بسيارى از مفسران در تفسير و ترجمه آيه مذكور و جملات مختلف آن، مطالبى جز آنچه در بالا آمد اظهار داشته اند. مثلاً گفته اند: ماكانَ لِنَبِىٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى يعنى پيامبر نمى تواند از اسرا فديه بگيرد و آزادشان كند؛ مگر آنگاه كه سلطه و حكومت او بر سراسر زمين فراگير شود. بلكه بايد آنها را بكشد تا حاكميت او توسعه يابد.
اين معنا اولاً؛ خلاف ظاهر خود آيه است. ثانياً؛ با آيات ديگر كه وضع اسيران و وظيفه مسلمانان نسبت به آنها را مشخص كرده است سازش ندارد. ثالثاً؛ با سيره جارى و روش عملى پيامبر و مسلمانان و با توصيه ها و برخوردهاى عواطف برانگيز آيات و روايات نسبت به اسرا سازش ندارد. در صورتى كه پيامبر و مسلمانان صدر اسلام پاى بندترين و متعهدترين افراد نسبت به دستورات قرآن و آداب اسلامى بوده اند. چرا آيه را اين گونه معنا كنيم و سپس براساس اين مفهوم نادرست، پيامبر را كه گونه ديگر عمل مى كرد، مستحق عتاب بدانيم و يا در صدد توجيهات دور برآييم؟
رابعاً؛ همان طور كه گفته اند: «القرآنُ يُفسّر بعضها بعضاً؛ آيات قرآن يك ديگر را تفسير مى كنند» اين آيه نيز به وسيله آيه زير تفسير مى شود:
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الوَثاقَ فَإِمّا مَنّاً بَعْدُ وَإِمّا فِداءً.(2)يعنى با آنان بجنگيد تا زمين گير شوند و سپس آنها را به بند كشيد و بعد يا با فديه يا بدون فديه آزادشان كنيد. آرى؛ اين آيه به چيزى جز مفهوم آن آيه دلالت ندارد.
در مورد لولا كتابٌ سَبَقَ توجيهاتى كرده اند كه بيشتر شبيه توجيهاتى است كه از باب ناچارى و بسته بودن راه، مطرح مى شود؛ در صورتى كه به ظاهر، منظور از كتابٌ سَبَقَ وعده پيروزى مسلمانان بر يكى از دو طايفه قريش است كه خداوند در اوايل سوره انفال به مسلمانان داده بود.(3)اين جمله را در قرون گذشته بعضى از مفسرين به اين معنا گرفته بودند و در قرن سيزدهم هجرى قمرى آلوسى در روح البيان آورده است:
بعضشان در معنى اين جمله گفته اند: اگر اين نبود كه خداوند حكم به پيروزى و يارى شما [مسلمانها] كرده عذاب دردناكى از سوى دشمن، شما را فرا مى گرفت؛ بر شما پيروز مى شدند وسلطه مى يافتند؛ [شما را] مى كشتند؛ [از شما] اسير مى گرفتند و اموال شما را غارت مى كردند.