168عبداللّه بن حارث بن نَوْفَل.
(حدود 8 - 84ه.ق).
كنيه: ابو محمد، ابواسحاق.
نسب: هاشمى،قرشي.
لقب: بَبَّه، مدني.
طبقه : صحابي.
عبدالله يكي از دانشمندانِ ارجمندِ بني هاشم واز فقهاىِ محدّثِ اهل مدينه بود. پدرش حارث و جدّش نوفل بن حارث بن عبدالمطّلب ازاصحاب پيامبر(ص) به شمار مي روند. (1) .
مادرش هند، دختر ابو سفيان وخواهر معاويه وامّ حبيبه همسر پيامبر(ص) است پس از آن كه به دنيا آمد مادرش وي را نزد رسول خدا(ص) برد و آن حضرت با آب دهان خود كامش را برداشت. ازاين رو، نام وي را در شمار صحابه آورده اند، تنها ابن سعد و عجلي وي را تابعي مي دانند. عبدالله به پيامبر(ص) شباهت داشت. (2) .
پدرش حارث با جدّش نوفل در زمان پيامبر(ص) اسلام آوردند و رسول خدا(ص) حارث را عهده دار انجام كارهايي كرد. پس از رحلت آن حضرت و در زمان عمر بن خطّاب و عثمان بن عفّان به ولايت مكّه منصوب شد. پيامبر گرامي اسلام پس از هجرت به مدينه ميان نوفل و عمويش عبّاس پيمان برادري بست.
شايد انتساب عبدالله به بني هاشم وبني اميه مروان بن حكم را بر آن داشت تا پس از تصدي امارت مدينه از طرف معاويه، عبدالله را براي امر قضاوت آ ن شهر فرا بخواند. البته پذيرش اين منصب ازسوي وى، مورد اعتراض بني هاشم قرار گرفت. (3) .و نيز پس از آن كه يزيد بن معاويه مرد، او كه مدت كوتاهي در بصره اقامت داشت، از طرف مردم بصره به امارت آن شهر برگزيده شد و عبدالله بن زُبير نيز پس از آگاهي از ماجرا امارت وي را تثبيت كرد و او مدت يك سال، امير آن سامان بود تا آن كه عزل شد . (4) .
نوشته اند كه مردم بصره بدان جهت بر وي اتفاق كردند كه او به هر دو قبيله بني هاشم و بني اميّه انتساب داشت و گفتند هر كس پس از يزيد به خلافت برسد از بودن اوخرسند خواهند شد. (5) .
هرچند از رابطه عبداللّه با اهل بيت (ع)به ويژه امام علي (ع) و فرزندانش، اطلاع درستي نداريم، ليكن رجاليون، وي را از راويان واز اصحاب آن حضرت مي دانند، بلكه در منابع اهل سنت، رواياتي به واسطه اواز امام علي (ع)نقل شده است كه در جاي خود بدان اشاره خواهد شد. هم چنين نوشته اند: وى، پيك امام حسن (ع)ازشهر مدائن به سوي معاويه بود؛ يعني از ياران نزديك و از سپاهيان آن حضرت محسوب مي شد.و نيز مي خوانيم كه عبداللّه بن حارث بن نوفل ازكساني بود كه همراه مختار ثقفي با مسلم بن عقيل در كوفه خروج كردند. مأموران عبيداللّه بن زياد، پس از دستگير كردن آنان، مسلم را كشتند و مختار و عبداللّه را به زندان بردند. (6) اوبعد از شهادت امام علي (ع)يكي ازياران امام حسن (ع)در كوفه بوده است. (7) .
پيش ترخوانديم كه وي از طبقه صحابه ونيز از اصحاب امام علي (ع)و امام حسن (ع)به شمار مي رود.
او هر چند از نظر رجاليون شيعي ناشناخته است، اما همه دانشمندان اهل سنّت بر وثاقت وي اتّفاق نظر دارند، علاوه بر اين كه او مشمولِ تعديل عمومي اهل سنّت نسبت به صحابه نيز هست.
روايات اودر منابع روايي وتاريخي اهل سنّت مانند: صحيح بخارى، صحيح مسلم، سنن چهارگانه، تاريخ ابن عساكر و تاريخ طبري و برخي از منابع روايي شيعي آمده است. او در اين منابع ازامام علي (ع) عُمر و عثمان، اُبىّ بن كعب، عباس، حَكيم بن حزام، ابن عباس، عبداللّه بن خبّاب، ام سلمه وعائشه نقل حديث مي كند. و كساني چون: اسحاق، عبداللّه و عبيداللّه (فرزندان وى) ابن شهاب، عبدالملك بن عُمير، ابواسحاق سبيعي و عمر بن عبدالعزيز از وي روايت مي كنند. (8) .
طبري به اسناد خود از عبداللّه بن حارث بن نوفل و او به واسطه عبداللّه بن عباس ازامام علي (ع)نقل مي كند: آن گاه كه آيه ًّواَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبِينَ ّ (9) بر رسول خدا(ص) نازل شد، پيامبر به دستور مؤكّد جبرئيل، حدود چهل تن از فرزندان عبدالمطلب ازجمله حمزه، عباس، ابوطالب وابو لهب را جهت اطعام وابلاغ پيام به منزل خودش دعوت و مرا مأمور تهيّه غذا و پذيرايي كرد.
پس از پذيرايى، رسول خدا چنين فرمود: اي فرزندان عبدالمطلب! سوگند به خدا، در ميان عرب جواني را نمي شناسم كه براي قوم اش برتر از آن چه من براي شما آوردم، آورده باشد. من خير دنيا و آخرت را به سوي شما آورده ام و خداوند بزرگ مرا فرمان داده كه شما را به قبول آن دعوت كنم. پس كدام يك از شما مرا براي انجام اين امر ياري مي كند تا آن كه برادر، وصىّ و جانشين من در ميان شما باشد.
همه حاضران خموشي گزيدند و من كه خردسال ترينِ آنان بودم، گفتم: اي پيامبرخدا(ص) من وزير تو دراين كار مي باشم. سپس آن حضرت گردن مرا گرفت و فرمود: اين برادر و وصىّ و جانشين من در ميان شماست. سخن او را شنيده از وي فرمان ببريد.
در اين هنگام حاضران برخاستند و با خنده به ابوطالب گفتند: او تو را امر كرد كه گوش به فرزند خود داده واو را اطاعت كنى!. (10) .
عبداللّه در قيام قاريان به رهبري عبدالرحمن بن اشعث از ترس حجّاج از بصره به عمان گريخت و در همان جا به سال 84ه.ق. در زمان خلافت عبدالملك بن مروان در حدود هشتاد سالگي وفات يافت. (11) .
كتاب التاريخ الكبير 5/ 63؛ الاخبار الطّوال 283؛ كتاب الثقات 9/ 5؛ الجرح و التعديل 5/ 30؛ رجال نجاشي ش 585؛ رجال طوسى 51؛ الاستيعاب 3/ 885؛ تاريخ الاسلام (سنه 100-81ه.ق.) 105؛ سيراعلام النبلاء 1/ 200 و 3/ 529؛ تهذيب التهذيب 5/ 180؛ تقريب التهذيب 1/ 408؛ الاصابة 2/ ش 6169؛ جامع الرواة 1/ 480؛ مجمع الرجال 3/ 277؛ نقد الرجال 196؛ تنقيح المقال 2/ 179؛ قاموس الرجال 5/ 423(چاپ قديم)؛ معجم رجال الحديث 10/ 154.
1. طبري در ذيل المذيل از او با عنوان (عبداللّه بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب) ياد و تصريح مي كند كه وي در زمان پيامبرق به دنيا آمده و به سال 84ه.ق . وفات يافته است. شيخ طوسي از او با (عنوان (عبداللّه بن حارث بن نوفل بن عبدالمطلب) ياد مي كند، اما بايد توجه داشت كه نه شخصيت مورد نظر طبري همان عبداللّه بن نوفل است كه ابن حبان او را در كتاب الثقات آورده و تاريخ قتلش را در واقعه حرّه به سال 63 ه.ق . مي داند و نه عبدالمطّلب پسري به نام نوفل داشته كه شيخ به او اشاره كرده است . 2. الطبقات الكبري 5/ 24. 3. تاريخ طبري 11/ 629 . 4. همان 5/ 529.514,512 و 615 والطبقات الكبري 7/ 100. 5. اسدالغابه 3/ 137. 6. تاريخ طبري 5/ 381. 7. تاريخ بغداد 1/ 211 و تهذيب تاريخ دمشق 7/ 349. 8. رجال صحيح البخاري 1/ 399؛ رجال صحيح مسلم 1/ 354؛ تهذيب الكمال 14/ 397 ومستدركات علم رجال الحديث 4/ 508. 9. شعراء، آيه 214. 10. تاريخ طبري 2/ 321,319 ونك: الكامل في التاريخ 2/ 63,60؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 13/ 210 و كنز العمال 13/ 133,131. 11. تاريخ طبري 11/ 629 و تهذيب الكمال 14/ 399.