فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 1105
نمايش فراداده

حَيَوان (در اصل حَيَيان بوده) حَيْوانات، ج: زندگى، هر جنبنده ذيروح.

حَيوة و حَيَوْة: زندگانى ضد موت.

حَيوةٌ طَيَّبَة: روزى حلال و بهشت.

حَيُّوت: مار نر.

عِلْمُ الْحَياة: زيست شناسى اجتماعى.

عِلْمُ الْاِحْياء: جان شناسى.

حَيَّةُ الصَّخْر: افعى.

عِلْمُ الْحَيَوان: جانورشناسى.

حَديقَةُ الْحَيَوانات: باغ وحش.

حَيَوانى: وابسته به حيوانات مربوط به جانورشناسى.

رَجُلٌ حاوٍ و حَوَّاء: مرد مارگير.

حَيا: فراخى سال، حال، باران.

حَياء - اَحْياء و اَحْيِيَة و حِىّ، : شرم، توبه، فرج شتر و رحم او، فرج گوسفند و درندگان ماده.

فَيَسْتَحْيى مِنْكُمْ وَاللَّهُ لا يَسْتَحْيى مِنَ الحَقِّ (آيه): پيامبر از شما شرم داشت درحالى كه خدا از شما بر اظهار حق شرم ندارد.

حَيىّ: صاحب شرم.

مَحْيا - مَحايا، ج: زندگى، گويند محياى و مماتى.

اَرضٌ مَحْياة و مَحْواة: زمين پر مار.