گفتارى از دكتر سيد جعفر حميدى استاد دانشگاه شهيد بهشتى تهران
به نام آنكه جان را فكرت آموختچراغ دل به نور جان برافروخت
چراغ دل به نور جان برافروختچراغ دل به نور جان برافروخت
كتاب مستطاب «گلشن راز» اثر شيخ محمود شبسترى(687-720هـ ق) عارف نامدار و بلند آوازه قرن 7 و 8 هجرى قمرى و يكى از مواريث گرانبهاى ادب فارسى است كه امروز در دورههاى كارشناسى ارشد زبان و ادبيات فارسى دانشگاههاى كشور تدريس مىشود.شور و شوقى كه از بركت چشمه فياض و ابيات دل نواز اين كتاب شريف سالها در حين تدريس، صحنه كلاس را فرا مىگرفت و روحانيت و نورانيت شيخ را ملموس و محسوس مىساخت، مرا بر آن داشت تا جستجو و تفحّص در كتاب، همچنين آساننويسى و ساده ساختن شرح بزرگ لاهيجى بر آن كتاب را به دوست گرامى جناب آقاى محمد كاظم محمدى باغملايى، پيشنهاد نمايم زيرا نيك مىدانستم كه اين كوشش درك و فهم افكار شيخ محمود و مشكلات كتاب لاهيجى را سهل مىسازد و خوانندگان اين دو اثر گرانقدر را شادابتر و با نشاطتر خواهد ساخت و در اين كار، پژوهشگر را اجرى دنيوى و ثوابى اخروى نصيب مىنمايد. اما بديهى بود كه قدم نهادن در اين وادى دشوار و طريق ناهموار، از جان مايه گذاشتن است و دل به دريا سپردن.ابتدا وسعت كار و دشوارى راه را به مؤلّف محترم يادآور شدم تا با تأملى ژرفتر به موضوع بينديشد و طرحى نو در اندازد يا اين راه پرخطر و پر پهنا را دنبال ننمايد، اما او از ارايه مقصود و طريق معهود باز نگشت و از همان روز در اين وادى پرخوف و خطر گام نهاد و تا نهايت مقصود پيش رفت. و اين سرشت و خاصيت عرصه معرفت است كه وقتى سالك و طالب قدم در وادى سلوك و طلب مىنهد از