تو مىگويى كه لفظ «من» در هر عبارتى كه كه واقع شود اشاره به روح دارد و روح نيز نفس ناطقه است و بدن آدمى اسباب و آلت روح است و نفس ناطقه حاكم بر همه مىباشد.
جزو خويش = روح
خود = «من»
اى انسان «كور» كه عقل را راهنما و پيشواى خود قرار دادهاى، با توجه به اينكه عقل در ادراك مكشوفات ـ كشف و شهود ـ مثل حسّ در ادراك معقولات و محسوسات است و در مراتب كشف و شهود عقل راهى ندارد، تو نيز از جزو خود كه روح تو مىباشد خبر ندارى و آن را نمىشناسى و مىپندارى كه «من» روح تو مىباشد. حال آنكه به اعتقاد عرفا و علماى تحقيق، «من» عبارت از حقيقتى است كه تمام حقايق را در بر مىگيرد و روح و بدن آدمى هر كدام مظهرى از مظاهر آن حقيقت مىباشند.
فربه = چاق
1. لاهيجى، شرح گلشن راز، ص223.