فصل دوم فطرى بودن گرايش به مقابله به مثل - قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام - نسخه متنی

محمدحسین اسکندری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل دوم فطرى بودن گرايش به مقابله به مثل

مقدمه

روشن است كه مقابله به مثل در فرد و جامعه انسانى، از نقش بازدارندگى و واداركنندگى عظيمى برخوردار است و كمتر چيزى را مى توان در اجراى اين دو نقش در رديف آن برشمرد.

سؤال اساسى ما درباره تحليل اجتماعى، روانىِ اين دو نقش است. چرا مقابله به مثل در بين جوامع و ملت ها از چنين نقشى برخوردار است؟ به عبارت ديگر مقابله به مثل، اين دو نقش را از چه عوامل و ريشه هايى كسب مى كند؟

1. در پاسخ بايد بگوييم: مقابله به مثل در دو بعد لذّت گرايى و الم گريزى كه از اصيل ترين گرايش هاى مثبت و منفى فطرى انسان هستند، ريشه روانى دارد و در حقيقت نقش بازدارندگى و واداركنندگى خود را از اين دو گرايش اصيل، دريافت مى كند.

مقابله به مثل با گرايش مثبت با لذّت، ارتباطى عميق دارد و از آنجا كه لذت براى انسان جالب و جاذب است و به منزله نخستين نيروى فطرى اجرايى در بدن خواهد بود، مقابله به مثل با گرايش مثبت نيز نقش محرك بودن و واداركنندگى خود را از آن كسب خواهد كرد و شخص، دست به انجام كار مفيد براى كسى مى زند به اميد آن كه او را وادار به مقابله به مثل و انجام همان كار كند.

همچنين، مقابله به مثل با گرايش منفى با رنج و درد، ارتباط تنگاتنگ دارد و چون دردوالم، دافع است و به منزله دومين نيروى فطرىِ اجرايىِ بازدارنده در بدن خواهد بود كه همه از آن گريزانند، مقابله به مثل نقش بازدارندگى خود را از آن مى گيرد.

پس مقابله به مثل مثبت انگيزه انجام كارهاى مفيد، مثبت و پرثمر است و دوستى ها و محبت ها را به دنبال مى آورد و مقابله به مثل منفى، عاملى بازدارنده است و افراد و ملت ها را از دست زدن به بسيارى از كارهاى زيان بار بازمى دارد.

مى توان گفت: نقش بازدارندگى توازن قوا و تعادل نيروى طرفين يا اطراف از دست زدن به جنگ -كه اعتقاد بسيارى از انديشمندان سياسى است- نيز در همين گرايشات اصيل و فطرى ريشه دارد و قدرت هايى كه امروز كاملاً مسلح به انواع سلاح ها و به ويژه، سلاح هاى هسته اى هستند و از دست يابى بعضى كشورهاى ديگر به آن، به شدت اظهار نگرانى مى كنند، در واقع با توجه به اين نقش بازدارندگى مقابله به مثل و توازن قواست و گمان دارند كه با دست يابى ديگران، دستشان از اِعمال زور بر ديگران بسته مى شود و منافع استعماريشان به خطر مى افتد. وگر نه، اين انحصارطلبى و برترى جويى چه وجه ديگرى مى تواند داشته باشد؟

2. همچنين گرايش به مقابله به مثل از يك سو، با گرايش به سپاس شخص در برابر منعم خويش و تمايل عميق او به قدردانى از هر كس كه به وى احسانى كرده است ارتباط دارد و از سوى ديگر، با گرايش به انتقام گيرى از كسى كه نسبت به انسان ظلمى روا دارد و به شكلى او را مورد تجاوز قرار دهد و از جهت سوم، با روح عدالت خواهى انسان ارتباط عميق دارد. آرى؛ اين سه گرايش كه از اميال فطرى و نوعى انسانند، تكيه گاه ها و ريشه هاى ديگر مقابله به مثل مثبت و منفى در انسان هستند.

از آن جا كه مقابله به مثل تركيبى است از اين گرايش ها و اين گرايش ها داراى ريشه هاى فطرى و تكوينى هستند، مى توان گفت: مقابله به مثل خود نيز اگر يك گرايش مستقل فطرى نباشد، دست كم يك گرايش فطرى ثانوى است و در نهاد انسان ريشه تكوينى دارد.

حالت شكرگزارى، ميلى است كه هر انسان متنعّم، اين حالت را خواه ناخواه، نسبت به هر منعم و به لحاظ احسانى كه به او كرده است، در خود احساس مى كند. وى بى اختيار نسبت به منعم خويش، احساس خاصّى پيدا مى كند كه منشأ شكر و سپاس وى نسبت به او مى شود و به صورت هاى مختلف، مثل احترام به او، قدردانى زبانى از او و رفتارى كه باعث خشنودى او و متناسب با احسان او باشد، در اعضا و جوارح انسان، آشكار خواهد شد و مى خواهد به هر شكل، احسانى كه به او شده است جبران كند؛ زيرا فطرت انسان، وى را دعوت به مقابله به مثل مى كند.

/ 93