اين رو چه روى بود كه يك جلوه چون كه كرد
عالم كه نيست بود از آن جلوه هست شد»(1)
عالم كه نيست بود از آن جلوه هست شد»(1)
عالم كه نيست بود از آن جلوه هست شد»(1)
757) به چشمش در نيايد جمله هستى
درو چون آيد آخر خواب و مستى
درو چون آيد آخر خواب و مستى
درو چون آيد آخر خواب و مستى
758) وجود ما همه مستى است يا خواب
چه نسبت خاك را با ربّ ارباب
چه نسبت خاك را با ربّ ارباب
چه نسبت خاك را با ربّ ارباب
759) خرد دارد از اين صد گونه اشگفت
و لتصنع على عينى چرا گفت
و لتصنع على عينى چرا گفت
و لتصنع على عينى چرا گفت
1. لاهيجى، شرح گلشن راز، ص 574.2. بقره، آيه 254.3. طه، آيه 39.