و خوار نزد تو نيرومند و عزيز بود تا حق
تَأْخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ، وَالْقَوىُّ الْعَزِيزُ عِنْدَكَ ضَعِيفٌ ذَلِيلٌ،
او را بازستانى، و شخص قوى و عزيز از نظر تو ناتوان و خوار بود
حَتّى تَأْخُذَ مِنْهُ الْحَقَّ، وَالْقَرِيبُ وَالْبَعِيدُ عِنْدَكَ فى ذلِكَ
تا حق مظلوم از او بازگيرى، و خويش و بيگانه در اين جهت
سَوَآءٌ، شَأْنُكَ الْحَقُّ والْصِّدْقُ وَالْرِّفْقُ، وَقَوْلُكَ حُكْمٌ
نزد تو يكسان بودند، كار تو حقيقت و راستى و مدارا بود، و گفتارت محكم
وَحَتْمٌ، وَاَمْرُكَ حِلْمٌ وَحَزْمٌ، وَرَأْيُكَ عِلْمٌ وَعَزْمٌ فِيمَا
و ترديد ناپذير، و شيوهات برديارى و احتياط، و رأى و انديشهات بر اساس علم و احتياط
فَعَلتَ قَدْنَهَجَ بِكَ السَّبِيلُ، وَسَهُلَ بِكَ العَسِيرُ، وَاُطْفِأَتْ
در جريان عمل بود، خداوند راه مسلمين را بواسطه تو مشخص، و كارهاى دشوار آنها را
بِكَ النِّيرانُ، وَاعَتَدَلَ بِكَ الدِّينُ، وَقَوِىَ بِكَ الإِسلامُ
آسان، و آتش جنگ را خاموش ساخت، و دين را بوسيله تو اعتدال بخشيد، و اسلام
وَالمُؤمِنُونَ، وَسَبَقتَ سَبقاً بَعِيداً، وَأَتعَبْتَ مَنْ بَعدَكَ
و مؤمنان را قدرت داد، تو بر ديگران بسيار پيشى گرفتى، و آنانكه پس از تو روى كار آمدند
تَعَباً شدِيداً، فَجَلَلْتَ عَنِ البُكاءِ، وَعَظُمَتْ رَزِيَّتُكَ فى
به زحمت فراوان افتادند، تو بر تر از آنى كه گريه بر تو ما را تسكين بخشد، مصيبت تو در
السَّمآءِ، وَهَدَّتْ مُصِيبَتُكَ الأَنامَ، فَإِنّا للهِ وَاِنَّا اِلَيْهِ
آسمان بزرگ جلوه نمود، و مردم (زمين) را در هم شكست، ما از خداييم و بسوى او
رَاجِعُونَ، رَضِينَا عَنِ اللهِ قَضَاءَهُ، وَسَلَّمْنَا للهِ أَمرَهُ، فَواللهِ
باز مىگرديم، به قضاى او راضى و تسليم امر او مىباشيم، به خدا سوگند كه
لَنْ يُصابَ المُسْلِمُونَ بِمِثلِكَ أَبَداً، كُنتَ لِلمُؤمِنينَ كَهفاً
هرگز مسلمانان به مصيبتى همانند سوگ تو دچار نشدند، تو براى مؤمنان پناهگاه
وَحِصنَاً وَقُنَّةً رَاسِياً، وَعَلَى الكَافِرينَ غِلظَةً وَغَيظاً،
و دژ و قلهاستوار، و نسبت به كافران سخت گير و خشمناك بودى
خداوند ترا به پيامبرش
فَأَلحَقَكَ اللهُ بِنَبِيّهِ، وَلا أَحرَمَنا أَجرَكَ، وَلا أَضَلَّنَا بَعدَكَ.
ملحق سازد، و ما را از پاداش مصيبتت محروم نفرمايد، و پس از تو ما را گمراهمان نگرداند
زيارتقبور پيامبران عظام(عليهم السلام)
تكريم و تعظيم انبيا(عليهم السلام)
عقلا وشرعاً لازم است و علماء تصريح كردهاند به استحباب زيارت آنان، براى حضرت يونس(عليه السلام)
در كنار شط فرات بقعهاى است معروف، و قبر حضرت هود و صالح در وادِى السَّلام در نجف اشرف مشهور مى باشد و مرقد ذِى اْلكِفْل در چند فرسخى شهر كوفه در كنار فرات در شهر كِفِل است و در شهر موصل قبر جرجيس پيغمبر و در بيرونِ شهر، قبر شيث هِبَةُالله، و در قبله مسجد بَراثا قبر جناب يوشع(عليهم السلام)
است كه فعلا از آن اثرى نيست. زيارت «جامعه صغيره» كه براى زيارت امام موسى بن جعفر(عليه السلام)
ذكر كرديم، در زيارت اين پيامبران عظام نيز خوانده مىشود. اين زيارت را نيز براى هر يك از مشاهد مشرفه پيامبران(عليهم السلام)
نقل كرداند: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِىَّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا...(بجاى چند
سلام بر تو اى پيامبر خداوند، سلام بر تو اى
نقطهاسمپيامبرى كهقصد زيارت اوراكردهاىآورده شود)
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى رَسُوْلِ اللهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ
سلام بر تو و بر پيامبر خدا محمد بن عبد
اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى جَميعِ النَّبِيّينَ وَالْمُرْسَلينَ،
الله، سلام بر تو و بر همه پيامبران و فرستادگان الهى
وَالاَْوْصِياءِ الْمَرْضِيّينَ، وَالشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ، اَشْهَدُ
و بر اوصياى پسنديده آنها، و بر شهيدان و صالحان، گواهى دهم
لَقَدْ اَدَّيْتَ ما حُمِّلْتَ، وَحَفِظْتَ مَا اسْتُودِعْتَ، وَبَلَّغْتَ
كه آنچه را بر عهده داشتى انجام دادى، و آنچه را به تو سپرده شده بود حفظ كردى، و رسالتى
عَنِ اللهِ كَما أُمِرْتَ، وَحَلَّلْتَ حَلالَ اللهِ، وَحَرَّمْتَ حَرامَهُ،
را كه به آن مأمور بودى رساندى، و حلال خدا را حلال، و حرامش را حرام كردى،
وَأَقَمْتَ أَحْكامَهُ، فَصَلَّى اللهُ عَلى رُوْحِكَ الطَّيِّبَةِ،
و احكامش را اقامه كردى، رحمت خداوند بر روان پاكيزه
وَبَدَنِكَ الطَّاهِرِ، وَحَشَرَنَا اللهُ في زُمْرَتِكَ تَحْتَ لِوَاءِ
و بر جسم پاكت باد، و خداوند ما را در زمره شما و زير پرچم
مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَاَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِمُ
حضرت محمد و اهل بيت او صلوات الله عليهم محشور
السَّلامُ، وَلا حَرَمَنا بَرَكَتَكَ، وَرَزَقَنا الْعَوْدَ إِلى زِيارَتِكَ،
گرداند، و از بركت زيارت شما محروممان نفرمايد، و بازگشت به زيارتت را روزيمان گرداند،
وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ.
سلام بر تو و رحمت و بركات الهي بر تو باد. سپس دو ركعت نماز يا بيشتر قربةً اِلى الله به جاى آور و ثواب آن را به آن پيامبر هديه كن و سپس براى دنيا وآخرت خود، و پدر و مادرت و ديگر مؤمنين دعا كن.
هرگاه قصد كردى زيارت كنى يكى از فرزندان ائمه(عليهم السلام)
را بايست بر سر قبرش و اگر زيارت شونده مرد باشد بگو: اَلسَّلامُعَلَيْكَاَيُّهَا اْلسَّيِّدُ اْلزَّكىُّ، الطّاهِرُ الْوَلىُّ، وَاْلدّاعِى
سلام بر تو اى سيد پاك و پاكيزه و ولى خدا و دعوت كننده بسوى او،
الْحَفِىُّ، اَشْهَدُ اَنَّكَ قُلْتَ حَقّاً، وَنَطَقْتَ حَقّاً وَصِدْقاً،
گواهى دهم كه تو به حق و حقيقت و راستى سخن گفتى،
وَدَعَوْتَ اِلى مَوْلاىَ وَمَوْلاكَ عَلانِيَةً وَسِرّاً، فازَ مُتَّبِعُكَ،
و مردم را به سوى مولاى من و مولاى خويش آشكار و پنهان فراخواندى، پيرو تو رستگار شد، وَنَجا مُصَدِّقُكَ، وَخابَ وَخَسِرَ مُكَذِّبُكَ، وَالْمُتَخَلِّفُ
و تصديق كنندهات نجات يافت، و تكذيب كننده ومخالفت زيان و خسران
عَنْكَ، اِشْهَدْ لى بِهذِهِ الشَّهادَةِ، لأَِكُونَ مِنَ الْفائِزينَ
ديد، گواهى ده در حق من به اين گواهى، تا از رستگاران
بِمَعْرِفَتِكَ وَطاعَتِكَ، وَتَصْديقِكَ وَاتِّباعِكَ، وَالسَّلامُ
به شناخت و اطاعت و تصديق و پيروى تو باشم، سلام
عَلَيْكَ يا سَيِّدى وَابْنَ سَيِّدى، اَنْتَ بابُ اللهِ الْمُؤْتى مِنْهُ،
بر تو اى سرور و فرزند سرورم، توئى راه وصول به خدا،
وَالْمَأخُوذُ عَنْهُ، اَتَيْتُكَ زائِراً وَحاجاتى لَكَ مُسْتَوْدِعاً،
كه حكم الهى از تو گرفته مىشود، به زيارتت آمدهام و حاجتهايم را به تو مىسپارم،
وَها اَنَا ذا اَسْتَوْدِعُكَ دينى وَاَمانَتى، وَخَواتيمَ عَمَلى
و اينك من به تو مىسپارم دينم و امانتم و پايان عملم
وَجَوامِعَ اَمَلى اِلى مُنْتَهى اَجَلى، وَاَلسَّلامُ عَلَيْكَ
و تمام آرزوهايم را تا پايان زندگيم، و سلام بر تو
وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ.
و رحمت و بركات الهى.
كميل بن زياد يكى از ياران شجاع و با وفاى امير مؤمنان على بن ابى طالب(عليه السلام)
است، حجاج بن يوسف، او را در سال 82 هجري شمسى، همانگونه كه آن حضرت(عليه السلام)
به او خبر داده بود، به شهادت رساند، مرقد مطهر او در مسير راه نجف به كوفه قرار دارد، در زيارت او مىگوئى: السَّلامُ عَلى مُحَمَد خَاتِمِالنَّبِيّين، اَلسَّلامُ عَلى عَلىٍّ اَميرِ
سلام بر محمد خاتم پيامبران، سلام بر امير مؤمنان،
الْمُؤْمنينَ، اَلسَّلام على فَاطِمَة الزَّهرَاء سَيدةِ نِسَاءَ
سلام بر فاطمه زهرا سرور بانوان
العَالَمين، اَلسَّلامُ عَلى خَديجَةَ الْكُبْرى أُمِّ الْمُؤمِنينَ
جهانيان، سلام بر خديجه كبرى مادر مؤمنان،
اَلسَّلامُ عَلَى الْحَسَنِ وَالْحُسَينِ سَيِّدَىْ شَبابِ أَهْلِ
سلام بر حسن و حسين سروران اهل
الْجَنَّةِ مِنَ الْخَلْقِ اَجْمَعِين، اَلسَّلامُ عَلى سَائرِ أَئِمَةِ
بهشت از همه مردم، سلام بر أئمه
المُسْلمِين: عَلىٍّوَمُحَمّدوَجَعْفَر وَمُوسى وَعَلىٍّ وَمُحَمَّد
مسلمانان: علي (بنالحسين) ومحمد (بنعلي) وجعفر (بنمحمد) وموسى (بنجعفر) وعلى(بن موسى)
وَعَلىٍّ وَالحَسَنِ وَالخلَفِ الْهادِىِ الْمَهْدىِّ مُنجِّزِ وَعْدِ
ومحمد (بنعلى)
وعلى (بنمحمد) وحسن (بنعلى) وجانشين امامهادى حضرت مهدى كه وعده الهى
الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلى مَلائكَتِهِ الْمُقَرَبِيّنَ وَعِبَادِهِ
را در باره مؤمنان تحقق بخشد، سلام بر فرشتگان مقرّب و بر بندگان
الصّالِحِينَ، اَلسَّلامُ عَلَى الْعَبدِ الصَالِحِ، الْوَلىِّ النّاصِحِ
شايسته، سلام بر بنده صالح و دوست ناصح،
الْعِالِم الْتَّقِّى، الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ الْغَرِى: كُمَيْلِ بْنِ زِياد
عالم پرهيزگار، مدفون در سرزمين غرى (نجف): كميل بن زياد،
اَلسَّلامُ عَلى مَن اَكْمَلَهُ الْكامِل في الصِّفَاتِ وَالاَْميرِ فى
سلام بر كسى كه او را امير مؤمنان عليهالسلام در صفات پسنديده كامل ساخت و فرمانده او بود در
الْغَزَواتِ،وَوَدَّعَهُالسِّرَّ، وَعَلَّمَهُ دُعَاءَالْخِضْرِ،وَاَخْبَرَهُ عَنِ
جنگها وسرنگهدار او، و به او دعاى خضر آموخت، و او را از
النَّفْسِ وَالحَقيقَة، فَصَارَ فِيها ذا بَصِيرَة، اَشَهَدُ اَنَّكَ قَد
نفس و حقيقت آن آگاه ساخت تا آنجا كه در باره آن به بينش و شناخت رسيد، گواهى دهم كه
اَدَّيتَ اِلَى الحَقِ، وَوَجَّهْتَ مِنهَاجَ الصَدق وَالرَّشَاد
تو حق را ادا كردى، و راه صداقت و هدايت در پيش گرفتى
وَاَعْرَضْتَ عَنِ الْباطِلِ وَالْعِناد، اَلسَّلامُ عَلى اَحَدِ
و از راه باطل و عناد سرپيچيدى، سلام بر آنكه يكى از
حَوَارِىِّ حَبْلِ اللهِ الْمَتِينِ، الْفائزِ بِصُحْبَةِ سَيَّدِ الوَصِييّنَ
حوارى و اصحاب (امير مؤمنان عليهالسلام) آن وسيله مستحكم ارتباط با خدا بود كه به همراهى
وَصُحْبَةِ سِبْطِهِ اْلأَكْبَر، السَّلام عَلى مَن اَخبَرَهُ بالْقَوْلِ
با آن سرور اوصياء وبا سبط اكبر (امام مجتبى) فائز شد، سلام بر آنكه خبر داد از شهادتش سَيِّدِ الصّادقين. لَعَنَ اللهُ قاتِلكَ الظّالِم الشَّقِى اللَّعينِ
سرور راستگويان كه فرمود: خدا لعنت كند قاتلت را آن ستمگرنگون بخت ملعون
اْلحَجّاج بْن يُوسُفِ الثَّقَفِىّ، وَالسَّلامُ عَلَيكَ يَا كُمَيْلَ بْنَ
حجاج بن يوسف الثقفي، سلام بر تو اى كميل بن
زِيادِ النَّخَعِىِّ اْليَمانِىِّ وَرَحمة الله وَبَرَكاته.
زياد نخعى و رحمت و بركات خدا برتو.
از مساجد معروف و تاريخى نجف اشرف به شمار مىرود، براى نامگذارى آن به اين اسم، دو دليل در تاريخ و روايات ذكر شدهاست: 1 ـ هنگام عبور جنازه مطهر امير مؤمنان(عليه السلام)
از كوفه به نجف، ساختمانى كه آنوقت در محل اين مسجد وجود داشته به نشانه احترام و تعظيم به انحناگرائيده است.