تاریخ تشیع در مکه، مدینه، جبل عامل و حلب (2)

مارکو سلتی؛ مترجم: رسول جعفریان

نسخه متنی -صفحه : 9/ 6
نمايش فراداده

افزوده مترجم

به نظر مى رسد جداى از سادات، شهر مدينه، از قرون پيشين شيعيان بومى داشته و اين وضعيت تا دوره صفوى و پس از آن تا امروز وجود دارد.

زمانى كه در سال 654 در حرم نبوى آتش سوزى شد، از آنجا كه شيعيان در حرم نفوذى داشتند، از سوى يك شاعر سنى گفته شده كه چون دست روافض آنچه را لمس كرده، اين آتش براى از بين بردن آثار لمس آنها بوده است:


  • لم يحترق حرم النبى لحادث لكنها ايدى الروافض لامست تلك الرسوم فطهّرت بالنار

  • يخشى عليه و ما به من عار تلك الرسوم فطهّرت بالنار تلك الرسوم فطهّرت بالنار

ظريفى شيعى هم در پاسخ گفته بود:


  • لم يحترق حرم النبى لحادث لكن شيطانين قد نزلا به و لكلّ شيطان شهاب ثاقب

  • و لكل شىء مبتدع عواقب و لكلّ شيطان شهاب ثاقب و لكلّ شيطان شهاب ثاقب

بايد گفت كه اين حضور ادامه داشته و هيچگاه قطع نشده است.

اما از دوره مورد بحث مؤلف، نقلى از سيدنعمة الله جزايرى داريم. وى مى نويسد: در سال 1095 به حج مشرف شده و به مدينه رفتم. در آن جا شيعيان را ديدم كه بدون تقيه به زيارت بقيع مى روند. يكى از ساكنان مدينه به من گفت كه سال پيش علماى مدينه به تفتيش كتبى كه در خزانه بقيع بود رفته و نسخه اى از المزار شيخ مفيد را يافتند كه در آن بر خلفا لعن شده بود. كتاب را نزد قاضى آورده و از او خواستند كه اجازه دهد قبه امامان را تخريب كنند. قاضى نپذيرفت و كار شكايت به استانبول كشيد كه البته خواسته آنها مقبول نيفتاد.