در حسرت تجدد و ترقی

مظفر نامدار طالشانی

نسخه متنی -صفحه : 304/ 63
نمايش فراداده

ترقى خواهى مقلدانه به مثابه بازگشت به اصول اوليه و اصالت ها

اين عنوان، در ابتدا شايد متناقض جلوه كند! زيرا ترقى خواهى مقلدانه به معنى پذيرش مرجعيت علم فرنگى در مقابل تعطيلى عقل ايرانى تعريف شده در حالى كه از طرف ديگر، بازگشت به اصول اوليه و اصالت ها اراده معطوف به سنت ها و ميراث گرانقدر گذشتگان است، چگونه تلقى مى شود؟ پاسخ به اين سوال، يكى از مبادى اصلى وارونه فهميدن تاريخ تجددطلبى و ترقى خواهى ايران معاصر است. ترقى خواهى مقلدانه ى ميرزاملكم خان وقتى در شعارهاى اصلاح طلبى سيدجمال الدين اسدآبادى استحاله مى شود، چهره ديگرى از ترقى خواهى مقلدانه در ايران ظهور مى كند كه اگرچه تجدد و ترقى را رنگ و بوى اسلامى مى دهد، اما همين روش هم تحت تأثير شيوه اصلاح طلبى فرنگستان با مرجعيت عصر نوزايى (رنسانس) است. در بخش هاى پيشين گفته شد كه مفهوم تجدد در انديشه ى ماكياولى به معنى بازگشت به اصول اوليه و اصالت ها بود. در سير تفكر ماكياولى تضاد اصلى بين افكار جديد به عنوان نقطه ى آغاز تحول، با افكار ارتجاعى به عنوان مانع اصلى تجدد؛ در دو حوزه تمدن ساز، عبارت بود از تضاد قرون وسطا به عنوان افكار ارتجاعى با افكار جديد در نوزايى دولت هاى جمهورى و دولت هاى پادشاهى اروپا. بنابراين تضاد اصلى در انديشه ى ماكياولى تضاد افكار جديد با اصالت هاى دوران باستان نيست بلكه تضاد افكار جديد با قرون وسطى در حيطه ى نظم سياسى است. دليل اين تضاد هم بديهى است و آن دخالت كليسا، پاپ يا دين در سياست است.