با اينكه انديشه «مرجئه» در جدايي ايمان از عمل ميتوانست پيآمدهاي سياسي، اجتماعي همچون تطهير فاسقين، رشد اباحهگري و در مجموع تثبيت حكومت امويان را بهمراه داشته باشد، چنانكه گذشت نتيجه متفاوت ديگري نيز كه موضوع بحث حاضر است در برداشت، كه گاه ايشان را به تقابل با امويان واميداشت، چنانكه در يك رساله مربوط به قرن اوّل هجري از «سليم بن ذكوان اباضي»، «مرجئه» مخالفان سرسخت امويان و دشمن عوامل بيداد وصف شدهاند (پيشين/ 139).
قتل بسياري از «مرجئه» اعم از «مرجئه قدريه» و يا حتّي «جبريه» توسط حكّام اموي (براي نمونه، نک: بغدادي، 212؛ عطوان، صفحات مختلف؛ جعفريان، 149) و حضور مؤثر برخي از ايشان در قيامهاي ضداموي همچون قيام «ابن اشعث» (الحميري، 204)، «يزيد بن مهلب» (طبري، 3/607) «زيد بن علي (ع)» (الحميري، 186) و نيز ترتيب دادن شورشي گسترده از نو مسلمانان در خراسان به رهبري «حادث بن سريج» (نک: ادامه مقاله) نه تنها اشكالات جدي بر نظريه همدستي همه «مرجئه» با امويان وارد ميسازد، بلكه سيماي ديگري از ايشان ترسيم ميكند كه دقيقاً ريشه در همان تعريف ايشا از ايمان دارد. دارالايمان يا دايره شمول اسلام از نظر «مرجئه» بسيار فراختر از محدوده تنگِ ديدگاههاي عربگرايانه امويا كه اسلام را عملاً منحصر در اعراب ميديد- و نيز در تقابل با «خارجيان» قرار داشت كه دارالايمان را به اردوگاههاي منزوي و دور افتاده خود محدود كرده و «در تصور امتي مركب از قدّيسين بودند» (وات، 50).