تمثيل در بيان اينكه موجودات عدمى هستند - حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری) - نسخه متنی

محمد کاظم محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فناى سالك از خود و خالى شدن او از هستى، همه از بين رفتن و نابودى تعيّنات از وجود حق است و زمانى كه تعيّن از بين برود، محقق مىگردد كه غير از حق، موجودى نبوده است و اين طور نيست كه حقّ بنده شده باشد و يا اين كه بنده، خدا شده باشد كه اگر چنين باشد، حلول و اتّحاد ظاهر شده است و حلول و اتحاد نيز در مقام وحدت محال است.




  • «تا تويى پيدا، خدا باشد نهان
    چون بر افتد از جمال او نقاب
    از پس هر ذرّه تابد آفتاب»(1)



  • تو نهان شو تا كه حقّ گردد عيان
    از پس هر ذرّه تابد آفتاب»(1)
    از پس هر ذرّه تابد آفتاب»(1)






  • 452) وجود خلق و كثرت در نمود است
    نه هرچ آن مىنمايد عين بود است



  • نه هرچ آن مىنمايد عين بود است
    نه هرچ آن مىنمايد عين بود است



وجود مخلوقات و موجودات عالم در حقيقت نمودى بى بود هستند كه به واسطه تجليّات انوار الهى به صورتهاى گوناگون ظاهر شدهاند و هرگاه تعيّنات از وجود آنها محو شود يك حقيقت پيدا مىشود و آن حقيقت حق است. و هر آينه بسيارى از چيزها و موجودات نمود ظاهرى دارند اما ذاتاً موجود نيستند.




  • «اين نقشها كه هست سراسر نمايش است
    اندر نظر به صورت بسيار آمده است»(2)



  • اندر نظر به صورت بسيار آمده است»(2)
    اندر نظر به صورت بسيار آمده است»(2)



تمثيل در بيان اينكه موجودات عدمى هستند






  • 453) بنه آيينهاى اندر برابر
    در او بنگر ببين آن شخص ديگر



  • در او بنگر ببين آن شخص ديگر
    در او بنگر ببين آن شخص ديگر



شيخ محمود شبسترى براى روشن كردن موضوع «نمود» و «بود» بيان مىكند كه: آيينهاى را در برابر خود قرار بده و به عكس و شخصى كه در آيينه پيداست، به دقت نگاه كن، خواهى ديد كه آن عكس و تصوير نمودى بى بود است. زيرا حقيقتِ آن

1. لاهيجى، شرح گلشن راز، ص 378.

2. لاهيجى، شرح گلشن راز، ص379.




/ 460