حدیث بی کم و بیشی (شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری)

محمد کاظم محمدی

نسخه متنی -صفحه : 460/ 61
نمايش فراداده

1 ـ در معنى تفكر


  • 70) نخست از فكر خويشم در تحيّر چه چيز است آنكه گويندش تفكّر

  • چه چيز است آنكه گويندش تفكّر چه چيز است آنكه گويندش تفكّر

فكر = سير از ظاهر به باطن و سير از عالم ماده به عالم معنى است. ب1

شيخ معتقد است كه تفكر و شناخت آن مبدأ و پايه شناخت خداوند است به همين لحاظ اولين مشكل و سؤال تفكّر است كه ناظم از انديشه خود در حيرت است و نمىتواند آنرا درك كند چيزى كه در اصطلاح عرفا آنرا تفكّر مىنامند.


  • «معرفت اصل شناسايى بود در طريق معرفت نايى درست تا تو خود را بازنشناسى درست(1)»

  • چشم دل را نور بينايى بود تا تو خود را بازنشناسى درست(1)» تا تو خود را بازنشناسى درست(1)»


  • 71) مرا گفتى بگو چبْوَد تفكر كزين معنى بماندم در تحيّر

  • كزين معنى بماندم در تحيّر كزين معنى بماندم در تحيّر

از من سؤال كردهاى كه تفكر چيست كه من از معنى تفكر متحير گشتهام. تكرار سؤال بدان سبب است كه سؤال كننده را بيشتر متوجه پاسخ نمايد.


  • 72) تفكر رفتن از باطل سوى حق به جزو اندر بديدن كل مطلق

  • به جزو اندر بديدن كل مطلق به جزو اندر بديدن كل مطلق

حق = حقيقت، ذات الهى

باطل = ضد حقيقت و نقطه مقابل حق است.

جزو = مقصود تعيّنات مادى است.

كل مطلق = خداوند، حقّ

تفكر در اصطلاح عرفا رفتن سالك از جهان مادى و بريدن او از تعيّنات كه در حقيقت باطل هستند و رسيدن به كشف و شهود كه همانا حق است را گويند. در اين مرحله سالك به مقام فناء فى الله رسيده است يعنى وجود سالك در خدا فانى

1. لاهيجى، شرح گلشن راز، ص 50.