قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اين اشاره به همين قول است. گرچه خود وى اين قول را نپذيرفته و پس از نقل آن مى گويد:ولى در اين سخن، اشكال است؛ زيرا اگر منظور پيروزى مسلمانان در جنگ بدر باشد، گرفتن [اسير] كه سبب آن شمرده شده، پس از انقضاى جنگ انجام گرفته است. در اين صورت معنى آيه اين مى شود كه اگر نبود حكم خداى تعالى به پيروزى شما، كفّار در [جنگ ] گذشته بر شما پيروز شده بودند به خاطر كارى كه شما پس از آن انجام داده ايد و اين درست نيست. اگر منظور از پيروزى مسلمانان پس از اين حادثه گرفتن اسير باشد در اين صورت عذاب، مسلمانان را در جنگ اُحد گرفت؛ چرا كه دشمنانشان، هفتاد نفر از آنها به تعداد اسرا كشتند و آنچه نبايد، اتفاق افتاد. پس خود عذاب در اين صورت درست نيست.(4)علّت مخالفت آلوسى با اين معنا آن است كه طبق معمول مفسرين «ما» در جمله لَمَسَّكُمْ فِيما أَخَذْتُمْ عذابٌ عَظِيمٌ را فديه گرفته و جمله را چنين معنا مى كند: به خاطر گرفتن فديه اسرا، عذاب به شما مى رسيد. اگر عذاب را به معنى پيروزى كفار قريش بر مسلمين و شكست مسلمين از آنها در جنگ بدر بگيريم، لازمه اش تقدم مسبب بر سبب يا معلول بر علت است؛ زيرا گرفتن فديه كه علت شكست مسلمين مى شد به بعد از اتمام جنگ و پس از شكست و پيروزى مربوط مى شود؛ يعنى ارتش فاتح پس از پيروزى به وضع اسرا مى رسد كه يا فديه مى گيرد يا استرقاق مى كند و يا آزاد مى سازد؛ در حالى كه آشكارا پيشى گرفتن معلول بر علت خود، محال عقلى است.بايد توجه داشت، منظور از «ما» در جمله لَمَسَّكُمْ فِيما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ فديه نيست؛ بلكه اسير است؛ يعنى اگر وعده پيروزى خداوند نبود به علت غفلت از دشمن و سرگرم شدن به گرفتن اسرا از ارتش قريش شكست مى خوريد. بديهى است در اين صورت ديگر معلول برعلت خود تقدم نيافته است. پس منشأ اشكال آلوسى، كج فهمى خود او از جمله فِيما أَخَذْتُمْ است منشأ اين كج فهمى نيز تفسيرى است كه از قديم نقل شده است.بنابراين تفسير لَمَسَّكُمْ فِيما أَخَذْتُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ به اين كه براى فديه گرفتن از اسيران، گرفتار عذاب مى شويد نيز از مفسران نقل شده است؛ ولى اولاً؛ اگر منظور از عذاب عظيم، شكست در جنگ بدر از قريش باشد منظور از ما أخذتم فديه نمى تواند باشد؛ چرا كه تقدم معلول بر علت محال است. ثانياً؛ هنگام نزول اين آيه هنوز اسرا در دست مسلمانان بوده اند و فديه اى گرفته نشده بود؛ چنان كه در دو آيه بعد مى فرمايد: يا أَيُّها النَّبِىُّ قُلْ لِمَنْ فِى أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرى . ظاهر اين آيه، آن است كه هنوز اسيران بدر در دست مسلمين بوده اند و فديه اى از آنان نگرفته بودند؛ چرا كه اگر فديه گرفته بودند اسرا آزاد شده بودند.جمله لَمَسَّكُمْ فِيما أَخَذْتُمْ به صيغه ماضى است و آن ظهور در اين دارد كه آنچه گرفته شده و منشأ عذاب و شكست است قبلاً گرفته شده و چيزى جز خود اسرا نيست كه جمله وما كان لنبيّ أن يكونَ له أسرى قرينه واضحى است كه منظور از ما أخذتم را تبيين مى كند. بنابراين عتاب خداوند در اين جمله اولاً؛ به خاطر گرفتن فديه بوده است؛ نه براى گرفتن اسير؛ زيرا جمله فَشدّوا الوثاقَ فإمّا منّاً بعدُ وإمّا فداء در آيه، دلالت بر جواز گرفتن اسير و فديه از اسرا دارد و ديگر جايى براى عتاب در برابر آن نيست؛ بلكه عتاب براى آن است كه بى موقع و در گرماگرم جنگ و هنگامى كه هنوز سرنوشت جنگ معلوم نشده، از جنگ غافل و سرگرم گرفتن اسير شده اند كه اين مى توانست موجب شكست مسلمانان شود.