عبرت و تربیت در قرآن و نهج البلاغه

محمدرضا قائمی‏ مقدم

نسخه متنی -صفحه : 11/ 5
نمايش فراداده

از اين دوره به بعد، هر چه سن بالاتر رود و به مراحل سنى بالاترى برسد، بر تجارب او افزوده مى‏شود و همين تجارب،او را ورزيده و كارآزموده‏تر مى‏كند. به‏طورى كه با ديدن يا شنيدن بسيارى از امور، به درك حقايق بسيارى در وراى آنها نائل مى‏گردد.

از آنچه گذشت، معلوم مى‏شود كه گستره به‏كارگيرى روش عبرت، در مراحل اوليه زندگى تربيت‏آموز، كمتر است. چرا كه دايره درك كودك كمتر است، و هر چه بر سن كودك افزوده مى‏شود و كودك به مراحل بالاترى مى‏رسد، دامنه كاربرد اين روش، گسترده‏تر مى‏گردد.

پيامدهاى تربيتى عبرت

تأكيد نسبتا فراوان قرآن و روايات بر سير و سفر و خواندن سرگذشت اقوام و ملل و گرفتن عبرت از آنها، به دليل آثار تربيتى فراوانى است كه اين مسأله به‏دنبال دارد. در اين بخش به پاره‏اى از اين آثار اشاره مى‏شود.

1. عبرت، كليد بصيرت

يكى از مهم‏ترين مقاصد تربيت آن است كه انسان به درجه‏اى از درك و بصيرت برسد كه بتواند از ظواهر امور بگذرد و به باطن آنها بنگرد. از محسوسات و مشهودات عبور كند و به معقولات برسد، و قدرتى فراگير براى سنجش و اندازه‏گيرى، تجزيه و تحليل، حل و فصل امور و انتخاب و تصميم‏گيرى در ابعاد مختلف زندگى به‏دست آورد. عبرت راهى است كه مى‏تواند انسان را به اين مقصد تربيتى برساند و شايد مهمترين اثر تربيتى عبرت، همين باشد. اميرالمؤمنين(ع) در كلام خود بر اين اثر عبرت تصريح كرده چنين مى‏فرمايد:

مَنِ اعْتَبَرَ اَبْصَرَ وَ مَنْ اَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَن فَهِمَ عَلِمَ.[12]

كسى كه عبرت آموزد، آگاهى يابد و كسى كه آگاهى يابد، مى‏فهمد و آنكه بفهمد، دانش‏آموخته است.

و در جاى ديگر مى‏فرمايند:

رَحِمَ اللّهُ اُمْرَئً تَفَكَّر فَاعْتَبَرَ وَ اعْتَبَر فَأبْصَرَ... .[13]

خدا رحمت كند كسى را كه بينديشد و سپس پند پذيرد، و اندرز گيرد و سپس بينا گردد... .

نتيجه به دست آمده از اين دو كلام اين است كه تفكر زمينه‏ساز عبرت است و عبرت زمينه بصيرت را فراهم مى‏آورد. آن حضرت در سخنى ديگر انسان بصير را چنين توصيف مى‏كند:

اِنّمَا البَصِيرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفكَّرَ، وَ نَظَرَ فَأبْصَرَ، وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ... .[14]

همانا بينا كسى است كه (به درستى) بشنود و سپس (در آن) بيانديشد، و (به درستى) بنگرد و بينا گردد و از عبرتها پند گيرد... .

يعنى زمانى انسان به بينش و بصيرت مى‏رسد كه به شنيدن اكتفا نكند، بلكه در شنيده‏ها، انديشه نمايد و با دقت به امور بنگرد. نتيجه اين انديشه و دقت نظر همان عبرتى است كه در تصميم‏گيرى‏ها و رفتار انسان موثر خواهد بود. به عبارت ديگر به نظر امام(ع)، مراحل ايجاد بينش عبارت است از: 1. احساس ظاهرى (به كمك چشم وگوش) 2. تفكر و تيزبينى (انديشه) 3. عبرت‏گيرى. به‏هرحال شيرين‏ترين ثمره عبرت‏آموزى، بينش است كه خود آثار مطلوب ديگرى را نيز به دنبال خواهد داشت.

2. عبرت، انتقال تجارب

مرور بر آثار و تاريخ پيشينيان، فايده ديگرى نيز به دنبال دارد و آن كسب تجارب است. انسانها در طول زندگى سعى مى‏كنند هر امرى را يك بار تجربه كنند و يك خطا را چند بار مرتكب نشوند، علاوه بر اين خرمندان تلاش مى‏كنند كه حتى خطايى را كه ديگران تجربه كرده‏اند، مرتكب نشوند و در واقع سعى دارند از تجارب ديگران استفاده كنند، چرا كه از عاقل چيزى غير از اين انتظار نيست:

اِنَّمَا الْعاقِلُ مَنْ وَ عَظَتْهُ التَّجَارُبُ.[15]

همانا عاقل كسى است كه تجربه‏ها او را پند دهند.

مادام كه انسان در غرور خويش گرفتار است و سر در لاك خود دارد، از رويدادهايى كه براى ديگران رخ مى‏دهد، پند نمى‏گيرد و خطاهاى تجربه شده ديگران را تكرار مى‏كند. بدين سبب، بايد تربيت‏آموزان را بر آثار به‏جاى مانده از گذشتگان عبور داد تا با عبرت از سرنوشت آنها، تجارب آنان را پلى براى رشد و شكوفايى خود قرار دهند. كسى كه تجارب ديگران را بر تجارب خويش مى‏افزايد، عمرى به درازاى عمر آنها دارد. اميرالمؤمنين در وصيتى به فرزند خود امام مجتبى(ع) چنين مى‏فرمايد:

اَىْ بُنَىَّ، اِنِّي وَ اِنْ لَمْ اَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِى، فَقَدْ نَظَرْتُ فِى اَعْمَالِهِمْ، وَفَكَّرْتُ فِى اَخْبَارِهِمْ، وَسِرْتُ فِى آثَارِهِمْ، حَتّى عُدْتُ كَاَحَدِهِمْ، بَلْ كَاَنِّى بِمَا انْتَهى اِلىَّ مِنْ اُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرتُ مَعَ اَوَلِّهِمْ اِلَى آخِرِهِمْ. فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ اَمرٍ نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ... .[16]

پسرم، اگرچه من به اندازه همه كسانى كه پيش از من مى‏زيسته‏اند عمر نكردم، اما در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم و در آثارشان سير كردم تا بدانجا كه همانند يكى از آنها شدم، بلكه گويا در اثر آنچه از تاريخ آنان به من رسيده با همه آنها از اول تا آخر بوده‏ام. پس من قسمت زلال و مصفّاى زندگى آنان را از بخش كدر و تاريك آن بازشناختم و سود و زيانش را دانستم، از ميان تمام آنها، قسمتهاى مهم و برگزيده را برايت خلاصه كردم و از بين همه آنها زيبايش را برايت انتخاب نمودم و ناشناخته‏هاى آن را از تو دور كردم.

براساس اين فرمايش حضرت على(ع) تجربه اندوزى از سرگذشت ديگران، بهره‏مندى از حاصل عمر آنهاست. گويا انسان عمرى به دارازى عمر همه آنها داشته است، با اين تفاوت كه خطاهاى آنان را مرتكب نشده است. نكته ديگرى كه در سخن حضرت مشهود است وظيفه‏اى است كه امام(ع) براى مربى ترسيم مى‏كند. وظيفه مربى اين است كه تجربيات خود و ديگران را جمع‏آورى، تلخيص و تنقيح كند و به‏طور صريح و روشن و دسته‏بندى شده در اختيار فراگيرنده خويش قرار دهد.

3. عبرت و بازدارى از خطا

از فوائد و آثار تربيتى عبرت، مى‏توان به هدايت‏گرى آن اشاره كرد، عبرتها همواره انسان را به سوى رشد و كمال و راه درست هدايت مى‏كنند و چراغهايى هستند كه مسير صحيح زندگى را نشان مى‏دهند: