بايد به "پير رسو" يادآورى كرد كه بوعلى اقرار دارد كه معلوماتش از دانشگاه اسلام بوده زيرا به تصديق تـاريـخ و دقـّت در كلمات پيشوايان اسلام واضح مى گردد كه همين ميكرب شناسى و يا علم ديگرى كه بوعلى واجـد آن بـوده اسـت از قـرآنـى كه در سنّ 10 سالگى حفظ كرده تراوش نموده و به گفته خود او "بوعلى به تـمـام رشـتـه هـاى عـلوم زمـان خـود واقـف نـشد مگر آنكه معانى بعضى از آيات قرآن را كاملا درك كرد". و شواهد فراوانى در دست است كه پيشوايان اسلام به علم ميكرب شناسى و علوم مادى ديگر كاملا واقف بوده اند.
"بـوعـلى " دربـاره ايـمـان راسـخ خـود بـه ديـن مـقـدّس اسلام و قوانين عاليه قرآن در ضمن اشعارى مى گويد:
"محكمتر از ايمان من ايمان نبود".
4- "عـلى بـن رضـوان " كـه مـعـروف بـه رئيس الاطبّاء مى باشد در قرن پنجم هجرى زندگى مى كرده و مرجع استفاده اكابر اهل زمان خود بوده ، از نزديك و دور در نزد او مى آمدند و از تحقيقات طبّى او استفاده مى كردند.
"عـلى بـن رضـوان " در مـصر سكونت داشت و در نزد سلاطين فاطمى بسيار محترم بود كتابهاى متعددى در علم طب نـوشـتـه كـه مـنجمله كتاب "الادوية المفرده " و كتاب "تفسير ناموس الطب بقراط حكيم " و كتاب "علاج الجذام وداءِ الاسد و داءِالفيل " است .
ايـن دانـشـمـنـد، تـنها در علم طب تخصّص نداشته بلكه از او در علوم انتقادى هم كتابهاى متعدّدى در تاريخ ضبط شده كه منجمله كتاب "اثبات النبوة الخاصه من التورات والفلسفه " است .
در اين كتاب چنانچه از نام آن پيدا است درباره اثبات نبوّت "پيغمبر اسلام " (صلى اللّه عليه و آله ) از تورات و فلسفه استدلال كرده و به اين وسيله خود را يك مرد معتقد به مبانى دين مقدّس اسلام معرّفى نموده است .
"عـلى بـن رضـوان " حـواشـى زيـادى بر كتب "افلاطون " و "ارسطو" و "بقراط" و "جالينوس " و ديگر از حكما نوشته و در بسيارى از جاها آنان را رد كرده است .
5- "يـوحـنا بن ماسويه " كه از دانشمندان پزشكى اسلام است اوّلين كسى است كه راجع به درمان جذام (خوره ) كتابى نوشته و در موضوع حصبه و آبله و سائر امراض كه در آنها تخصّصى داشته است تحقيقات مفيدى دارد.
6- "ابـن مـاجـه انـدلسى " نام اين دانشمند مسلمان در اكثر كتب تاريخ ضبط شده و او را با عظمت فوق العاده اى ذكر كرده اند.
"ابن ماجه " كه گاهى او را "ابن الصائغ " هم مى نامند همان "محمّد بن يحيى بن صائغ ماجى اندلسى " است كه در بـيـن دانـشـمـنـدان غـرب مـعـروف (بـه تالى مرتبه فارابى ) است و در قرن ششم هجرى زندگى مى كرده و دلائل بـسـيـارى بـر صحّت عقيده و اسلاميت او در دست است كه نمى توان او را به انكار معاد و قرآن نسبت داد اين مرد در دم مرگ اشعارى قرائت كرد كه حاكى از عقيده او است .((109))
"ابـن مـاجـه " چـنـانـكـه مـورّخـيـن مـى نـويـسـنـد قـرآن مـجـيـد را حـفـظ بـوده و هـمـيـن مـوضـوع خـود دليـل كـامـلى است كه اين مرد، قرآن را منبع علوم مادى و معنوى مى دانسته و از اسرار آن برخوردار بوده است و الاّ شوق حفظ تمام قرآن در او بوجود نمى آمد.
بـعـضـى از دانشمندان روز او را بر "ابن سينا" ترجيح مى دهند و مى گويند:
بعد از "فارابى " حكيمى بالاتر از او نيامده است .
ولى در اثر حسد، بعضى او را رمى به عقائد فاسد نموده اند.
"ابن ماجه " تاءليفات بسيارى داشته كه به جهت حلول اجـل بـه تـرتـيـب و تـنـظـيـم بـسـيـارى از آنـهـا مـوفـّق نـشـده اسـت ولى تـرجـمـه لاتـيـن بـعـضـى از آنـهـا دستورالعمل مدارس اروپا بوده است كه منجمله از تاءليفات او اينها است :
1- كـتـاب "اتـصـال العـقـل بـالانـسـان "
2- كـتـاب "اخـتـصـار الحـاوى للرازى "
3- كـتاب "الاسطقات البرهان "
4- كتاب "الغاية الانـسـانـيـه "
5- كـتـاب "الفـعـص عـن النـفـس النـزوعـيـه و كـيـف هـى و لم تـنـزع و بـمـاذا تـنـزع "
6- كتاب "قول على كتاب الكون والفساد لارسطو"
7- كتاب "المزاج "
8- كتاب "النفس " و غير اينها.
"ابـن خـلكـان " و بـعـضـى ديـگـر مـعـتـقـدنـد كـه "ابـن مـاجـه " بـواسـطـه سـمـّى كـه در بـادنـجـان داخل نموده بودند مسموم شد و در سنّ 35 سالگى در شهر فارس در گذشت .
7- "مهذّب الدّين عبدالرّحيم بن على " كه در قرن هفتم مى زيسته و دانشمندان بزرگ او را رئيس الاطبّاءِ عصر خود مى نامند چشم پزشك بوده و در رياضيات و فنون حكمت و علم طب مهارت داشته است .