در مجموع مى توان از اين آيات چنين نتيجه گرفت:
اوّلاً؛ دين اسلام اهدافى محتوايى و اصلى دارد كه همگى آنها نشانه لطف و رحمت خدا نسبت به همه مردم است.
ثانياً؛ هدف خداوند از فرستادن پيامبر، گسترش اين دين با همه آن اهداف محتوايى، برسراسر جهان است كه اين، نسبت به اهداف محتوايى نخست، يك هدفِ درجه دوّم به حساب مى آيد و در عين حال، نشانه اى از خشونت در آن نيست؛ هر چند كه با نوعى صلابت و فرمان، اين حقيقت را بيان كرده است.
ثالثاً؛ اگر كسانى با اهداف محتوايى نوع اوّل يا هدف فرعى و ثانوى نوع دوم به مخالفت برخيزند، خداوند با آنان با خشونت و خشم برخورد مى كند و در واقع، اين خشم خدا در رفتار خود آن افراد ريشه دارد و نوعى عكس العمل و مقابله به مثل با آنها خواهد بود.
بنابراين فرق است بين فرد يا ملتى كه كه صرفاً خود را در معرض استفاده و بهره بردارى از اين نعمت هاى الهى قرار نمى دهد و راه كفر را اختيار مى كند و خود را از اين نورها و هدايت ها محروم مى سازد و بين كسانى كه نه تنها خود استفاده نمى كنند بلكه مانع استفاده ديگران هم مى شوند و با دين خدا و اهداف الهى برخورد نظامى مى كنند و به دشمنى با اسلام و مسلمين برمى خيزند. بديهى است، اسلام در مقابله دسته دوّم سكوت نمى كند و به مقابله با آنها برمى خيزد و اين چيزى جز مقابله به مثل نيست.
از اين رو تعابير آيات قرآن نسبت به اين دو دسته، متفاوت است: نسبت به دسته اوّل، تعابيرى دارد مثل فَإِنْ أَعرَضُوا فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً؛(30) اگر روى برتابند، ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده ايم. و مثل وَ مَن تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيهِمْ حَفِيظاً؛(31) هر كس روى گردان شود، ما تو را برايشان نگهبان نفرستاده ايم. و در سوره اسرا نخست اشاره به خصوصيات آنها كرده مى فرمايد:
وَ إِذا قَرَأْتَ القُرآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ و بَيْنَ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِالْأخِرَةِ حِجاباً مَستُوراً وَ جَعَلْنا عَلَى قُلُوبِهِم أَكنَّةً أَن يَفْقَهوُهُ وَ فِى ءَاذانِهِم وَقْراً و إذا ذَكَرْتَ ربَّكَ فِى الْقُرآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً؛(32)چون قرآن بخوانى، ميان تو و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند پرده اى پوشيده قرار مى دهيم و بر دل هايشان پوشش ها مى نهيم تا آن را نفهمند و در گوش هايشان سنگينى [قرار مى دهيم ] و چون در قرآن پروردگار خود را به يگانگى ياد كنى با نفرت پشت مى كنند.
سرانجام پس از ذكر خصلت هاى ديگر از اين دست كه تنها به زيان خودشان مربوط مى شود، در آيه 54 مى گويد: وَ مَا أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً.
نسبت به دسته دوّم، تعابير ديگرى دارد؛ مثل:
إِنَّما جَزاءُا الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِى الْأَرْضِ فَساداً أن يُقَتَّلُوا أو يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُم مِنْ خِلافٍ أو يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنيا وَ لَهُمْ فِى الْأَخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ إِلَّا الَّذِينَ تابوا مِن قَبْلِ أن تَقْدِرُوا عَلَيْهِم فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛(33)سزاى كسانى كه با [دوستداران ] خدا و پيامبر مى جنگند و در زمين به فساد مى كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند يا به دار آويخته شوند يا دست و پايشان در خلاف يك ديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند. اين، رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت؛ مگر كسانى كه پيش از دست يافتن بر آنان توبه كرده باشند. بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است.
يا مى فرمايد: وَ لَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى المُؤْمِنِينَ سَبِيلاً.(34) يا آيات مقابله به مثل كه تعداد زيادى از آنها را توضيح داديم.
رابعاً؛ خداوند در يك آيه مى گويد: كُلَّما جاءَهُم رَسُولٌ بِما لاتَهوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقاً كَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ.(35) در آيه ديگر مى گويد:
وَلَوْلادَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ و بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذكَرُ فِيها اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنْصُرُه إِنَّ اللَّهِ لَقَوِىٌّ عَزِيزٌ؛(36)اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمى كرد، صومعه ها، كليساها، كنيسه ها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مى شود، سخت ويران مى شد. قطعاً خدا به كسى كه [دين ] او را يارى مى كند، يارى مى دهد؛ چرا كه خدا سخت نيرومند و شكست ناپذيرست.
يا مى گويد:
وَلَولادَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلكِنَّ اللَّهُ ذوفَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ.(37)على(ع) به اصحاب خود فرمان جهاد مى دهد كه انفِروا -رحمكُم الله- إلى قتالِ عَدوِّكم... و مَن نامَ لم ينمْ عنه و السلام.(38)در مورد ديگر حضرت مى فرمايد:
و قلتُ لكم اغزوهم قبلَ أن يَغزوكم فَواللهِ ما غزى قومٌ قَطّ في عقر دارهم إلّا ذَلّوا فتواكلتُم و تَخاذلتم حتّى شنّت عليكم الغارات و ملكتْ عليكم الأوطان؛(39)به شما گفتم با آنها بجنگيد قبل از آن كه آنها با شما بجنگند. قسم به خدا هيچ مردمى هيچ گاه دشمن در درون خانه هاشان با آنها نجنگيد جز آن كه به ذلّت كشيده شدند. كارها و مسؤوليّتها را به يك ديگر واگذارديد و يك ديگر را تنها و بى ياور رها كرديد تا جايى كه از هر سو به شما حمله كردند و دست برد زدند و وطن و ديار شما را مالك شدند.
تعابير فوق، نشان مى دهد كه گويا مسأله جنگ و درگيرى، اجتناب ناپذير است و طبع انسان آن را ايجاب مى كند. يعنى حتّى اگر ملّتى بخواهد آرام و بدون جنگ به زندگى و آسايش خود بپردازد، برايش ميسور نمى شود و ديگران با هجوم، اين آرامش را از او مى گيرند. پس جنگ و دفاع در جوامع انسانى گويى يك امر اجتناب ناپذير است.
حال با توجّه به اين حقيقت اجتناب ناپذير حتى مى توان گفت: جهاد ابتدايى به اصطلاح فقهى آن نيز در واقع و با ديد ديگر، نوعى دفاع و مقابله به مثل است و مى توان گفت: دفاع و مقابله به مثل دو معنا يا دو اصطلاح دارد:
يكى اصطلاح فقهى آن است كه دشمن به خانه، شهر و ده ما حمله مى كند و به دفاع از خود برمى خيزيم و او را از خانه خود بيرون مى كنيم.
معناى دوّم اين كه هر چند دشمن هنوز به خانه و شهر ما حمله نكرده؛ ولى مى دانيم حمله او اجتناب ناپذير است؛ دير يا زود به مسلمانان حمله خواهد كرد. حال اگر مسلمانان پيش دستى كردند تا غافل گير نشوند و به سوى دشمن حركت كردند تا در خانه و شهر و ديار خود با دشمن درگير نشوند باز هم جنگ آنها به نوعى، دفاع و مقابله به مثل خواهد بود چراكه هر كس در خانه خود با دشمن درگير شود، نوعى شكست است يا منشأ شكست او خواهد شد؛ هر چند كه در اصطلاح فقه آن را «دفاع» نگويند و «جهاد ابتدايى» بنامند.
ديگر اين كه دشمن به شهر و ديار و خانه مسلمانان حمله نكرده؛ ولى به ارزش ها و افكار دينى او حمله مى كند؛ مانع از گسترش آن مى شود؛ از اجراى عدالت پيش گيرى مى كند؛ به ضعفا ستم روا مى دارد و نمى گذارد به اسلام پناه بياورند و در پناه اسلام قرار گيرند و عدالت را پياده كنند.
در اين صورت مسلماً در اصطلاح فقهى -اگر مسلمانان به چنين كسانى حمله كنند- به حمله مسلمانان دفاع گفته نمى شود؛ بلكه جهاد ابتدايى است؛ ولى اگر دقت كنيم ملاحظه خواهيم كرد كه دشمن در واقع به افكار و ارزش ها و ايده هاى مسلمانان و دين و عدالت و انسانيتِ مورد قبول آنان حمله كرده است. در اين صورت اگر مسلمانان نيز عكس العمل نشان دادند اين نيز خود، به نحو ديگرى دفاع و مقابله به مثل خواهد بود.