از بيانات فوق، نتيجه مى گيريم كه مقابله به مثل يك گرايش فطرى و نوعى بشرى است كه بر اساس آن، قاعده عرفى و عقلايى بسيار گسترده مقابله به مثل در بين همه عقلا و در عرف گسترده همه ملت ها و جوامع جهانى به وجود آمده است. قاعده اى مربوط به يك دين، مكتب و يا منحصر به اسلام و مسلمان ها نيست.بنابراين آيات و رواياتى كه اين قاعده را به نحوى مطرح كرده اند -چنان كه از تعابير خود آيات و روايات نيز استفاده مى شد- در واقع اين قاعده را تأسيس نكرده اند؛ بلكه گاهى اين قاعده عرفى و عقلايى را امضا نموده و بر آن تأكيد كرده اند؛ گاهى به عنوان حدّاقل وظيفه، آن را تقويت نموده اند؛ گاهى به عنوان حدّاكثر حق، سعى در تضعيف روح انتقام گيرى بشر و حتى انتقام در حدّ مقابله به مثل را داشته اند؛ گاهى نيز بر اساس دخالت مصالح و مفاسد ديگر، توصيه به استفاده از اين حق كرده اند و بخش عمده اى از روايات و آيات نيز بر فطرى بودن، بشرى و جهانى بودن اين قاعده تأكيد دارند كه خود به خود، گوياى امضايى بودن اين قاعده و تأسيسى نبودن آن است.