امام شؤونى دارد (12) كه از جمله ى آن ها پيشوايى و رهبرى جامعه است . امامت كه همان پيشوايى و جلودارى است، طرح سياسى شيعه براى اداره ى جامعه است . در نگاه شيعه، آدمى هم چنان كه مضطر به وحى است، مضطر به امام معصوم نيز هست .
اين اضطرار و ضرورت از طرق مختلفى قابل استدلال است . (13) آن چه در اين جا آورده مى شود، نگاه به مساله از منظر ديگرى است . در اين نگاه، ضرورت امامت و اضطرار به حجت از دو طريق ديگر بررسى شده است . يك، اهداف حكومت و ديگرى، قلمروى حكومت .
امروزه اهداف حكومت ها در آزادى و امنيت و رفاه و بهداشت و آموزش خلاصه مى شود . (14) اگر اهداف حكومت ها فقط همين ها باشد، احتياجى به طرح امامت و رهبرى شيعه نيست كه همان شورا و انتخاب، راه گشا است . اما اگر اهداف حكومت را رشد انسان ها در تمامى ابعاد و استعدادها بدانيم يعنى همان كه قرآن گوشزد مى كند . (15) و اين كه به آدمى بياموزند كه چگونه با حواس، احساس، فكر، عقل، قلب، وهم و خيال خود برخورد كند و به او هدايت و فرقان و ميزان را ارزانى كنند و او را براى تمامى رابطه هاى محتمل و يا مظنون و يا متيقن آماده سازند آن وقت چاره اى جز پيوند با امامت شيعه و امام معصوم نيست . اين رهبرى و سرپرست، هدفى بالاتر از امنيت و پاسدارى و بالاتر از رفاه و پرستارى دارد . اين رهبرى با هدف آموزگارى و شكوفا كردن استعدادهاى انسان و با هدف تشكيل جامعه ى انسانى براساس قسط (16) همراه است .
حكومت هايى كه جامعه ى انسانى را تا سرحد يك دام پرورى بزرگ پايين مى آورند، نه تنها به اين همه وحى و كتاب و پيامبر و امام نيازى ندارند كه حتى به عقل هم - قوه ى سنجش و انتخاب - هم نيازى نيست كه عقل هم زيادى است و تنها غرايز و فكر - قوه ى نتيجه گيرى - و تجربه براى او كافى است . اين چنين حكومت هايى نه تنها اسلامى كه انسانى هم نيست; چون اين اهداف با اندازه هاى عظيم انسان ناسازگار است .
اگر اهداف حكومت را هدايت انسان در تمامى ابعاد وهم، حس، فكر، عقل، قلب و روح او بدانيم، آن وقت بايد به كسى روى بياوريم كه به اين همه آگاه است و از تمامى كشش ها و جاذبه ها آزاد است و تركيب آگاهى و آزادى همان عصمتى است كه در فرهنگ سياسى شيعه مطرح است و عصمت، ملاك انتخاب حاكمى است كه مردم به آن راه ندارند; چون نه از دل ها آگاهند و نه بر فردا مسلط هستند .
امام از ما به ما و مصالح ما آگاه تر و نسبت به ما از ما مهربان تر است . چون آگاهى او شهودى و وجودى است و محبت او غريزى و محدود نيست كه ربوبى و محيط است .
با تغيير اهداف حكومت، معيار انتخاب و روش انتخاب تفاوت مى كند . اين چنين اهداف بلندى، معيار و روش ديگرى را مى طلبد; همان معيار و روشى كه در تفكر غنى و بينش عميق شيعه مطرح است . همين است كه دين مرضى - خداپسند - دين همراه مقام ولايت است . و رضيت لك الاسلام دينا . (17)
حكومتى كه مى خواهد پاسدار امنيت و رفاه باشد، مى تواند با شورا و انتخاب مردم مشخص شود، اما حكومتى كه هدف هدايت، رحمت، بينات، ميزان و فرقان را دارد و تمامى نسل ها را در نظر مى گيرد و تمامى عوالم و بيشتر از هفتاد سال دنيا را ملاحظه مى كند، پايه ها و ريشه هاى ديگرى را مى طلبد . پايه هايى كه ريشه در درك ضرورت و اضطرار آدمى به حجت و امام دارد و با تسليم و اطاعت به همراهى و معيت او مى رسد و از تقدم و تاخر نجات مى يابد، كه: المتقدم عليكم مارق و المتاخر عنكم زاهق، فمعكم معكم لا مع غيركم .