دوستان اهل بیت علیهم السلام در مشرق اسلامی

آصف فکرت

نسخه متنی -صفحه : 7/ 6
نمايش فراداده

اصبحت زائرا لك يا شحنة النجف بهر نثار مقدم تو نقد جان به كف

و از زيارت مرقد مطهر سيدالشهداعليه‏السلام چنين ياد مى‏كند:

كردم ز ديده پاى سوى مرقد حسين هست‏اين‏سفربه‏مذهب‏عشاق‏فرض‏عين

خدام مرقدش به سرم گرنهندپاى حقاكه‏بگذرد سرم از فرق فرقدين

از قاف تا به قاف پر است از كرامتش آن به كه فتنه جوى كندترك‏شيدوشين...

قصيده جامى در مدح امام على‏بن موسى‏الرضاعليه‏السلام نيز بسيار دلنشين است:

سلام على آل طاها و ياسين سلام على آل خير النبيين

سلام على روضة حل فيها امام يباهى به الملك والدين

امام بحق شاه مطلق كه آمد حريم درش قبله‏گاه سلاطين

على‏بن موسى الرضا كز خدايش رضا شد لقب چون‏رضابودش‏آيين

پى عطر روبند حوران جنت غبار درش را به گيسوى مشگين

اگرخواهى‏آرى‏به‏كف دامن او برودامن‏ازهرچه‏جزاوست‏برچين... [21]

نيز در ستايش امام سجادعليه‏السلام و مناظره فرزدق با هشام‏بن عبدالملك اموى در مثنوى با مطلع:

پور عبدالملك به نام هشام در حرم بود با اهالى شام

داد سخن داده است. او ضمن اين مثنوى در مدح امام زين‏العابدين و معرفت مقام حضرت مى‏گويد:

آن كس است اين كه مكه و بطحا زمزم و بوقبيس و خيف و منا حرم و حل و بيت و ركن و حطيم ناودان و مقام ابراهيم مروه، مسعى، صفا، حجر، عرفات طيبه و كوفه، كربلا و فرات هر يك آمد به قدر او واقف به علو مقام او عارف قرة‏العين سيدالشهداء است غنچه شاخ دوحه زهراست ميوه باغ احمد مختار لاله راغ حيدر كرار

جامى در آخر اين داستان مى‏گويد:

مادح اهل بيت در معنى مدحت‏خويشتن كند يعنى مؤمنم موقنم خداى شناس وز خدايم بود اميد و هراس... دوستدار رسول و آل ويم دشمن خصم بد خصال ويم...

اين مثنوى و داستان طولانى است. بيتى چند بر طريق اشارت نقل شد. [22]

اصطلاح «روضه‏خوانى‏» از كجا آمده است؟

جالب است كه مى‏بينيم اصطلاح «روضه‏خوانى‏»، پيش از روزگار صفويان، و در هرات، در روزگار سلطان‏حسين بايقرا به ميان آمد. ملاحسين واعظ كاشفى سبزوارى كتاب «روضة‏الشهداء» را در بيان وقايع عاشورا تاليف كرد. اين كتاب را در مجالس مى‏خواندند و استماع مى‏كردند و بر مظلوميت‏شهيدان كربلا اشك مى‏ريختند و اين طريقت، مذهب خاصى نبود بلكه مجالس عام بود. همين مجالس را «روضه‏خوانى‏» ناميدند و اين اصطلاح بتدريج عموميت‏يافت. [23]

آورده‏اند كه سلطان‏حسين بايقرا ( - 912ق) پادشاه تيمورى خراسان گرايش خاصى به ائمه و اهل بيت‏عليهم‏السلام داشت، چنان كه به سيدعلى‏بن عابد واعظ قاينى مقيم هرات دستور داد كه نامهاى ائمه اماميه را در خطبه ياد كند. [24]

علاقه علماى كابلى در سده 11ق به اجتهاد

شيخ مهذب‏الدين احمدبن عبدالرضاى بصرى عالم امامى كه تاليفات متعددى در كلام، اصول، رجال، حديث و فقه دارد، كتاب «عمدة‏الاعتماد فى كيفية الاجتهاد» را در 1080ق در كابل و «التحفة النجفية‏» را در قندهار تاليف كرده و در مقدمه «عمدة‏الاعتماد» ياد كرده كه آن كتاب را به خواهش بعضى از مردمان كابل تاليف كرده است. [25]

زائران اميرالمؤمنين عليه‏السلام در بلخ

در عصر حاضر، همچون قرون ماضيه، تربت منتسب به شير يزدان، سخى، شاه‏مردان، امام على‏عليه‏السلام در مزار شريف، مركز ام البلاد بلخ، از جلال و شكوه خاصى برخوردار و زيارتگاه و مطاف و ملجا و دارالشفاى خاص و عام است. و شاهد صادقى است‏بر محبت و ارادت مسلمان اين بوم و بر، به آن بزرگوار. زائران مزارشريف نه تنها مردمان داخل كشوراند، كه از ماوراءالنهر و پاكستان و هند نيز به آن حريم محترم روى مى‏آورند. جامى در حدود شش قرن پيش در باب مزار شريف فرموده است:

گويند كه مرتضى على در نجف است در بلخ بيا، ببين كه بيت‏الشرف است جامى نه عدن گوى نه بين‏الجبلين خورشيد يكى و نور آن هر طرف است

و اين ابيات ابوالمعانى عبدالقادر بيدل زبانزد اهل حال و صاحبدلان و معرفت آشنايان آن ديار است:

كدامين‏شيريزدان‏مرتضى آن سروركامل كه مى‏خوانند مردان‏حقيقت‏شاه مردانش لب‏بت‏گربه‏تصديق‏ولايش‏«ياعلى‏»گويد به نورى آشنا گردد كه آرد كعبه ايمانش