راویان مشترک

حسین عزیزی، پرویز رستگار، یوسف بیات

نسخه متنی -صفحه : 160/ 93
نمايش فراداده

عمر بن علي بن ابي طالب (ع)

208عمر بن علي بن ابي طالب (ع)

(پس از 13 - پس از 86 ه . ق).

كنيه: ابو حفص، ابو قاسم.

نسب: علوى، هاشمي.

لقب: اطرف، اكبر.

طبقه: سوم.

او آخرين فرزندِ امام علي (ع)است كه هم زمان با رقيّه و در زمان خلافت عمر بن خطّاب به دنيا آمد. مادرشان (صهباء) دختر ربيعه يا عباده تغلبي است كه در جنگ يمامه و به نقلي پس از پيروزي خالد بن وليد بر مرتدّان ناحيه (عين التمر) در عراق به اسارت درآمد سپس علي بن ابي طالب (ع)او را خريد. نوشته اند كه عمر بن خطّاب نام او را انتخاب كرد.

او اسماء (دختر عموي خود؛ يعني عقيل بن ابي طالب) را به همسري گرفت و چهار فرزند به نام هاى: محمد، اسماعيل، ام حبيب و ام موسي به دنيا آورد. سلسله سادات عمريّه علويّه، از طريق محمد بن عمر انتساب دارند. (1) .

ظاهراً او را در مقابل (عمر بن علي بن حسين) كه به (اصغر) ملقّب است، (اكبر) لقب دادند.

هم چنين وي را كه تنها از طرف پدرش (اميرمؤمنان) (ع)فضيلت انتساب به اهل بيت (ع)دارد، (اطرف) لقب داده اند در حالي كه عمر بن علي بن حسين ي را به اعتبار انتساب اش به اميرمؤمنان (ع)و فاطمه زهرا (اشرف) ناميده اند. (2) .

او را به فصاحت در گفتار و پاك دامني و بخشش وصف كرده اند، وي در تصدّي صدقات پيامبر(ص) و اميرمؤمنان (ع)با علي بن الحسين ي منازعه كرد و به رغم استمداد از خليفه وقت (عبدالملك بن مروان) موفّق نشد، همين طور در منازعه اش با حسن بن حسن بن عليي نيز توفيق نيافت و اين بار، وليد بن عبد الملك (3) او را مأيوس كرد و گفت: در امور فرزندان فاطمه (س) به جز آنان را دخالت نمي دهم.

هر چند، ابن شهرآشوب نام او را در شمار شهيدان كربلا آورده است، (4) اما در جاي ديگر، منازعه او با امام زين العابدين (ع)را در نزد عبدالملك بن مروان، ذكر مي كند. (5) ابوالفرج نيز تصريح مي كند كه او پس از شهادت شماري از بني هاشم و عباس بن علي (ع)در عاشورا، در باره ارث آنان با عبيداللّه بن عبّاس نيز منازعه كرد. (6) .

هم چنين ابن عِنَبه مي نويسد: او دعوت برادرش امام حسين بن عليي را نپذيرفت و از كشته شدن نجات يافت. (7) ديگر تاريخ نگاران نيز نامي از عمر بن علي (ع)در ميان سپاهيان امام حسين (ع)نياورده اند.

احتمال اين كه امام علي (ع)دو فرزند به نام هاي عمر اكبر و عمر اصغر داشته باشد، با هيچ سند تاريخي سازگار نيست و ارباب تراجم و نسب، براي آن حضرت، فرزند ديگري به نام عمر قايل نيستند. (8) .

خليفة بن خياط و ابن حبّان به قتل او در سال 67 ه . ق . اشاره كرده اند، (9) ليكن بيش تر مورخان - چنان كه گذشت - بر بقاي او تا زمان عبدالملك بن مروان (خلافت از 66 تا 86ه.ق.) وبه نقلي تا زمان فرزندش وليد (خلافت از86تا96ه.ق.) تصريح دارند.

طبقه و منزلت روايي عمر .

او كه از راويان طبقه سوم است از پدرش امام علي (ع)روايت مي كند و سه فرزندش محمد، عبيدالله، على، و ابوزرعه عمرو بن جابر حضرمي از او روايت كرده اند.

از رجاليون سنى، عجلي وابن حبّان نام وي را در ميان راويان موثّق آورده اند، اما رجاليون شيعي كه پيش تر مي زيسته اند متعرض نام او نشده اند، تنها ابن داوود در رجال اش، به نقل از رجال شيخ طوسي او را در شمار اصحاب امام علي (ع)و در قسم اول كتاب اش (راويان قابل اعتماد) آورده است، ليكن نه در نسخه موجود در رجال شيخ ونه در منابع رجالي متأخر - به جز رجال ابن داوود - نامي از او نيست و حالش مبهم است.

در ميان رجاليون متأخّر شيعى، مامقاني در باره او توقف كرده است، ليكن شوشتري وآية الله خوئى، تلويحاً وي را نكوهش كرده اند.

به هر حال، روايات او در منابع روايي معتبر عامّه، از جمله: سنن ابوداوود، ابن ماجه، نسائي و ترمذى، و در كتب روايي شيعه، مانند: علل الشرايع، امالي شيخ طوسي و برخي منابع ديگرآمده است. (10) .

شيخ طسي در امالي به سند خود از عمر بن على، از امام علي (ع)نقل مي كند كه رسول خدا(ص) به من فرمود: اي على! خدا دين اش را به ما ختم مي كند، همان گونه كه با ما آغاز كرد. و به سبب ما دل ها را پس از دشمني و كينه توزى، به هم پيوند مي دهد. (11) .

نيز ابن عساكر از طريق او نقل مي كند كه چون آيه ًّاِنَّما وَليُّكُم اللّه وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ ويُؤتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعونَ ّ (12) نازل شد، پيامبر(ص) از منزل خارج شد و به مسجد درآمد ديد مردم در حال نمازاند. سائلي را ديد و از او پرسيد: آيا كسي به تو چيزي داد گفت: نه، جز اين ركوع كننده كه انگشترش را به من داد. و اشاره به علي (ع)كرد. (13) .

او يكي از راويان حديث غدير نيز هست. (14) .

از آن چه گذشت معلوم شد كه وي نه در واقعه طف در سال 61 ه . ق . حضور داشته و نه با مصعب بن زبير در سال 67 يا 72 ه.ق. به قتل رسيده است، بلكه در زمان خلافت وليد بن عبدالملك (86 - 96ه. ق.) در 75 و به نقلي 77 سالگي در (ينبع) (منطقه اي در حد فاصل ميان مدينه و مكه كه قنات هاي فراوان داشته است) بدرود حيات گفته است: ذهبي نام او را در ميان در گذشتگان سال 90 آورده است. (15) .

منابع ديگر

الطبقات الكبري 5/ 117؛ تاريخ خليفة بن خيّاط 203؛ كتاب التاريخ الكبير 6/ 179؛ تاريخ الثقات 360؛ الجرح والتعديل 3/ ق 1/ 124؛ كتاب الثقات 5/ 146؛ مقاتل الطالبيين 57؛ الارشاد 2/ 150؛ لباب الانساب 1/ 227، 228، 2/ 556؛ الكامل في التاريخ 2/ 399 و 408؛ مختصر تاريخ دمشق 19/ 138؛ رجال ابن داوود، ش 1107؛ تقريب التهذيب 2/ 61؛ تنقيح المقال، 2/ 345؛ الغدير 1/ 55 و 69؛ معجم رجال الحديث 13/ 45؛ قاموس الرجال 7/ 214 (چاپ قديم)؛ مستدركات علم رجال الحديث 6/ 101.

1. وليد بن عبدالملك در ماه شوال سال 86 ه . ق. و پس از مرگ پدرش به خلافت رسيد و به سال 96 ه . ق. وفات يافت.

2. مناقب آل ابي طالب 4/ 122.

3. لباب الانساب 1/ 359 و تهذيب الانساب 291.

4. لباب الانساب 1/ 227 - 228؛ 2/ 556 (پاورقى) و نك: تهذيب التهذيب 7/ 485.

5. مناقب آل ابي طالب 4/ 186.

6. مقاتل الطالبيّين 55.

7. عمدة الطالب 401.

8. جمهرة انساب العرب 37؛ المعارف 210 و 217؛ بحار الانوار 42/ 74 و تهذيب الانساب 32.

9. برخي نيز او را در شمار كشته شدگان همراه مصعب بن زبير در سال 72 ه . ق. دانسته اند، اما ذهبي اين سخن را نادرست مي داند. (تاريخ الاسلام 6/ 164 و سير اعلام النبلاء 4/ 134).

10. نك: تهذيب الكمال 21/ 468؛ علل الشرايع 573؛ كتاب الامالي مفيد 251 امالي طوسي 1/ 20و بحار الانوار 42/ 74؛ 45/ 37 و 39، 62 و 63.

11. امالي طوسي 1/ 20.

12. مائدة، آيه 55.

13. مختصر تاريخ دمشق 19/ 139.

14. الغدير 1/ 19.

15. نك: تهذيب الكمال 21/ 470؛ مناقب آل ابي طالب 4/ 186؛ تاريخ الاسلام 6/ 163و سير اعلام النبلاء 4/ 134.