رفق و مدارای تربیتی در سیره معصومین علیهم السلام

محمد داودی

نسخه متنی -صفحه : 7/ 6
نمايش فراداده

4. رفق و مدارا در مواجهه با افرادى كه از نظر ايمان درجات متفاوتى دارند

موضوع تفاوت افراد در درجات ايمان نيز يكى از امورى است كه در سيره تربيتى معصومين(ع) مورد توجه است. آنان در رعايت تفاوت مذكور به دو جهت توجه داشتند: اولا، آنان چنان نبودند كه كسى را به دليل پايين بودن درجه ايمان در انزوا قرار بدهند و با او مصاحبت و مجالست نكنند. ثانيا، آنان از هر كس متناسب با درجه ايمانش توقعاتى داشتند و بيش از آن بر او تحميل نمى‏كردند. اينكه معصومين(ع) با اكثر شيعيان و ساير مسلمانان، بجز عده‏اى خاص، معاشرت داشتند مؤيد اين مطلب است. در اين خصوص مى‏توان به سؤال و جوابى كه بين امام صادق(ع) و يكى از شيعيانش واقع شده است اشاره كرد:

يكى از شيعيان مى‏گويد در حضور امام صادق(ع) سخن در باره عده‏اى مطرح شد. من به امام(ع) عرض كردم: ما از آنان بيزارى مى‏جوييم؛ زيرا آنان به آنچه ما قائليم قائل نيستند. امام(ع) فرمود: دوستدار ما هستند و به آنچه شما قائليد قائل نيستند و شما از آنان تبرى مى‏جوييد؟! گفتم: آرى. امام(ع) فرمود: اگر چنين است، ما هم از مزايايى برخورداريم كه شما از آنها بى‏بهره‏ايد؛ پس ما هم بايد از شما بيزارى بجوييم...؟ با آنها دوستى كنيد و از آنها بيزارى نجوييد. زيرا بعضى از مسلمانان از اسلام يك سهم و بعضى دو سهم و...بعضى هفت سهم دارند. سزاوار نيست بر دوش آنكه از اسلام يك سهم دارد به اندازه آنكه دو سهم دارد بار بگذاريم و همينطور بر آنكه از اسلام دو سهم دارد به اندازه آن كه سه سهم دارد و... .

براى تو مثالى مى‏آورم. مردى همسايه‏اى نصرانى داشت. او را به اسلام فراخواند و اسلام را در نظر او زيبا جلوه داد و نصرانى مسلمان شد. نزديك سحر درِ خانه او را زد. نصرانى گفت: كيست؟ همسايه مسلمانش گفت: من هستم، فلانى؛ وضو بگير و لباسهايت را بپوش تا به نماز برويم. نصرانى تازه مسلمان شده چنين كرد و به مسجد رفتند و نماز خواندند تا فجر دميد. سپس نماز صبح را خواندند و ماندند تا آفتاب برآمد. نصرانى تازه مسلمان شده برخاست تا به منزل خويش برود. مرد مسلمان به او گفت: كجا مى‏روى؟! روز كوتاه است و تا ظهر چيزى نمانده است. به همين ترتيب او را تا ظهر و سپس تا عصر و مغرب و نماز عشا در مسجد نگاه داشت و سپس به اتفاق، به منزلهايشان بازگشتند. مرد مسلمان دوباره نزديك سحر، درِ خانه تازه مسلمان را زد. تازه مسلمان گفت: كيست؟ گفت: منم. برخيز؛ وضو بگير و لباس بپوش تا به مسجد برويم. گفت: برو كسى بيكارتر از من بجوى. من فقيرم و عيالوار. [امام(ع) در ادامه مى‏فرمايد] بر آنان سخت نگيريد. مگر نمى‏دانيد...كه امامت ما بر رفق و انس و وقار و... است. مردم را به دينتان و آنچه بر آن هستيد ترغيب كنيد. (وسائل الشيعة، ج11، ص427).