220قاسم بن محمّد بن ابي بكر.
(پس از 35 - پس از 105 ه . ق).
كنيه: ابومحمّد، ابوعبدالرحمن.
نسب: قرشى، تَيْمى، بكري.
لقب: مدنى، فقيه، ضَرير.
طبقه: سوم.
وي كه در سال هاي خلافت امام علي (ع)به دنيا آمد، فرزند محمّد و نواده ابوبكر، نخستين خليفه مسلمانان بود.
خردسال بود كه پدرش محمّد، تربيت شده و كارگزار امام علي (ع)در مصر، به دست مأموران معاويه، در سال 38 ه . ق . به شهادت رسيد (1) و بدين ترتيب وي از خردسالي تحت سرپرستي عمّه اش عائشه بزرگ شد و هم از او فقه آموخت.
فرزندش عبدالرحمان مردي فاضل ومحدّث و از راويان او و دخترش امّ فروه همسر امام باقر (ع)و مادر امام صادق (ع)بود و چون مادر امّ فروه نيز نواده ابوبكر بود (2) ، امام صادق (ع)فرمود: ابوبكر دوبار مرا به دنيا آورد. (3) .و ي كه شارب خود را اندكي كوتاه و بر اساس برخي گزارش ها، از خضاب خودداري مي كرد، كلاهي گاه سپيد و گاه از جنس خزّ سبز رنگ بر سر مي نهاد هم چنان كه بالاپوش و عمامه اي كه در بر مي كرد نيز از جنس خز بود. بر نگين انگشتري اش نام خودش و نام پدرش نقش بسته بود.و ي از برگزيدگان تابعيان و داراي فضيلت هاي اخلاقي بسيار بود و در سال هاي آخر عمر نابينا شد. ابن سعد او را مردي بلند مقام و پرهيزكار خوانده است.
از ويژگي هاي اخلاقي اش آن بود كه هيچ گاه كسي را به صراحت رد نمي كرد و بر او عيب نمي گرفت و بسيار كم سخن و غالباً خاموش بود.
او كه از اجتهاد پرهيز و در پاسخ هاي خود به بيان آن چه كه آشكار و صريح بود بسنده مي كرد، سخت با اعتقاد به قدر مخالف بود و از پرداختن به بحث هايِىِ از اين قبيل جلوگيري مي كرد و حتّي گفته اند كه او و سالم بن عبداللّه بن عمر قدري ها را لعن مي كردند.
بر اساس روايتي كه حميري از امام رضا (ع)نقل كرده (4) ، قاسم، امامي مذهب بوده است. مامقاني بر اين اساس و نيز شواهدي ديگر او را امامي مذهبي دانسته و آية اللّه خوئي روايت ياد شده رانقل و در قبال آن سكوت كرده است.و ي كه به گفته ابن سعد پيشوا در روايت و فقيه بوده است، از تفسير قرآن كريم و از اين كه احاديث اش نوشته شود خودداري مي كرد و بعد از عشاء دوم كه به نقل حديث مي پرداخت، آن را به الفاظ - نه به معنا - نقل مي كرد.
چون در سال 87 ه . ق . وليد، خليفه اموي فرمان دار مدينه هشام بن اسماعيل را بركنار كرد عمر بن عبدالعزيز را به جاي او گمارد، فرمان دار جديد ده تن فقيه برجسته مدينه از جمله قاسم را فرا خواند و از آنان در راه اداره بهتر شهر و جلوگيري ازستم به مردم ياري خواست. (5) .
قاسم و اهل بيت (ع) را بطه قاسم با اهل بيت (ع)چنان شفاف است كه جاي هيچ ترديدي باقي نمي ماند. بنابر روايت كلينى، امام صادق (ع) او را در كنار سعيد بن مسيّب و ابو خالد كابلى، از شخصيّت هاي مورد اعتماد امام سجّاد (ع)معرّفي كرده است. (6) .
يعقوبي نقل كرده است كه چون بني هاشم خواستند امام حسن (ع)را در كنار رسول خدا(ص) به خاك بسپارند، عائشه از كار آن ها جلوگيري نمود، امّا قاسم عمّه خود را از اين بابت سرزنش كرد. (7) .
قاسم از راويان طبقه سوم است و همه دانشمندان رجالي اهل سنّت از او به بزرگي ياد كرده اند و افرادي مانند: ابن سعد، عجلي وابن حبّان صريحاً او را توثيق كرده اند.
از ميان رجاليون شيعي - كه كم تر به جرح و تعديل شخصيّت روايي او پرداخته اند - تنها ابن داوود است كه از او در قسم اول از كتاب خود، در شمار افراد مورد اعتماد، نام برده است.
شيخ طوسي وي را از اصحاب امام سجّاد (ع)و امام باقر (ع)خوانده وبرقي به ذكر او در شمار اصحاب امام باقربسنده كرده است.و ي از افرادي چون: اسلم غلام عمر، عبداللّه بن جعفر، عبداللّه بن زبير، عبداللّه بن عبّاس، پسر عمويش عبداللّه بن عبدالرحمن، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عمرو بن عاص، عبداللّه بن مسعود، پدرش محمّد بن ابي بكر - به طور مرسل - معاويةبن ابي سفيان، ابوهريره، اسماء بنت عميس، زينب بنت جحش و عمّه اش عائشه روايت كرده است و راوياني انبوه، از جمله: پسرش عبدالرحمن، اسامة بن زيد بن اسلم، سالم بن عبداللّه، صالح بن كَيسان، شعبى، مالك بن دينار، زهرى، محمّد بن منكدر و نافع غلام ابن عمر از او روايت كرده اند.
ابن مديني احاديث او را دويست مورد و ابن سعد او را - كه صاحبان صحاح شش گانه احاديث اش را نقل كرده اند - فردي كثير الحديث دانسته است. (8) .و ي از رسول خدا(ص) روايت كرده است كه فرمود: (آيا مي دانيد چه كساني در روز قيامت، به سوي سايه خداوند پيشي مي گيرند گفتند: خداوند و فرستاده اش بهتر مي دانند. فرمود: آن ها كه هرگاه حق به آنان داده شود، آن را مي پذيرند و چون از آنان حق را بخواهند، آن را مي دهند و براي مردم آن گونه داوري مي كنند كه بر خود. (9) .
درباره تاريخ درگذشت او اختلاف كرده اند، امّا بسياري وي را به هنگام مرگ 70 تا 72 ساله دانسته اند و با توجه به سال تقريبي تولّدش كه قبل از شهادت پدرش در سال 38 ه . ق . بود بايد پس از سال 105 ه . ق . درگذشته باشد. (10) .و ي در قُدَيْده، محلي بين مكّه و مدينه درگذشت و هنگام مرگ، وصيّت كرد تا وي را در همان لباس هايي كه در آن ها نماز مي گزارد، به خاك سپارند و بر آرامگاه اش بنايي نسازند.
پس از مرگ اش، پسرش جنازه وي را بر دوش گرفت، تا (مُشَلَّل) حمل كرد و در همان جا به خاك سپرد.
الطبقات الكبري 5/ 187؛ تاريخ خليفة بن خيّاط 144، 264؛ كتاب التاريخ الكبير 7/ 157؛ تاريخ الثقات 387؛ رجال برقي 15؛ المعارف 175 و 588؛ الجرح و التعديل 3/ ق 2/ 118؛ كتاب الثقات 5/ 302؛ حلية الاولياء 2/ 183؛ رجال طوسي 100 و 133؛ الكامل في التاريخ 3/ 357 و 5/ 141؛ وفيات الاعيان 4/ 59؛ رجال ابن داوود 276؛ تهذيب الكمال 23/ 427؛ سير اعلام النبلاء 5/ 53؛ تذكرة الحفّاظ 1/ 96؛ تاريخ الاسلام 7/ 217؛ عمدة الطالب 225؛ تقريب التهذيب 2/ 120؛ منهج المقال 264؛ مجمع الرجال 5/ 49؛ جامع الرواة 2/ 19؛ تنقيح المقال (باب القاف) 2/ 23؛ معجم رجال الحديث 14/ 45؛ قاموس الرجال 7/ 371 (چاپ قديم)؛ مستدركات علم رجال الحديث 6/ 253.
1. تاريخ خليفه 144. 2. بنابر گزارش ابن سعد، قاسم با دختر عمويش قريبه دختر عبدالرحمان بن ابي بكر ازدواج كرد. 3. عمدة الطالب 225. 4. قرب الاسناد / ح 1278. 5. نه تن ديگر، عروة بن زبير، ابوبكر بن سليمان بن ابي خيثمه عبيداللّه بن عبداللّه بن عتبة بن مسعود، ابوبكر بن عبدالرحمان بن حارث، سليمان بن يسار، سالم بن عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عبيداللّه بن عمر، عبداللّه بن عامربن ربيعه و خارجة بن زيد بودند (الكامل في التاريخ 4/ 526). ناگفته نماند كه از قاسم بن محمّد در شمار فقهاي برجسته هفت گانه مدينه نيز نام برده اند و او را دانشمندي در كنار سعيد بن مسيّب، سليمان بن يسار، سالم بن عبداللّه بن عمر، عروة بن زبير، عبيداللّه بن عبداللّه بن عتبه و خارجة بن زيد بن ثابت دانسته اند (تهذيب الكمال 10/ 150). 6. الكافي 1/ 472. 7. تاريخ يعقوبي 2/ 134. گفتني است كه يعقوبي اين ماجرا را با (قيل) گزارش كرده است و از آن جا كه سنّ قاسم در اين ماجرا بيش از چهارده سال نبود، لذا بايد، در صحّت اين داستان درنگ وتأمّل كرد. 8. نك: رجال صحيح بخاري 2/ 616و رجال صحيح مسلم 2/ 140. 9. مسند احمد بن حنبل 9/ 336. 10. رجال صحيح بخاري 2/ 616؛ تهذيب التهذيب 8/ 335 و شذرات الذهب 1/ ق 1/ 135.