چه وجود آدمى در نظر حق تعالى قدر و مرتبهاى ندارد ولى عقل نكتهدان از اين معنى شگفتزده و در تعجب است كه چرا خداوند در قرآن با حضرت موسى(عليه السلام)چنين فرموده است كه: «من محبت خود را بر تو افكندم و تو را محبوب خود كردم تا تو در پيش چشم من پرورش يابى»(1) سبب شگفتى خرد نيز در همين دو نظر است.
  ; 1. همان، آيه 29.
حديث = خبر، سخن، هر چه از آن خبر دهند و نقل كنند، خبرى كه از رسول(صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليه السلام) نقل كنند (ف-م)
زلف = ب715
سخن گفتن درباره «زلف» طولانى و مفصّل است و در بحث نمىآيد. همچنين درازى «زلف» اشاره به عدم انحصار موجودات و كثرات و تعيّنات عالم است. وجه شبه ميان زلف و تعيّنات آن است كه همان طور كه زلف پرده و حجاب صورت معشوق است، تعيّنات نيز حجاب و پرده ديدار حقّ مىباشد. و وجود حقيقى كه حق است در تعيّنات و كثرات عالم پوشيده و پنهان است و به حكم «سبحان من ظهر فى بطونه و بطن فى ظهوره»(1) در هر صورتى كه ظاهر گشته، در همان صورت پنهاناست.
و شايسته نيست كه آشكارا و مختصر درباره زلف سخن گفت زيرا رمز و رازى در آن نهفته است و تنها اهل دل دانند و درك توانند كرد.
سنايى گويد:
«چيست آن زلف بر آن روى پريشان كردن
طرف گلزار به زير كُلَه پنهان كردن»(2)
1. پاك است خدايى كه پيداست در پنهانى خود و پنهان است در پيدايى خود. 2. ديوان حكيم سنايى غزنوى، به اهتمام پرويز بابايى، تهران، موسسه انتشارات نگاه، 1375، ص465.