غيبت به معنى توقف عمل به احكام اسلام نيست . چگونه مى تواند چنين باشد، در حالى كه وجود اوصياى پيامبر، براى حفظ اسلام است تا راهى صحيح براى كسانى باشد كه مى خواهند به دين عمل كنند . امامان اين وظيفه را به بهترين صورت انجام داده اند، بدين سان كه گروهى امين را براى فراگير علوم تربيت كرده اند .
پذيرش حكومت بر جامعه ى اسلامى توسط امامان، جزئى از فعاليت هاى اينان بود، اما شرط اساسى براى پذيرش حكومت ، كه وجود ياورانى شايسته و پيرو امامان است، فراهم نشد . چنان كه امير مؤمنان فرمود:
اما والذى فلق الحبة و براالنسمة، لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر لالقيت حبلها على غاربها و لسقيت آخرها بكاس اولها .
سوگند به آن كه دانه را شكافت و بشر را آفريد! اگر بيعت كنندگان نبودند و ياران، حجت بر من تمام نمى نمودند، رشته ى كار را از دست مى گذاشتم و پايانش را چون آغازش مى انگاشتم .
غيبت امام، راه چاره اى الهى در برابر مكر عباسى ها بود كه خواستند امام را بكشند، اما خداى متعال مى خواست او را حفظ و براى روز موعود ذخيره كند . بارزترين حكمت غيبت و سر آشكارش در مورد امت ويژه (شيعه ى اهل بيت) دادن فرصتى به ميراث داران ائمه بود كه مسؤوليت فكرى و علمى و سياسى خود را بر اساس فهم بشر غير معصوم، از قرآن اجرا كنند و ميراث فكرى را كه تجربه ى معصومانه ى پيامبر و امامان برجا گذاشته بود، انجام دهند . انديشه ى بازگشت معصوم غايب در آخر زمان و ظهور دوباره ى وى در صحنه ى اجتماعى و سياسى، براى ارزيابى تجارب گذشته ى غيرمعصومانه ى بشر است . نيز كشف ميزان تاثير و صدق تعبير و درستى تجربه هاى بشر و تحقق وعده ى الهى [در برقرارى عدالت كامل و حكومت صالحان] است . (7)
مفهوم انتظار فرج، مربوط به مهدى محمد بن حسن عسكرى است كه رانده شده و مخفيانه زيست و هنوز وجود شريفش در اين حال است . خدايا! در فرج ولى ات; حجت بن الحسن، تعجيل فرما! و ارتباط فرج به امت از آن روست كه مهدى موعود (عج)، رهبر معصوم آنان است كه براى انجام وظيفه ى خاص الهى آماده شده است . تقدير خداست كه پايان سرنوشت زمين، چنين باشد و حضرت عيسى عليه السلام او را كمك كند . بنابراين، حكمت وجود اين اعتقاد در شيعه روشن مى شود، گرچه سنيان به مهدى موعود (عج) و غايب كه رانده شده و نگران [وضع امت ] است، ايمان ندارند .
احاديثى كه از نشانه هاى ظهور مهدى سخن مى گويد، چه در كتب شيعه و چه سنى، غالبا درباره ى دو موضوع بحث مى كند:
نخست: حوادث مستقل و جداگانه اى كه رخ خواهد داد .
دوم: وضع اجتماعى و سياسى و تكنولوژى (فن آورى) كه جهان، پيش از ظهور دارد . به عبارت ديگر، وضع دنياى سياست و اجتماع و فن آورى پيش از ظهور را براى ما ترسيم مى كند .
در مورد رويكرد دوم، هر كه درباره ى نشانه هاى ظهور پژوهش كند، درمى يابد كه جهان كنونى، از هر وقت ديگرى، به زمان ظهور نزديك تر است .
از جنبه ى تكنولوژى، احاديث از جهانى سخن مى گويد كه در آن هواپيماهايى است كه مسافران را از كشورى به كشور ديگر مى برند و ايستگاه هاى راديويى به تعداد مردم دنيا وجود دارد كه مى تواند خبر را در آن واحد، براى تمامى دنيا پخش كند و تلفن هاى تصويرى هست و هر كه در مشرق است، صداى برادرش رادر مغرب مى شنود و چهره ى او را مى بيند و رايانه هاى دستى وجود دارد كه داراى برنامه هاى گوناگون است و دارنده اش را از همراه داشتن هزاران كتاب، بى نياز مى كند .
از جنبه ى اجتماعى، احاديث از وضع اجتماعى سخن مى گويد كه زنان، لباس مدى پوشيده يا برهنه اند كه گوياى كشف حجاب يا آرايش هاى جاهلانه است و انواع منكرات به ظهور مى رسد كه پيش از پيدايش، آدمى تصورش را نمى كرد .
از جنبه ى سياسى، سخن از كشف معبد هيكل سليمان مى گويد كه لازمه ى بر پايى دولت اسراييل در دل جهان عرب و اسلام است . نيز وجود جنبش هاى اسلامى در جوامع مسلمان كه تلاش دارد حكومت اسلامى بر پا كند، اما بسيارى از افراد مجاهد زندانى مى شوند . هم چنين از تاسيس دولتى در مشرق سخن مى گويد كه زمينه ساز دولت مهدى است . نيز اختلاف كارگزاران شيعى و چند گانگى سخن شان كه با بيعت با مهدى، وحدت كلمه پيدا مى كنند . هم چنين مهديان دروغينى ظاهر مى شوند . تمامى آن چه برشمرديم، در احاديث نشانه هاى ظهور آمده است .