دومين نوع شفاعت، وساطت در مغفرت و عفو و بخشيدن گناهان است. اين معناى از شفاعت است كه آماج اشكال ها و ايرادهاى منتقدين و منكرين قرار گرفته است ولى با توضيحى كه به خواست خدا در اين كتاب در باره آن داده مى شود روشن مى گردد كه نه تنها ايرادى بر آن وارد نيست بلكه از معارف عالى و گرانقدر اسلام است و مبناى خاصى دارد كه عمق معارف اسلامى را مى رساند.
مقدمتاً بايد به اين نكته توجه كنيم كه براى نيل به سعادت، علاوه بر جريان اعمال و گام هايى كه خود انسان برمى دارد، يك جريان ديگرى نيز هميشه در جهان است و آن جريان رحمت سابقه پروردگار [ 1ـ تفسير عيّاشى، ج 1، ص 2. ]
است. در متون دينى آمده است:
يا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ..
اى كسى كه رحمت او بر غضبش تقدّم دارد.
حافظ در غزل معروف خود مى گويد:
مقصود حافظ از «سابقه»، سبقت رحمت پروردگار است، ممكن هم هست كه مقصود او چيز ديگر باشد كه در آيه كريمه : «اِنَّ الَّذينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى اُولئِكَ عَنْها مُبْعَدونَ (1) بدان اشاره شده است.
به هر حال اين واقعيتى است كه در نظام هستى، اصالت از آن رحمت و سعادت و رستگارى است و كفرها و فسق ها و شُرور، عارضى و غيراصيل مى باشند و همواره آنچه كه عارضى است به سبب جاذبه رحمت تا حدى كه ممكن است برطرف مى گردد. وجود امدادهاى غيبى و تأييدات رحمانى يكى از شواهد غلبه رحمت بر غضب است. مغفرت پروردگار و زايل ساختن عوارض گناه يكى ديگر از شواهد تسلّط رأفت و مهربانى او بر غضب و قهر مى باشد.