فرهنگ خدمت و احسان

جواد محدثی

نسخه متنی -صفحه : 7/ 5
نمايش فراداده

توفيق خدمت

لذّت بعضى در «خير رساندن» به مردم است. اين، توفيق الهى است. چنان نيست كه هر كس متمكّن و موّجه بود، به اين آسانى و بدون وسوسه‏هاى شيطانى، بتواند از موقعيت و ثروت و توانايى خود در راه خير و خداپسندانه واصلاح معيشت مردم و رفع نيازها بهره بگيرد. خادمان خالص و مخلص، ستارگان زمينى‏اند كه براى آسمانيان مى‏درخشند و حجّت‏هاى الهى بر ديگران‏اند و خوشحال و خرسندند كه مجراى فيض الهى و خيررسانى به بندگان قرار مى‏گيرند.

امام على ـ عليه‏السلام ـ درباره اين گونه انسان‏هاى خدوم و خيّر كه مورد عنايت خدايند مى‏فرمايد:

«اِنّ اللّهَ خَلَقَ خَلقا مِن خَلقِهِ لِخَلقه، فَجَعَلَهُمْ لِلناسِ وُجوها و لِلمَعروفِ اَهلاً، يَفْزَعُ النّاسُ اِليم فى حوائِجِهم، اُولئك الآمِنُون يومَ القيامة.»[3]

«خداوند، برخى از آفريده‏هاى خود را براى بندگانش خلق كرده است، آنان را مورد توجّه مردم و شايسته نيكوكارى قرار داده و مردم در نيازمندى‏هايشان به آنان روى مى‏آورند. آنان در روز قيامت، ايمن و آسوده‏اند.»

به قول صائب تبريزى:

  • اى رهروى كه خير به مردم رسانده‏اى آسوده رو، كه بار تو بر دوش سائل است

  • آسوده رو، كه بار تو بر دوش سائل است آسوده رو، كه بار تو بر دوش سائل است

گاهى كسانى قصد نيكى به ديگران دارند، امّا يا مجال نمى‏يابند، يا فرصت از دست مى‏رود، يا عمرشان كفاف نمى‏دهد، يا وسوسه شيطان نمى‏گذارد، يا دلبستگى به دنيا يا تنبلى و بى‏حوصلگى مانع پديد مى‏آورد، يا امروز و فردا مى‏كنند، يا عوامل ديگر مانع اين كار خير مى‏شود؛ از اين رو غنيمت شمردن فرصت‏هاى خيررسانى و تباه نساختن فرصت مناسب، نشانه هوشيارى در كسب سعادت است.

امام باقر ـ عليه‏السلام ـ مى‏فرمود:

«اِذا هَمَمْتَ بِخيرٍ فَبادِرْ، فانّك لاتدرى ما يَحْدُث.»[4]

«هر گاه تصميم به كار نيكى گرفتى، درنگ مكن و در انجام آن بشتاب، چون نمى‏دانى كه چه پيش خواهد آمد!»

آنان كه در راه خير كوشايند، بندگان خاصّ پروردگارند كه توفيق خدمت يافته‏اند. مدال «خدمت» بر سينه دارند و دلى پرمهر در آغوش، گروه خونشان با مردم يكى است و همسايه ديوار به ديوار غم‏ها و شادى‏هاى مردمند. بار مردم را مى‏بندند و گره از كارشان مى‏گشايند. خدمت بى منّت را عبادت مى‏دانند واجر و پاداش را تنها از خدا مى‏خواهند، پركارانِ كم ادّعايند، نه پرمدّعاهاى كم كار! شعار را كار نمى‏دانند و كار را هم عار نمى‏شمارند. هر چه دارند، از مال و مقام و نفوذ و وجهه و دانش و توان و تخصّص، وقف بندگان خدا مى‏كنند و اين وقف‏نامه را به امضاى خدا مى‏رسانند و از اسارت دنيا رها مى‏شوند.

كسى كه تعلّقات مادّى و دلبستگى‏هاى دنيوى او را چنان اسير ساخته كه حاضر نيست از دارايى و توانايى خود، خرج راه خدا و خدمت به مردم كند، بيچاره و مسكينى است، در نِماى ثروتمندى، و اسير و وابسته‏اى است، امّا در شكل و شمايل آزاد!

خوشا پيشتازان ميدان اين مسابقه، كه گوى خدمت به مردم را از رقيبان مى‏ربايند و در دفتر خدا امتياز بيشترى براى خود ثبت مى‏كنند. به گفته «ميرزا افسر»:

  • آن كسى را بستاييد كه اندر همه عمر نيك مرد آنكه نگردد دل او هرگز شاد مگر از خاطر كس، بار غمى بردارد

  • بهر آسايش مردم قدمى بردارد مگر از خاطر كس، بار غمى بردارد مگر از خاطر كس، بار غمى بردارد