حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری) - نسخه متنی

محمد کاظم محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آماس = ورم، بادكردن

خود = مقصود«من» است.

چون به دلايل عقل نمىتوان به حقايق امور آگاه شد، پس بايد «خود»كه همانا «من» است، به خوبى شناخت. زيرا: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»(1)

و بايد سعى و تلاش نمود تا از طريق كشف و شهود، عارف به حقايق اشياء شد. زيرا معرفتى كه از راه كشف و شهود بدست آيد همچون فربهى است يعنى همان طور كه هست، نشان داده مىشود و در حقيقت، بيان واقعيت است، و حال آنكه معرفت استدلالى همچون آماس است و بيان واقعيت نيست پس فربهى همچون آماس نخواهد بود.




  • 294) من تو برتر از جان و تن آمد
    كه اين هر دو ز اجزاى من آمد



  • كه اين هر دو ز اجزاى من آمد
    كه اين هر دو ز اجزاى من آمد



اين هر دو = مراد جان و تن است

«من» كه تو آن را در عبارت مىگويى، برتر از جان و تن است و مراد از آن، تنها روح نمىباشد بلكه «من» ذات واحد است كه در تعيّنات عالم ظهور كردهاست و آن اعم از جسم و جان است. و اين جسم و جان از اجزاى «من» مىباشند.




  • 295) به لفظ من نه انسان است مخصوص
    كه تا گويى بدان جان است مخصوص



  • كه تا گويى بدان جان است مخصوص
    كه تا گويى بدان جان است مخصوص



تنها انسان به لفظ «من» مخصوص نگرديدهاست بلكه هر فردى از افراد تعيّنات تعبير به لفظ «من» مىشوند و از غير انسان به «من» تعبير نمىكنند تا تو كه اهل استدلال و عقلى، قبول كنى كه «من» اشاره به روح و جان است.




  • 296) يكى ره برتر از كون و مكان شو
    جهان بگذار و خود در خود جهان شو



  • جهان بگذار و خود در خود جهان شو
    جهان بگذار و خود در خود جهان شو



1. هر كس خود رابشناسد به تحقيق خداى را شناخته است.

/ 460