دوستان ، خوشبختى بشر از همان وقت آغاز مى شود كه راستى و درستى در وجود او ظاهر گردد انسان تا باين راز موفقيت پى نبرد ابدا روى سعادت را نخواهد ديد.
يـكـى از دوسـتان كه در ميان آن جمع بود در حاليكه رو برفقاى خود كرده گفت :
واقعا گفتار ايشان در راستى و درستى و تاءثير آن در ايجاد محبوبيت صد درصد صحيح است .
در اين خيابان برادران ... كه مردمان مسلمان و درست كارى هستند و واقعا امين و كاملا مورد اطمينان هـمـه اند در قلوب مسلمانان جائى براى خود باز كرده اند همه آنها را دوست مى دارند و راستى ببزرگترين راز موفقيت و خوشبختى در دامن تربيتى اسلام پى برده اند.
(پس از آنكه همه سخنان آن دوست را تصديق كردند دوست ديگرى گفت :
) چـنـد روز قـبـل ، از آنـان جـنـسـى خـريـدم پـس او آنـكـه تـحـقـيـق كامل نمودم متوجه شدم كه آنها از من سود زيادى نگرفته اند با آنكه مى توانستند چند برابر قيمت كالاى خود را از من بگيرند.
مـن گفتم :
روزى در مسجدى از مساجد شهرستان مشهد مرد مستمندى پهلوى من نشسته بود او از دو چـشـم نـابـيـنـا بـود و البـتـه نـمـى دانـسـت كـه مـن مـتـوجـه كـردار اويـم هـر چـه پـول داشـت بـيـرون آورد و بـا دقـت شـمـرد مـن مـتـوجـه شـدم كـه او بـيـش از هـفـت ريال ندارد.
سپس برخاست رو بجمعيت كرد و گفت :
مـردم مـن هـفـت ريـال امـشـب بـيـشـتـر نـدارم اگـر بـيـسـت ريـال مـى داشـتـم سـؤ ال نمى كردم .
مـردم هـم بـاو كـمـك نـمـوده 13 ريـال ديـگـر بـاو دادنـد او نـشـسـت و ديـگـر سـؤ ال نكرد.
مـن بـحـدى بـه آن مـرد عـلاقه مند شدم كه هرگاه اظهار فقر مى كرد تا حد قدرت باو كمك مى كردم .
راسـتى و صداقت او تا جائى در قلب من اثر گذشت كه بى اختيار از نگاه كردن باو لذت مى بردم .
بـنـابـرايـن دوسـتـان ، اگـر مى خواهيد همه شما را دوست بدارند راستى و درستى را هيچ گاه فراموش نكنيد.
در خاتمه سخن ، ناگفته نماند كه گاهى راستى و صداقت از نظر اسلام حرام مى شود و آن در جـائيـسـت كـه راسـت گـفـتن نتائج سوئى داشته باشد مثلا گاهى ممكن است بى گناهى از دست ظـالمـى فـرار كـرده و شـمـا مى دانيد كه او در كجا پنهان شده اگر آن ظالم او را از شما طلب نمود حرام است پاسخش را براستى بگوئيد و او را نشان دهيد و ...
عـلمـاء اسـلام در بـاب كـذب ، فـروعـى را عـنوان كرده اند كه اگر دقت كاملى شود همه آنها را آميخته با حكمت و دانش مى يابيد. افراديكه طالبند بكتب مربوطه مراجعه فرمايند.
واوفوا بالعهد ان العهد كان مسؤ لا((200))
يـك روز اسـتـادى از عـلماء كه با من رفاقت و صميميتى داشت در تهران بمن وعده كرده بود كه ساعت 8 صبح در منزل يكى از دوستان با هم ملاقاتى داشته باشيم درست ساعت 8 صبح بدون يـك دقـيـقه كم و زياد معظم له وارد منزل آن دوست شد و در حاليكه اظهار خستگى مى كرد گفت :
چند دقيقه قبل سر اين چهار راه ترافيك عجيبى بود من ناراحت شدم كه مبادا سر وقت مقرر نتوانم خـدمـت بـرسم و لذا از خدا خواستم كه مرا از اين گرفتارى نجات بدهد تا من بتوانم بوعده ام وفا كنم تصادفا آمبولانسى رسيد و راه را باز كرد و خدايتعالى كمك نمود تا من توانستم سر وقـت خودم را به اينجا برسانم من از اينكه او تا اين حد به عهد و وعده اش وفادار است خوشم آمـد و بـاو فـوق العـاده عـلاقـه پـيـداكـردم و كـامـلا مـتـوجـه شـدم كـه يـكـى از وسـائل جـلب مـحـبـوبـيـت وفـاى بـعـهـد است . ولى در مقابل شخصى كه خلف وعده كرده بود و ساعتى مرا در خيابان منتظر گذاشته بود بقدرى قلبا از او متنفر شده بودم كه فرداى آنروز بـاو گـفـتم :
روز گذشته شما در اثر تخلف از وعده ايكه فرموديد خود را يك مرد خلاف كار معرفى نموديد.
امـيـد اسـت كـه ديـگـر اين كار تكرار نشود و دروغگوئى را ترك كرده و از قرارداد خود تخلف نكنيد.
او با ناراحتى عجيبى گفت :
شما در سخنتان دقت كنيد كه تا كجا اشتباه مى كنيد.
اولا:
اگـر خـلف عـهـد گناه بود بايد همه افراد از بزرگان و دانشمندان گناهكار باشند چون بيشتر مردم باين عمل مبتلاء هستند.
ثانيا:
شما مى فرمائيد تو با خلف وعده دروغگو هستى مگر بدقولى دروغ است يا من كه بشما وعده مى دهم واقعا قصد تخلف دارم كه دروغگو محسوب گردم .
ثـانـيـا:
آيـا اگر كسى فراموش كرد يا براى عذرى نتوانست بوعده خود وفا كند باز هم مسؤ ول است ؟ مـن بـاو گـفـتـم :
دوسـت عـزيـز تـخـلف از وعـده عـلاوه بـر آنـكـه از نـظـر عقل ، عمل بسيار زشتى است ، گاهى هم منجر باذيتها و ناراحتى هاى فوق العاده ئى مى گردد.
روايـات زيـاد و آيـات فـراوانـى هـم بـمـا رسـيـده كـه دلالت كـامـل بـر وجـوب خـوشـقـولى و حـرمـت تـخـلف از قـرارداد را دارد و عـمـل مـردم دليـل بـر جـواز چيزى بود مى بايست مقدار زيادى ازمحرمات الهى جائز گردد زيرا اكـثـر محرمات را مردم انجام مى دهند قرآن بمردم جهان دستور مى دهد كه بايد وفاى بعهد كنيد كه روز قيامت از آن سؤ ال مى شود و در وصف مردم باايمان فرموده :
والموفون بعهدهم اذا عاهدوا.((201))
مؤ منين وقتى قراردادى با كسى بستند وفا مى كنند.
حضرت على بن موسى الرضا - عليه السلام - فرمود:
انـّا اهـل بـيـت نـرى مـا وعـدنـا عـليـنـا ديـنـا كـمـا عـمـل رسول اللّ ه - صلى الله عليه وآله -((202))
مـا خاندانى هستيم كه قراردادهاى خود را بمنزله دين براى خود فرض مى كنيم چنانچه پيغمبر خـدا خـاتـم انـبـيـاء - صـلى الله عـليـه وآله - هـم ايـنـگـونـه عمل مى نمود.
و باز پيغمبر اسلام - صلى الله عليه وآله - فرمود:
لادين لمن لاعهد له .((203))
كسى كه بوعده خود وفا نمى كند داراى دين كاملى نيست .
حضرت امام صادق - عليه السلام - فرمود:
ثلث من كن فيه اوجبن له اربعا على الناس من اذا حدثهم لم يكذبهم واذا خالطهم لم بظلمهم واذا وعدهم لم بخلفهم وجب ان تظهر فى الناس عدالته وتظهر فيهم مروته وان تحرم غيبته وان تجب عليهم اخوته .((204))
كـسـى كـه سـه صـفـت را دارا باشد رعايت چهار حق از او بر مردم لازم مى گردد و آن سه صفت اينست :
يك :
اگر سخن مى گويد دروغ نگويد.
دوم :
در دوستى و رفاقت با مردم هيچ گاه بانها ظلم نكند.
سه :
وقتى كه وعده اى داد تخلف ننمايد. براى اين چنين كسى واجب است كه در ميان مردم عدالت و جـوانـمـردى او ظاهر شود و غيبت او بر آنان حرام گردد و رفاقت و دوستى با او بر ديگران واجب شود.
دوسـتـان ، بـقـدرى روايـت در ايـن خـصـوص فـراوان اسـت كـه ديـگـر بـراى فـرمايش شما كه فرموديد "معلوم نيست خلف وعده گناه باشد" جائى باقى نمى ماند.
امـا كـلام دوم شـمـا كـه فـرمـوديـد خـلف وعده دروغ نيست البته تا حدى صحيح است چون وقتى انـسان مثلا بكسى مى گويد كه من فردا خدمت شما مى رسم در وقت گفتن اين كلام ممكن است سه گونه قصد براى او تصور نمود.
اول :
اينكه ممكن است او ديگرى را از تصميم خود مطلع مى سازد كه واقعا هم در آن وقت تصميم دارد كه بوعده خود وفا كند اگر خلاف آنرا بعدا انجام داد در وعده خود دروغ نگفته است .
دوم :
آنـكـه مـمـكـن بـخـواهـد بـا ايـن جـمـله اظـهـار كـنـد كـه بـر عـهـده مـن اسـت ايـن عـمـل را انـجـام دهـم و بـاين وسيله خود را ملتزم نمايد البته باز هم در اين صورت نسبت باين كلام صدق و كذب معنى ندارد.
سـوم :
آنـكـه بـا ايـن سخن از عمل آتيه خود بديگرى خبر مى دهد "نه از تصميم خود بر انجام عـمـل " ايـنـهـم مانند بقيه خبرهائى است كه خود او مى داند و ديگران را هم مى خواهد مطلع سازد مثل آنكه مى گويد:
فردا فلانى از سفر مى آيد در هيچ يك از اين صورتها اگر بعدا مخالفت هم نمود دروغ نگفته است فقط در صورتى كه در همان وقت كه وعده مى دهد تصميم دارد بوعده خود وفا نكند دروغ گفته است و آنهم او موضوع خلف وعده خارج است .
مـن در ايـنـجـا، شـمـا را تـصـديـق مـى كـنـم روايـات مـذمـت دروغـگـوئى نـمـى تـوانـد افراد بد قـول را از وعـده خـلافـى بـاز دارد ولى ايـن عـمـل خـود بـتـنـهـائى از نـظـر عقل و اسلام بسيار كار زشتى است .
و در ضـمـن هـم پـس از آنـكـه شما عذر آورديد كه من فراموش كرده ام بوعده خود وفا كنم من حق نـدارم ديـگر بشما اعتراض نمايم زيرا اسلام دستور مى دهد كه بايد مسلمانان عذر ديگران را بپذيرند.
حضرت على - عليه السلام - بيكى از اصحاب خود فرمود كه :
ولايعتذر اليك احدا لاقبلت عذره وان علمت انه كاذب .((205))
تـا مـى تـوانـى عـذر و بـهـانـه ديـگـران را رد مـكـن و قبول نما اگر چه مى دانى او بدروغ معذرت خواهى مى كند.
آيا با خوشقولى مى توان دوستان را جلب كرد
دوسـتـى از اهـل لبـنان مى گفت در سه سال قبل با يكى از دانشمندان مسلمان شهر بيروت بنام (مـحـمـد عـبـدالسلام ) قراردادى گذاشتيم كه در روز شنبه ساعت هفت صبح با يك ديگر بطرف طرابلس شرقى ((206))
برويم روز موعد فرارسيد من در راه كه بطرف رفيق خود مى رفتم جـوانـى را ديدم كه با سر و پاى برهنه در گوشه اى نشسته و شديدا متاءثر است و آنچنان گريه و ناله مى كند كه از رفتن باز ماندم .
از او سـؤ ال كـردم چـه شـده اسـت كـه ايـن چـنـيـن نـاراحـت و مـتـاءثـرى بـار اول و دوم جـوابـى نداد ولى وقتى من اصرار زيادى كردم گفت :
در شب گذشته چند نفر سارق بمنزل ما ريخته و هر چه داشته ايم بسرقت برده اند و پدر مرا هم كه مى خواسته در برابر آنها مقاومت كند هدف گلوله ساخته و او را بقتل رسانيده اند.
ايـن جـمـلات بـحـدى در مـن اثـر گـذاشـت كـه بـكـلى از قـرارداديـكه با محمد عبدالسلام داشتم فراموش كردم تا قريب بظهر در تعقيب سارقين و مراجعه بمقامات مربوطه بودم و بحمداللّ ه مـوفـق شـدم كـه سـارقـيـن را دسـتـگـيـر كـنـم و بـشـهـربـانـى تحويل دهم .
درسـت سـاعـت يـازده بـود بـه وعـده ايـكـه داده تـوجـه پـيـدا كـردم بـا عـجـله تـمـام بـطـرف منزل نامبرده رفتم او وقتى مرا ديد هيچ اظهار ناراحتى نكرده بمن گفت انشاءالله خير بوده است .
جـريـان را بـرايـش نقل كردم از زحمات من بسيار تقدير كرد ولى يك جمله بمن گفت كه اساسا وعده خلافى دوستى و محبت را از بين مى برد اگر چه طرف عذر موجهى هم داشته باشد.
مـن آنـروز معنى اين جمله را نفهميدم ولى پس از چند مرتبه تجربه دانستم كه گفته آن دانشمند صددرصد صحيح است .
وعـده خـلافـى اگـر چـه بـا عـذر حـتـمى هم توام باشد موجب انزجار است و بعكس وفاى بعهد، بزرگترين وسيله جلب دوستى است .
من باو گفتم :
سخن آن دانشمند صددرصد صحيح است شما هم اين موضوع را با تجربه درست مـتـوجـه شـده ايـد ولى مـرد بـاايـمـانـيـكه مى خواهد هر كارى را طبق دستور دينى خود انجام دهد مـلاحـظـه مـى كـنـد كـه مـبـادا عـمـلى كـه اهـمـيـت بـيـشـتـرى دارد آنـرا تـرك كـنـد و بـعـمـل كـم ارزشـى اقـدام نـمايد خلف وعده اگر چه حرام است ولى اگر كار مهم ترى پيش آمد بايد بوعده خود وفا ننمايد و مشغول انجام آن عمل گردد.
مـرد بـاايـمـان مـعـتـقـد اسـت كـه خـداى مـهـربـان مـى دانـد كـه ايـن عمل پرارزش را براى خاطر او ترك كرده و مى تواند محبت او را در قلوب مردم بيشتر از آنچه از وفاى بوعده كسب مى شود قرار دهد.
اسماعيل پيغمبر چرا صادق الوعد ناميده شد
او بمن گفت :
شما لابد سرگذشت اسماعيل صادق الوعد را شنيده ايد اگر ممكن است آنرا براى من نقل كنيد.
من گفتم :
در قرآن پروردگار متعادل نام يكى از انبياء را مى برد و مى فرمايد:
واذكر فى الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد.
وقـتـى از پـيـشـوايـان ديـن اسـلام - عـليـهـم السـلام - مـى پـرسـنـد كـه چـرا بـه اسـمـاعـيـل - عـليـه السـلام - لقـب صـادق الوعـد دادنـد در پـاسـخ مـى فرمودند كه مردى بنام اسـمـاعـيـل بـرهـبـرى مـردم از جـانـب خـداى جـهـان گـمـاشته شده بود روزى با يكى از پيروان اسـمـاعـيـل بـطـرف خـارج شـهـر رفـتـنـد تـا آنـكـه بـمـحـلى رسـيـدنـد آن مـرد باسماعيل پيغمبر - عليه السلام - گفت شما اينجا باشيد تا من بشهر برگردم و فلان كار را انجام دهم و خدمت برسم .
اسماعيل در آن محل توقف كرد و آن مرد هم از قرارداد خود فراموش نمود.
اسـمـاعـيـل - عـليـه السـلام - بـيـشـت و دو روز((207))
در آنـجـا بـود ولى از آن مرد خبرى نشد اهـل مـكـه در تـعـقـيـب و جـسـتـجـوى رهـبـر خـود حـركـت كـردنـد تـا آنـكـه يـك نـفـر از آنـهـا بـه اسـمـاعـيـل بـرخـورد نـمـود. عـرض كـرد در اثر دورى شما گمراه شده ايم كسى نيست كه ما را بسعادت رهبرى كند نزديك است بهلاك ابدى دچار گرديم .