راویان مشترک

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

نسخه متنی -صفحه : 160/ 49
نمايش فراداده

جرّاح بن مليح بن عدي (= ابو وكيع).

46جرّاح بن مليح بن عدي (= ابو وكيع).

( - 176ه.ق).

كنيه: ابو وكيع.

نسب: رُؤاسي.

لقب: كوفي.

طبقه: هفتم.

شهرت او به كنيه اش بيشتر است، بلكه در جوامع روايي شيعه تنها با كنيه اش ياد شده است. ابو وكيع در اصل، اهل قريه اُستو از آبادي هاي پيرامون شهر ري است، ليكن بر حسب روايتي از پسرش (وكيع) او در منطقه اي به نام سُغد (مابين سمرقند و بخارا) به دنيا آمده و ظاهراً به اعتبار هم پيماني اش با قبيله رُؤاس به رؤاسي خوانده شده است.

پسرش وكيع، يكي از راويان بنام كوفي است و برخي او را از پدرش برتر دانسته اند. از تاريخ زندگي پدر تنها اين را مي دانيم كه وي در زمان هارون الرشيد در بغداد سرپرست بيت المال بود و مدتي هم در شهر رى، سرپرستىِ دار الضرب را به عهده داشت.

طبقه و منزلت روايي ابو وكيع.

او از راويان طبقه هفتم كوفي است. او را تنها محدثان شيعه در سند روايات خود آورده اند، ليكن از جهت جرح و تعديل نه آنان و نه رجاليان شيعي متعرّض حال وي نشده اند.

در ميان رجاليان عامّه، اقوال گوناگوني درباره شخصيّت روايي ابو وكيع به چشم مي خورد. برخي چون: ابن سعد، دارقطنى، ابوحاتم، ابن حبّان و ذهبي او را ضعيف دانسته اند. برخي ديگر چون: يحيي بن معين - در يك روايت - وكيع، عجلى، ابو داوود، نسائى، ابن عدي و ابن حجر او را به وثاقت و صدق ستوده اند. گروه سومي او را به كذب و جعل حديث متهم كرده اند. اين قول نيز به يحيي بن معين منسوب است.

هيثم بن كُلَيب از (دَوْرى) روايت مي كند كه: وكيع به شهر بصره آمد و مردم، پيرامونش گرد آمدند و خواستند تا روايت حديث كند. او گفت: حديث كرد مرا پدرم و سفيان. ناگهان مردم از هر سو فرياد زدند و گفتند: پدرت را واگذار و از سفيان روايت كن. وكيع، سند روايت خود را تكرار كرد و مردم نيز سخن خود را تكرار كردند. در اين هنگام وكيع سر خود را به زير انداخت و گفت: اي اصحاب حديث! هر كس به شما مبتلا شد چاره اي جز بردباري ندارد.

به هر حال روايات او در جوامع روايي شيعه مانند كافي و تهذيب الاحكام و در جوامع روايىِ اهل سنّت مانند الأدب المفرد اثر بخاري و ديگر جوامع روايي آنان - جز صحيح بخاري و سنن نسائي - آمده است. در اين روايات او از كساني چون: ابو اسحاق سبيعى، جابر بن يزيد جعفى، سعيد بن مسروق ثورى، سليمان اعمش، عاصم اَحول و ابو فزاره عبسي روايت كرده است. و از او كساني چون: زكريا بن يحيى، زهير بن عبّاد رُؤاسى، سهل بن زياد رازى، محمد بن بكّاربن ريّان، وكيع (پسرش) و يحيي بن عبدالحميد حمّاني روايت كرده اند.

كليني به سند خود از ابو وكيع و او با واسطه از پيامبر خدا(ص) روايت مي كند كه فرمود: دينار و درهم پيشينيان را به تباهي كشيد و هم آن دو شما را تباه خواهد كرد.و ي در سال 176ه.ق. درگذشت (1) .

منابع ديگر

الطبقات الكبري 6/ 380؛ كتاب التاريخ الكبير 2/ 227؛ الجرح والتعديل 1/ ق 1/ 523؛ الكافي 2/ 316؛ كتاب المجروحين 1/ 219؛ الكامل في ضعفاء الرجال 2/ 161؛ اللباب في تهذيب الانساب 2/ 40؛ ميزان الاعتدال 1/ 389؛ تقريب التهذيب 1/ 126؛ معجم رجال الحديث 22/ 67.

1. تاريخ بغداد 7/ 253؛ تهذيب الكمال 4/ 520 و تهذيب التهذيب 2/ 67 .