فرهنگ بزرگ جامع نوین عربی به فارسی

احمد سیاح

نسخه متنی -صفحه : 5263/ 207
نمايش فراداده

بَبَّة: حكايت آواز طفل، فربه، جوان پر گوشت نرم اندام، صفت براى احمق.

بَبَّان و بَبان: طريقه و روش.

هُمْ بَبَّانٌ واحِدٌ: ايشان در طريقه واحدند.

بَاْبَبَة: صدا و فرياد شتر نر است.

(بَبْر) - بُبُور، ج: نوعى از درندگان معروف به شكل.

(بابُوس(: كره شتر يا كودك شيرخوار )لغتى است رومى).

(بَبْغاء) وَ بَبَّغاء - بَبْغاوات، ج: طوطى پرنده معروف، به شكل.

(بَتَاَ) بِالْمَكانِ بَتْئاً، م: اقامت نمود در آنجا.

(بَتَّهُ) بَتّاً و بَتَّةً، ن: قطع كرد و بريد، عاجز گردانيد او را از رسيدن به قافله، بريده شد، فرو ماند در راه.

بَتَّ الطَّلاقَ: جدا شد بطور قطع.

بَتَتُّ عَلَيْهِ الْقَضاءَ: قطع كردم بر او حكم را.

سَكْرانٌ لا يَبُتُّ اَمْراً: آدمِ مست قطع و يكطرفه نمى كند كار را.

لا صِيامَ لِمَنْ لا يَبُتُّ الصِّيامَ مِنَ اللَّيْلِ (حديث): نيست روزه كسى را كه از شب قصد و عزم آن را نكند.

طَلَّقَها بَتَّةً و بَتاتاً: طلاق بائِن داد زن را كه در آن رجوع جايز نيست.

لا اَفْعَلُهُ بَتَّةً و اَلْبَتَّةً: نخواهم كرد اين كار را هرگز (درامرى كه رجوع در آن نباشد گويند).

بَتَّ بُتُوتاً، ض: لاغر گرديد.

اَبَتَّهُ اِبْتاتاً: عاجز گردانيد او را از رسيدن بقافله، بريد و قطع نمود آن را.

اَبَتَّ النِّكاحَ: عقد شرعى كرد نه متعه (نكاح موقت).

بَتَّتَهُ تَبْتيتاً: توشه داد او را، نيك بريد آن را.

تَبَتَّتَ الرَّجُلُ: توشه برداشت.

اِنْبَتَّ اِنْبِتاتاً: عقب افتادن و ماندن در راه از قافله به سبب ماندن راحله - رَجُلٌ مُنْبَتٌّ، ص.

اِنْبَتَّ: منقطع شد آب پشت او.

بَتّ - بُتُوت، ج: لباس ضخيم از خز و پشم و مانند آن، پلاس چهارگوشه.

طَحَنَ بَتّاً: آسيا را از چپ به راست گردانيد در وقت آرد كردن.

بَتّى و بَتَّات: خز پشم باف و فروشنده آن.