چنان كه قبلا اشاره شد از جمله مسائلى كه در كتاب «بسط تجربه نبوى » مورد غفلت نويسنده كتاب مذكور قرار گرفته بود عصمت امامان است. در اين قسمت به طور مفصل به دلايل عقلى و نقلى عصمت مى پردازيم تا بدين وسيله ثابت كنيم كه امام، معصوم از هر گونه خطا و نسيان بوده و امرش بدون چون و چرا مطاع و هرگز قابل نقد و رد نيست.
انديشمندان شيعه در اثبات عصمت امامان عليهم السلام دلايل گوناگونى ارائه نموده اند. (18) كه تبيين آنها نيازمند فرصتى بيشتر و كتابى پرحجم و مستقل است چنان كه علامه حلى با شرح و بسط اين دلايل بيش از هزار نكته در اين باره بيان كرده است. (19)
امام بايد معصوم باشد; زيرا در غير اين صورت تسلسل لازم مى آيد; يعنى عدد امامان نامتناهى مى شود; چون از جمله اهداف وجود امام، منع ستمگران از ستمگرى و گرفتن حق مظلوم از ظالم است پس اگر امام، معصوم نباشد ممكن ست خود او در حق كسى ظلم كند و مظلوم براى گرفتن داد خود از او به امام عادل و معصوم ديگرى محتاج باشد و اگر اين امام هم داراى عصمت نباشد آنچه گفته شده در باره اين شخص نيز مطرح خواهد بود و جامعه بشرى به امام ديگرى نيازمند خواهد شد و اگر او نيز معصوم نباشد تسلسل لازم مى آيد و اين محال است. (20)
اگر امام معصوم نباشد فوائدى كه بر وجود او مترتب است تحقق نمى يابد و غرض و مقصودى كه موجب نصب امام عليه السلام است حاصل نمى شود در حاليكه نقض غرض بر خداوند حكيم مستلزم جهل و يا عجز او مى شود و اين محال است; زيرا جهل و عجز در ساحت قدس واجب الوجود راه ندارد.
توضيح اينكه: غرض از وجود امام حفظ شريعت و احكام آن و تكامل بشر به فضايل نفسانى و ملكات انسانى و راهنمايى آنان به طريق صواب و راه معرفت و خداشناسى و آنچه لازمه سعادت دنيا و آخرت او است مى باشد; اگر امام، معصوم نباشد و احتمال فراموشى، اشتباه، كار ناپسند و معصيت در باره او برود اطمينان به طور كامل از او سلب شده باعث آلودگى ديگران مى شود; زيرا اگر سرپرست و رئيس قومى مرتكب گناه و معصيت شود جرات زيردستان در انجام همان كردار، زياد مى شود و آن را عذر خود مى شمارند; اهل فسق و فجور نيز بى مهابا بيش از پيش جامعه را ناامن مى سازند. بنابراين، مقصود خداوند عالم از نصب امام حاصل نمى شود و چون جهل و عجز در باره حق جل و علا راه ندارد نقض غرض نيز بر او محال است; از اين رو لازم است امام از گناه و نسيان و اشتباه مبرا بوده و معصوم باشد. (21)
3- اگر امام و ولى، معصوم نباشد حجت بر بندگان تمام نمى شود، و تمام شدن حجت - بعد از بعثت رسول صلى الله عليه و آله و انزال كتب و ثبوت تكليف - بر عصمت امام و خليفه و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله موقوف است. پس اگر خداوند زبان عذر بندگان را در طاعات و عبادات (اوامر و نواهى) احكام تكليفيه و وضعيه قطع نكند به گونه اى كه هيچ عذرى براى آنها نباشد، عقلا ترتب ثواب و عقاب و عتاب بر احكام، صحيح نمى باشد; زيرا بندگان مى توانند در محضر خداوند به تمام نبودن حجت، عذر بياورند كه امام به عنوان حافظ و بيان كننده احكام كتاب و سنت از كذب و افتراء، نسيان و سوء فهم و اشتباه ايمن نبوده بلكه حال او در مقام عمل بدتر از حال ما بوده است در نتيجه حقيقت بر ما كشف نشد و تكاليف به ما نرسيد; و عقل هم به طور قطعى، عقاب بلابيان را قبيح مى داند و صدور آن را از حق تعالى محال مى شمارد پس بايد امام، ولى و خليفه حضرت رسول صلى الله عليه و آله مامون و معصوم از هر خطاء و لغزش بوده، صادق و مصدق باشد تا در مقام بيان كتاب و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله مورد اطمينان همه خلق باشد و راه عذر را بر بندگان ببندد تا اگر بندگان با تمام بودن حجت، چنين ولى و امامى، اطاعت نكردند بدانند كه، عذرى از آنان پذيرفته نيست و خداوند مى تواند آنها را به اشد مجازات، عقاب نمايد. (22)