جريان ولايت و سرپرستى فقيه عادل نسبت به امور مسلمين، اگر به صورت مبسوط در متون فقهى نيامد، نه براى آن است كه فقهاى متقدم، قائل به ولايت فقيه نبودند و پس از قرن دهم، به تدريج، سوق چنين كالايى رواج يافت و در عصر مرحوم نراقى(ره) خريداران وافرى پيدا كرد و زمان امام خمينى(قدس سره)، به بالندگى و ثمربخشى خود رسيد، بلكه تا آن عصر، زمزمه سياست دينى و نواى حكومت اسلامى و صلاى رهبرى سياسى، نه دلپذير بود و نه گوش نواز; و از اين رو، از ولايت سياسى ائمه معصومين(عليهم السلام) نيز در متون فقهى بحث نمى شد; زيرا فقه سياسى به معناى گفتگوى مشروح پيرامون مسؤول اجراى حدود و تعزيرات و فرماندهى كل قوا يا فرماندهى لشگر، به طور رسمى طرح نمى شود تا آنكه بالاصاله ازآن امام معصوم باشد و بالنيابه در عصر غيبت امام معصوم(عليه السلام)، بر عهده فقيه عادل باشد و اين، براى آن نيست كه در عصر غيبت نمى توان درباره امام معصوم(عليه السلام) بحث كرد به بهانه اينكه فعلا امام معصوم(عليه السلام) حاضر نيست و در ظرف ظهور، تكليف خود را از ديگران آگاه تر است; زيرا بررسى متون اسلامى و تحقيق پيرامون دين و سياست و عدم انفكاك آنها از يكديگر، جزء مباحث اصيل كلام اسلامى است از يك سو و جزء مباحث مهم فقه سياسى است از سوى ديگر; ليكن شرايط محيط و خفقان حاكم بر امت اسلامى و علل درونى و عوامل بيرونى هماهنگ، سبب خروج اين گونه از مسائل اساسى اسلام از صحنه كلام و از ساحت فقه و از فهرست احكام الهى سياسى شده اند.
غرض آنكه; نه تنها از ولايت واليان دينى يعنى فقيه عادل در متون فقهى بحث نمى شد(مگر به طور نادر و متفرق) بلكه از زعامت و رهبرى واليان معصوم نيز در آنها بحثى عميق و دامنه دار به عمل نمى آمد و جزء مسائل و احكام «غير مبتلابه » محسوب مى شد. ابتكار و نوآورى امام خمينى(قدس سره) در اين بود كه در عناصر محورى:
1اسلام چيست؟
2اسلام داراى سياست و حكومت ويژه است.
3شرايط حاكم در اسلام چيست؟
4شرايط حكومت و حاكم، حصولى است يا تحصيلى؟
يعنى تشكيل حكومت كه واجب است، واجب مطلق است يا واجب مشروط؟، بحث زنده و پويا نمود و همه امور يادشده، با سعى علمى و عملى ايشان، از «علم » به «عين » آمد و از گوش به آغوش(قدس الله سره الشريف).