(متوفّاى سال 598هـ . ق.) از جمله شاعران قصيده سراى معروف قرن ششم است. وى علاوه بر هنر شاعرى، زبان عربى، حكمت، نجوم و... را مى دانسته است. شاعرى مدّاح بوده و در مدح گاهى بسيار غلو مى كرده، به طورى كه: نُه كرسى فلك را زير پاى انديشه مى گذاشته تا انديشه بتواند ركاب قزل ارسلان را ببوسد! در عين حال آرزوها و هدف او آن است كه كبوتر حرم كعبه باشد و در پناه اين خانه امن الهى قرار گيرد:
ظهير گويا عزم حج كرده، در غزلى به اين تصميم خود اشاره كرده و در ضمن بر اهل ريا و نفاق تاخته است:
فاريابى كعبه را جاى حق پرستان مى داند و مى گويد اگر حق پرستان به مكّه و كعبه نروند، ديگران كعبه و قبله را نمى شناسند، كه بروند يانروند. او مى گويد:
و مى گويد كعبه حقيقى كعبه دل است نه كعبه گِل و ما آستانه اين كعبه دل هستيم هر چند عوام توجّهى به آن ندارند ولى زيارتگاه خواص همان دل است.
ظهير در مدح قزل ارسلان قصايد غرّا و غلوّ آميزى دارد; از جمله دربار او را به كعبه مانند كرده و خورشيد و ماه و آسمان را به آستان بوسى او واداشته است.
همو در مدح اتابك اعظم ابوبكر بن محمّد گفته است، عقلا درگاه او را كعبه نجات شمرده و بى اختيار به سوى آن حركت مى كنند:
با وجودى كه ظهير فاريابى به كعبه و مكّه علاقمند است و كعبه در نظر او از ارزش بسيار برخوردار است و در اشعار مدحيّه خود خوبيها و اوصاف و حالات پسنديده ممدوح را به كعبه و متعلّقات آن تشبيه مى كند.