حَيَوان (در اصل حَيَيان بوده) حَيْوانات، ج: زندگى، هر جنبنده ذيروح.
حَيوة و حَيَوْة: زندگانى ضد موت.
حَيوةٌ طَيَّبَة: روزى حلال و بهشت.
حَيُّوت: مار نر.
عِلْمُ الْحَياة: زيست شناسى اجتماعى.
عِلْمُ الْاِحْياء: جان شناسى.
حَيَّةُ الصَّخْر: افعى.
عِلْمُ الْحَيَوان: جانورشناسى.
حَديقَةُ الْحَيَوانات: باغ وحش.
حَيَوانى: وابسته به حيوانات مربوط به جانورشناسى.
رَجُلٌ حاوٍ و حَوَّاء: مرد مارگير.
حَيا: فراخى سال، حال، باران.
حَياء - اَحْياء و اَحْيِيَة و حِىّ، : شرم، توبه، فرج شتر و رحم او، فرج گوسفند و درندگان ماده.
فَيَسْتَحْيى مِنْكُمْ وَاللَّهُ لا يَسْتَحْيى مِنَ الحَقِّ (آيه): پيامبر از شما شرم داشت درحالى كه خدا از شما بر اظهار حق شرم ندارد.
حَيىّ: صاحب شرم.
مَحْيا - مَحايا، ج: زندگى، گويند محياى و مماتى.
اَرضٌ مَحْياة و مَحْواة: زمين پر مار.