اصول اربعمائه یا نخستین مرحله فقه شیعه

علی اکبر کلانتری

نسخه متنی -صفحه : 9/ 8
نمايش فراداده

مردم از آن حضرت, دانشها را نقل كردند تا جايى كه به اين منظور كاروانها به راه افتاد و نام آن حضرت در بلاد, منتشر گرديد اصحاب حديث, اسامى راويان ثقه را كه با وجود اختلافشان در رأى و انديشه, از آن حضرت روايت كرده, يادآور شده اند كه شمار آنان, چهارهزار نفر است.

ابن شهرآشوب نيز در مناقب, مى نويسد:

(راويان ثقه كه از امام صادق(ع) نقل حديث كرده اند, چهارهزار مرد هستند و ابن عقده اسامى آنان را در كتاب رجال خود, يادآور شده است.)49

قول دوم: اصول چهارصدگانه, از آن اصحاب همه ائمه, از زمان اميرالمؤمنين(ع) تا عصر امام عسكرى(ع) بوده است, ولى چون بيش تر آنها در زمان امام صادق(ع) نگارش يافته است, به اصحاب آن حضرت, نسبت داده مى شود.50

ابن شهر آشوب, در معالم العلماء, به نقل از شيخ مفيد, مى نويسد:

(صنّف الامامية من عهد اميرالمؤمنين(ع) الى عهد ابى محمد العسكرى(ع) اربعمائة كتاب تسمى الاصول.)51

اماميه, از دوران اميرالمؤمنين(ع) تا زمان امام عسكرى(ع) چهارصد كتاب به نام اصول, نگاشته اند.

شيخ آقابزرگ تهرانى, در صدد توجيه سخن شيخ مفيد برآمده و نوشته است:

(مقصود وى اين نيست كه اصول ياد شده در خلال همه اين مدت, نگاشته شده, چنانكه دو كلمه (من) و (الى) اين گمان را پديد مى آورند. بلكه مفيد مى خواهد بگويد اصول حديثى در ميان اين دو عصر, نگاشته شده اند. و بنابراين, مخالفتى نيست ميان سخن او و بيان روشن شيخ طبرسى و محقق حلّى و شهيد و شيخ حسين بن عبدالصمد و محقق داماد و ديگر علماى بزرگ به اين كه اصول چهارصدگانه, در عصر امام صادق(ع) و از پاسخهايى كه آن حضرت به مسائل شاگردان خود مى داد, نگارش يافته است.)52

ولى روشن است كه اين برداشت صاحب ذريعه, برخلاف ظاهر عبارت شيخ مفيد است. تنها چيزى كه مى توان در اين ميان, قدر يقينى و ترديد ناپذير دانست اين است كه بيش تر صاحبان اصول, از اصحاب و شاگردان امام صادق(ع) بوده اند و اين چيزى است كه از كندوكاو در كتاب نجاشى و شيخ و ديگر آثار علماى رجال, به دست مى آيد.

راز اين حقيقت هم در سخنان بسيارى از جمله خود شيخ آقا بزرگ تهرانى آمده است,53 و آن اين كه اصحاب ديگر ائمه(ع) در سختيها و تنگناهاى بسيار مى زيسته اند و فشار و خفقان بر آنها چنان بوده است كه نمى توانسته اند به راحتى و با خيال آسوده, از چشمه سارهاى پرفيض اهل بيت(ع) كسب معارف كنند و به ثبت و ضبط شنيده هاى خود بپردازند, تا اين كه عصر نور و رحمت و عصر انتشار علوم آل محمد(ص) فرا رسيد; يعنى اواخر دوران بنى اميه, و اوايل دوران بنى عباس كه پايه هاى حكومت و كنترل حاكمان جور, سست گرديد و امام صادق(ع), در همين برهه, بهره مطلوب را برد و به پرورش شاگردان بسيارى, همت گماشت.

در حقيقت اين دوران, از سال هلاكت حجاج بن يوسف; يعنى سال95, آغاز مى شود و تا فروپاشى بنى اميه در سال 113 و نيز ساليان آغازين حكومت بنى عباس, تا اوائل دوران هارون الرشيد, كه در سال 170 به حكومت رسيد, امتداد مى يابد. و با توجه به اين كه وفات امام باقر و امام صادق و امام كاظم(ع) به ترتيب, در سالهاى 114, 148 و 184 (يا 183) بوده است, مى توان دوران شكوفايى و نشر علوم اهل بيت(ع) و نگارش متون روايى, از جمله اصول را, از اوائل عصر امام باقر(ع), و تمامى دوران امام صادق(ع) و بخشى از عصر امام كاظم(ع) دانست.

در اين برهه تاريخ بود كه روايان حديث, بدون دغدغه و نگرانى, به حضور امامان(ع) مى رسيدند و آشكارا به ايشان ابراز ولايت و دوستى مى كردند. با توجه به اين حقيقت تاريخى و شواهد ديگرى كه اشاره شد, مى توان با اطمينان گفت بيش تر اصول, در زمان امام صادق(ع) و به دست اصحاب و شاگردان آن حضرت, نوشته شده اند.

سرنوشت اصول

در زمان ما, جز شمار اندكى از اصول, مانند: اصل زيد نرسى و اصل زيد زرّاد, در دسترس نيست. از اين روى, احتمال نابود شدن شمار زيادى از آن ها, دور از واقع نيست, چنانكه احتمال مى دهيم, پاره اى از آنها نيز در مناطقى از جهان و در پاره اى از كتابخانه ها, به صورت دست نوشته, نگه دارى شود.

نشانه هاى زيادى وجود دارد كه همه اين اصول, يا بيش تر آنها در كتابخانه هاى سيد مرتضى و شاگرد او, شيخ طوسى, موجود بوده است. بر اساس نشانه هاى ديگر, پاره اى از اين اصول, در اختيار علمايى مانند: ابن ادريس حلّى, ابن طاووس, شهيد اول, علامه مجلسى, محدث نورى, و قرار داشته است. در زير, نگاهى به اين نشانه ها داريم:

صاحب معجم البلدان, ذيل مادّه (بين السُورين) مى نويسد:

(نام محلّه بزرگى در كرخ بغداد بوده است كه از نيكوترين و آبادترين محله هاى آن شهر, به حساب مى آمده است. در اين محله, خزانه كتبى قرار داشته كه آنها را ابونصر شاپور بن اردشير, وزير بهاء الدوله بن عضدالدوله وقف كرده است. در دنيا بهتر از اين كتابها, وجود نداشته, همه كتابها و اصول موجود در آن, به خط شخصيتهاى مورد اعتماد بوده است. كتابهاى موجود در اين كتابخانه, هنگام ورود طغرل بيك, نخستين پادشاه سلجوقيان به بغداد, در سال 447, در آتش سوختند.)54

ابن ادريس حلّى, در بخش پايانى كتاب خود, به نام مستطرفات سرائر, از كتابهاى اشخاص زير, روايت كرده است: موسى بن بكر واسطى, معاوية بن عمار, ابان بن تغلب, جميل بن درّاج, ابوعبدالله سيارى, حريز بن عبدالله سجستانى و نيز از نوادر و جامع احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى.

صاحب وسائل, پس از يادكرد اصول و كتابهايى كه ابن ادريس در مستطرفات خود از آنها نقل حديث كرده, مى نويسد:

(در كتابهاى سيد بن طاووس, دلايلى وجود دارد بر اين كه بيش تر اين كتابها و اصول و مانند آنها, نزد او موجود بوده است و از آنها روايات زيادى نقل كرده است.)55

صاحب مستدرك نيز, سخن زير را از مجلسى در مورد دو اصل زيد زراد و زيد نرسى, نقل مى كند:

(ما اين دو اصل را از نسخه اى عتيقه و تصحيح شده به خط شيخ منصور بن حسن أبى گرفته ايم و او نسخه خود را از خط شيخ جليل محمد بن حسن قمى, نقل كرده است. و تاريخ نگارش اين دو, سال 374 است و شيخ منصور بن حسن گفته: دو اصل ياد شده و اصول ديگرى را كه يادآورى كرده, از خط شيخ اجلّ هارون بن موسى تلعكبرى, گرفته است.)56