طهارت و نجاست اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی

محمدحسن زمانی

نسخه متنی -صفحه : 115/ 26
نمايش فراداده

4 - شرك در نيت (ريا)

ميزان قبولى همه اعمال و عبادات در دين مقدس اسلام اخلاص است , يعنى اگرمسلمان عبادات و اعـمال و خدمات و خيرات را فقط به قصد خشنودى خداوند وامتثال فرمان او انجام دهد و هيچ قـصـد و غـرض ديـگرى از انجام آن ها نداشته باشد,اعمالش قبول درگاه حق و موجب استحقاق پـاداش خواهد بود و در نيت خويش موحد است .

اما اگر عبادت يا هر عمل خير ديگرى را به خاطر غـيـر خـدا و غـرض شخصى ديگرى , مثل خودنمايى و كسب وجهه در بين مردم (ريا) انجام دهد, دچار((شرك در نيت )) شده است و عملش قبول نخواهد شد.

قرآن كريم مى فرمايد: قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى انما الهكم اله واحد فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا ولا يـشـرك بعبادة ربه احدا ((185)), بگو اى پيامبر, كه من انسانى مثل شما هستم , فقط بر من وحى مـى شود كه خداى شما خداى يگانه است .

پس هر كس كه اميد ملاقات پروردگارش را دارد, بايد عمل صالح انجام دهد و درعبادت پروردگارش شرك نورزد.

امام صادق (ع ) در تفسير اين آيه شريفه فرموده است : الـرجـل يعمل شيئا من الثواب لايطلب به وجه اللّه ـ تعالى ـ انما يطلب به التزكية للناس (للنفس ) يشتهى ان يسمع به الناس .

فهذا الذى اشرك بعبادة ربه((186)), مردى كارى نيك انجام مى دهد, امـا براى رضايت خدا نمى كند,بلكه بدين وسيله خواهان پاكيزه كردن چهره خويش در بين مردم اسـت .

دوست دارد كه مردم از آن با خبر شوند.

اين مرد همان كسى است كه (خداوند در آيه شريفه فرموده است ) شرك به عبادت پروردگارش ورزيده است .

امام صادق (ع ) در حديثى شرك در نيت را اين گونه معرفى مى فرمايد: كل رياء شرك ((187)), هر گونه عمل ريايى شرك است .

5 - شرك در اطاعت

انسان در مكتب اسلام آفريده خدا و بنده او است .

از آن جا كه خداوند آفريننده انسان است , به همه نيازمندى ها, توانايى ها, كمالات و مراحل عالى دست يافتنى براى او آگاه است .

بنده و آفريده طبق حـكـم وجـدان بـشرى و عقل فطرى , بايدهستى بخش خويش را اطاعت كند, چنان كه فرمانده , قانون گذار و برنامه ريزى آگاه تر و شايسته تر از آفريننده انسان قابل تصور نيست .

پس همان طور كـه ((حـاكـمـيـت تـشريعى و حق قانون گذارى )) از حقوق ويژه خداست , يگانه پرستان نيز بايد مـعـتـقـدبـه ((تـوحـيـد در حـاكميت تشريعى )) باشند و خويشتن را با تمام وجود مطيع فرمان حق ساخته , با سرپيچى از وى , و فرمان بردارى از كسانى كه خلاف حكم خدا دستورمى دهند, به او شرك نورزند.

توحيد در حاكميت تشريعى و قانون گذارى قرآن كريم هم در زمينه انحصار تشريع و حكومت و قانون گذارى در خداوند وهم در زمينه لزوم اطاعت از او و پرهيز از اطاعت شيطان و طاغوت ها, آياتى را بيان مى دارد, از آن نمونه است : ان الحكم الا للّه((188)), حكم , شايسته كسى جز خدا نيست .

و من لم يحكم بما انزل اللّه فاولئك هم الكافرون((189)), و كسى كه به غيردستورهاى نازل شده الهى فرمان دهد, پس ايشان كافرند.

افـغـيـر اللّه ابتغى حكما و هو الذى انزل اليكم الكتاب مفصلا((190)), آيا غير ازاللّه حاكم ديگرى را برگزينم و حال اين كه او كتاب خود را به تفصيل بر شما نازل كرده است .

قرآن كريم در چند مورد اطاعت از غير خدا را شرك خوانده است : ... و ان الـشياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم و ان اطعتموهم انكم لمشركون((191)), همانا شـيـاطـين به دوستانشان وحى مى كنند تا با شما مجادله كنند, و اگر شما آن ها را اطاعت كنيد, مشرك خواهيد بود.

اءنـؤمن لبشرين مثلنا و قومهما لنا عابدون((192)), (قوم فرعون ) گفتند آيا ما به دو انسانى مانند خود (موسى و هارون ) ايمان آوريم و حال اين كه قوم آن ها(بنى اسرائيل ) ما را عبادت مى كنند.

روشن است كه قوم بنى اسرائيل قبطيان را نمى پرستيدند, بلكه مطيع آن ها بودند.

يـا ابت لا تعبد الشيطان ان الشيطان كان للرحمن عصيا((193)), اى پدر! شيطان را عبادت مكن , زيرا شيطان معصيت كننده خداى رحمان است .

و مـا يـؤمـن اكثرهم باللّه الا و هم مشركون((194)), بيش ترين مردم به خدا ايمان نمى آورند, مگر آن كه (در كنار ايمان ) مشرك هستند.

امام صادق (ع ) در تفسير اين آيه شريفه فرموده است : يطيع الشيطان من حيث لايعلم , فيشرك ((195)), انسان مؤمن , ندانسته اطاعت شيطان مى كند و مشرك مى شود.

و نيز فرمود: شرك طاعة و ليس شرك عبادة((196)),اين شرك در اطاعت است , نه شرك درعبادت .

و فرمود: مـن اطـاع رجـلا فى معصية , فقد عبده((197)), هر كس ديگرى را در معصيتى اطاعت كند, او را عبادت كرده است .

و فرمود: من اصغى الى ناطق , فقد عبده , فان كان الناطق عن اللّه , فقد عبد اللّه و ان كان الناطق عن ابليس , فـقـد عـبد ابليس ((198)), هر كس به سخن گوينده اى گوش فرادهد, او را عبادت كرده است .

اگـر آن گـويـنـده از خداسخن بگويد, وى عبادت خداكرده و اگر از شيطان سخن بگويد, وى عبادت شيطان كرده است .

6 و 7 - شرك در مالكيت و ملك تكوينى

آفريده هر كسى ملك او است و چون تمام هستى , آفريده خداست , تمام عالم و ثروت هاى آن , ملك خداست و مالك حقيقى ديگرى در جهان وجودندارد.

آنان كه با سعى و تـلاش بـخـشـى از اين ثروت هاى آفريده خدا را به دست مى آورند, آن ها را از ملك خدا خارج و در ملك خويش داخل نكرده اند, بلكه مجازخواهند بود تا در دوره حيات اندك خود, از آن مقدار ثروت به امانت بهره بردارى كنند, در حقيقت مالك اصلى خداست اين امانت چند روزى نزد ماست مـوحد و يگانه پرست واقعى كسى است كه مالك اصلى كل هستى را خدا بداندو براى كسى غير از او مالكيت مستقل قائل نباشد.

قرآن كريم مى فرمايد: قـل ادعـوا الـذيـن زعـمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرة فى السموات ولا فى الارض و مالهم فـيـهما من شرك و ماله منهم من ظهير((199)), بگو آن كسانى كه غير ازخدا مى خوانيدشان , به اندازه وزن ذره اى در آسمان ها و زمين مالكيت ندارند,حتى شريك هم نيستند ... .

چـنـان كـه مـلك عالم ويژه خداست , ملك عالم نيز حق طلق او است و پادشاه حقيقى و حكم ران واقعى و مبسوط در جهان پهناور هستى جز خدا نيست .

قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد: قـل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بـيـدك الخير انك على كل شى ء قدير((200)), بگو بارالها اى صاحب سلطنت , تو پادشاهى را به هر كه خواهى مى دهى و از هر كس خواهى برمى گيرى و به هر كس خواهى عزت مى بخشى و به هر كس خواهى ذلت نصيب مى كنى .

خير در دست تو است , زيرا تو بر هر چيز توانا هستى .

لـمـن الملك اليوم للّه الواحد القهار((201)), امروز پادشاهى از آن كيست ؟ فقطويژه خداوند يگانه قهار است .