روايات و فطرت مقابله به مثل - قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام - نسخه متنی

محمدحسین اسکندری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روايات و فطرت مقابله به مثل

بعضى از روايات نيز بر فطرى بودن مقابله به مثل اشعار دارند كه ما در اينجا به تعدادى از آنها استناد مى جوييم:

عن أبي بكر الحضرمي قال: سمعتُ أباعبدالله(ع) يَقولُ: لَسيرَةُ عَليّ(ع) في أهل البصرةِ كانتْ خيراً لشِيعتِه ممّا طلعتْ عليه الشمسُ إنّه عَلِمَ أَنَّ لِلْقَوْمِ دَوْلةً فَلو سَباهُم لَسُبِيتَ شيعتُه؛(7)ابوبكر حضرمى مى گويد: از امام صادق شنيدم كه مى گفت: سيره و روش على(ع) در مورد اهل بصره براى شيعيان آن حضرت از همه آنچه خورشيد بر آن مى تابد بهتر بود. اومى دانست كه اين قوم دولت دارند. پس هرگاه ايشان را اسير مى گرفت، شيعه او اسير مى شدند....

اين روايت به خوبى بر فطرى بودن و ارتكازى بودن مقابله به مثل با گرايش منفى براى هر انسان، هردولت و هر جامعه اى دلالت دارد و بر عقلى و عقلايى بودن آن تكيه كرده است.

حال كه معاويه اسير نمى گيرد، على هم به ملاحظه آن كه اهل بصره با او مقابله به مثل نكنند- يا دست كم، يكى از ملاحظاتش اين است- از دشمن اسير نمى گيرد. اين، گوياى آن است كه قاعده مقابله به مثل، يك قانون ارتكازى بشرى و يك قاعده عقل پسند و عقلايى و يك گرايش و ميل فطرى و نوعى انسانى است.

على مى داند كه با گرفتن اسير، بر اساس قاعده فطرى مقابله به مثل، معاويه هم از شيعيان او، اسير خواهد گرفت. در بصره از لشكر معاويه اسير نمى گيرد تا بر اساس قاعده مقابله به مثل، معاويه نيز از شيعيان اسير نگيرد.

دليل ديگر بر فطرى بودن و عرفى و عقلايى بودن مقابله به مثل با گرايش منفى اين است كه ميان هر دو ملتى كه جنگ در مى گيرد، به ويژه در عصر حاضر كه وجدان هاى بشرى آگاه تر شده است، هيچ گاه نديده و نمى بينيم كه يك طرف، هر چند هم كه پرقدرت باشد، ادعا كند كه آغازگر جنگ بوده است؛ بلكه هر دو طرف درگير -كه مسلّماً يكى از آن دو، متجاوز است و ديگرى مدافع- بيشترين تلاش خود را در اين زمينه انجام مى دهند كه طرف مقابل خود را آغازگر جنگ و خود را مدافع و مقابله كننده به مثل جلوه دهند. در دستگاه هاى تبليغاتى براى عموم مردم اين كار را مى كنند تا وجدان هاى ملت خود و ملت هاى ديگر را به نفع خود و بر ضد دشمن بشورانند؛ تا خود را صاحب حق و مظلوم، و دشمن را ظالم جلوه دهند. مقامات حكومتى نيز در سخنرانى ها و بيانيه هاى رسمى خود در سازمان هاى بين المللى چنين مى كنند كه اين هم نشانه روشن ديگر فطرى و عقلايى بودن اين گرايش خواهدبود.

غير از روايت و بيان فوق، روايات ديگرى نيز داريم كه دلالت روشن تر بر فطرى بودن مقابله به مثل دارند. در اينجا به اجمال به بعضى از آنها اشاره مى كنيم. بعضى از روايات، دلالت بر فطرى بودن مقابله به مثل با هر دو گرايش دارند:

حضرت رسول مى فرمايد: جِبِلَّت الْقُلُوبُ عَلى حُبِّ مَن أَحْسَنَ إِلَيْها وَ بُغْضِ مَنْ أساءَ إِلَيْها؛(8) دوست داشتن كسى كه به انسان احسان كند و دشمنى با كسى كه به انسان بدى كند جبلّى و فطرى دل هاست. على(ع) نيز با تعابير مختلف و در جملات كوتاه اشاره به فطرى بودن مقابله به مثل با گرايش مثبت دارد. مثل:

اَلإِحسانُ يَسْتَعبدُ الإِنسان؛(9)
اَلإِنْسانُ عَبدُ الإِحْسانِ؛(10)اَلإحْسانُ يَسْتَرِقُّ الإِنْسان؛(11)
مَااسْتعبِدَ الْكِرامُ بِمِثْلِ الإِكْرامِ؛(12)بِالإِْحسانِ تُمْلَك الْقُلُوبُ؛(13)
أَفْضِلْ على مَنْ شِئْتَ تَكُن أَميرَهُ.(14)تعابير در روايات فوق، تعابير انشايى، فرمان، وجوب و استحباب نيست؛ بلكه حكايت از وجود يك واقعيت روانى و يك گرايش فطرى در انسان دارد. تعابيرى مثل جمله جبلّت القلوب على حبِّ من أحسن إليها يعنى دل ها بر چنين وضعى آفريده شده و طبع و آفرينش آنها بر آن است و اين يك تأثير جبرى تكوينى است. يا تعبيرهاى الإحسان يستعبد يا يسترقّ الإنسان و يا ما استعبد الكرام بمثل الإكرام حكايت از تأثير روانى احسان و اكرام دارند. تأثيرى كه روح انسان را وادار به خضوع و نرمش در برابر احسان كننده و محبت ورزى به او مى كند تا آنجا كه گويى احساس بردگى و بندگى نسبت به او كرده به برآوردن خواسته هاى او و در احسان متقابل به او اهتمام مى ورزد.

تعبير «يسترقّ» يا «يستعبد» حكايت از اين دارد كه احسان چنين تأثيرى را در روح شخص مورد احسان، طلب مى كند يا -به تعبير دقيق تر- برمى انگيزد. يعنى فطرت و ساختمان نفسانى انسان به گونه اى است كه چنين تحت تأثير احسان قرار مى گيرد.

همچنين تعبير الإنسان عبدالإحسان يا بالإحسان تُملَك القلوبُ يا أفضل على من شئت تكن أميره تعابير ديگر از حقايقى است كه در روايات قبل بيان گرديد.

به هر حال روايات بالا و نظاير آنها همگى به يك حقيقت اشاره دارند و آن گرايش فطرى انسان است به مقابله به مثل. به ويژه روايت حضرت رسول كه مقابله به مثل منفى را هم دربرمى گيرد و گرايش به مقابله به مثل را اعم از منفى و مثبت، فطرى دانسته است.

/ 93