تفاوت مقابله به مثل مثبت و منفى
مقابله به مثل، پيوسته حدّ و مرز رفتارى را براى ما ترسيم مى كند؛ امّا در همه موارد، وضع يكسانى ندارد؛ بلكه بسته به موارد مختلف آن، متفاوت خواهد بود كه دست كم به يك تفاوت اساسى آن مى پردازيم.مقابله به مثل بر دو نوع تقسيم مى شود كه ما آن دو را با دو عنوان مقابله به مثل با گرايش مثبت و مقابله به مثل باگرايش منفى، نام گذارى كرديم. منظور از مقابله به مثل باگرايش مثبت، مقابله به مثل در موارد لذت بخش است كه انسان ها، منهاى عوارض و عوامل خارجى، نسبت به آن اقبال دارند و جالب و جاذب و مطلوب مردم است. منظور از مقابله به مثل باگرايش منفى، مقابله به مثل در موارد رنج آور است كه مردم، منهاى عوارض و عوامل خارجى، از آن گريزانند.قرآن، در حالى كه درهر دو زمينه مثبت و منفى به شكلى مقابله به مثل را طرح مى كند، براى مقابله به مثل باگرايش مثبت و مقابله به مثل باگرايش منفى، دو وضع كاملاً متفاوت، به تصوير مى كشد. به اين معنا كه به مقابله به مثل باگرايش مثبت، پيوسته به عنوان حداقل وظيفه فرمان داده است؛ يعنى كمتر از آن را جايز و شايسته نمى داند. بر عكس آن، مقابله به مثل باگرايش منفى را پيوسته، به عنوان حداكثر حق انسان مطرح كرده كه هيچ گاه نبايد از آن تجاوز كند و به كار ديگرى، از جهت كمى و كيفى، بدتر از آن دست بزند.اين لطف و كرامت اسلام است در برخورد با انسان و در حاكميت اخلاق و فضايل اخلاقى كه انسان را موظف داشته تا هيچ گاه حتى در برخورد با دشمن متجاوز، آن را فراموش نكند و تحت تأثير احساسات لجام گسيخته، دست به طغيان نزند. بگذريم از اين كه وقتى مقابله به مثل باگرايش منفى به عنوان حداكثر حق مطرح مى شود، انسان در عمل به مقابله به مثل نيز الزامى ندارد و چون حق، قابل اسقاط است، مى تواند از حقّ خود صرف نظر كند. از اين رو در آيات و روايات نيز در چنين مواردى به عفو و گذشت توصيه شده است.براى توضيح بيشتر نگاهى به آيات مربوط مى اندازيم تا آنچه را كه گفته ايم، آشكارا از آيات قرآن استنباط كنيم.در ارتباط با مقابله به مثل باگرايش مثبت، مى توانيم آياتى را مورد توجه قرار دهيم مثل آيه وَ إذا حُيّيْتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوْا بِأحْسَنَ مِنْها أو رُدُّوها؛(21) هنگامى كه درودى به شما گفتند شما بهتر از آن را به آنان بگوييد و دست كم، همان درود را به خودش برگردانيد.مى بينيم مقابله به مثل به عنوان كمترين وظيفه واجب، مطرح شده و به چيزى بيش از آن و بهتر از آن نيز توصيه مى شود. چنان كه در آيه ديگر نيز مى گويد: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أمْثالِها؛(22) هركس كار نيكى انجام دهد، ده برابر آن [پاداش ] خواهد داشت. در آيات متعدّد آمده: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها كه نسبت به چيزى بيش از مقابله به مثل تأكيد نموده اند.در تفسير عياشى از على بن سالم نقل است كه گفت:«سَمِعْتُ أباعَبدِاللَّه(ع) يَقُولُ: آيَةٌ في كِتابِ اللَّهِ مُسَجَّلَةٌ. قُلْتُ: وَماهِىَ؟ قالَ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: هَلْ جَزاءُ الْإحْسانِ اِلاّ الْاِحْسانُ؟ جَرى فِى الكافِرِ وَالمُؤْمِنِ وَالبِرِّ وَ الْفاجِرِ وَ مَنْ صُنِعَ إلَيْهِ مَعْرُوفٌ فَعَلَيْهِ أنْ يُكافي بِه، وَلَيْسَ الْمُكافاةُ أنْ يَصْنَعَ كَما صُنِعَ حَتَّى يَرْبي فَإنْ صَنَعْتَ كَما صُنِعَ كانَ لَهُ الْفَضْلُ بِالْاِبْتِداء؛(23)از امام صادق شنيدم كه مى گفت: آيه اى در كتاب خدا آمده كه محكم و پر فايده است. گفتم آن آيه كدام است؟ فرمود: گفته خداوند كه فرمود: هَلْ جَزاءُ الإحْسانِ إلّاَ الإِحْسانُ كه درباره مؤمن و كافر و نيك و بد جارى مى شود. پس هر كس به انسان نيكى كند بايد به او پاداش داد و پاداش او اين نيست كه همپاى احسان او به او نيكى كند بلكه بايد پاداش وى سنگين تر و بيشتر از احسان اوّلى باشد. اگر مساوى باشد فضيلت با آغازگر خواهد بود.در اين روايت، امام صادق(ع) مى فرمايد كه آيه: هَلْ جَزاءُ الْإحْسانِ اِلاّ الْإحْسانُ درباره كافر و مؤمن و نيكوكار و بدكار جارى است. يعنى در واقع يك مسأله انسانى است. براين اساس، هر كس به انسان احسانى كرد لازم است در برابر احسانش به او پاداش داد و پاداش او اين نيست كه شبيه همان كار را نسبت به او انجام دهد، جزآن كه زيادتى داشته باشد. حال اگر شخص به پاداش احسان او شبيه كار او را انجام داد، او كه آغازگر است كارش از فضيلت و زيادتى برخوردار خواهد بود.خداوند در سوره قصص، آيه 84 به روشنى حكم مى كند بر اين كه:مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَمَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلّا ما كانُوا يَعْمَلُونَ؛كسى كه كار نيك كند پاداش بهترى براى اوست و آن كس كه كار بد كند، بدكاران جز همان كه خود انجام داده اند، پاداشى نبرند.نتيجه: از آيات و روايات مذكور و آيات و روايات ديگرى كه نياورده ايم، استنباط مى شود كه مقابله به مثل باگرايش مثبت بيانگر كمترين وظيفه انسان است نسبت به كسى كه به او احسانى كرده است و از اين حدّ هر چه بالاتر عمل كند فضيلت بيشترى دارد.درباره مقابله به مثل باگرايش منفى اگر آيات قرآن را بررسى كنيم به تعابيرى برمى خوريم كاملاً متفاوت با تعابير آيات مربوط به مقابله به مثل باگرايش مثبت كه گوياى تفاوت ميان اين دو نوع مقابله به مثل خواهد بود.جهت بيان اين تفاوت، به نمونه هايى از آيات، استشهاد مى كنيم. آياتى چون آيه وإنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ماعُوقِبْتُمْ بِه؛(24) اگر خواستيد انتقام بگيريد، به همان مقدارى كه به شما تجاوز شده اكتفاكنيد. تعبير بسيار جالب، دقيق و گوياى حداكثر حق است. اولاً؛ با «إن» شرطيه مى رساندكه اصل انتقام و مقابله به مثل لازم نيست. از اين رو در جمله دوم آيه مى گويد: وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصّابِرِينَ؛(25) هر گاه صبر كنيد [و انتقام نگيريد] اين براى صبر كنندگان بهتر است. ثانياً؛ اگر خواستيد اعمال حق كنيد حد نهايى آن مقابله به مثل است كه نبايد از آن تجاوز كنيد.آيه فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ ما اعْتَدى عَلَيْكُمْ؛(26) هركس بر شما تعدّى كرد، همان گونه كه به شما تعدّى كرده به او تعدّى كنيد. و آيه وَمَنْ جاءَ بِالْسَيِئَةِ فَلايُجْزى إلّا مِثلَها وَ هُمْ لايُظلَمُونَ؛(27) هر كس كار بدى انجام دهد جز مثل آن [نه بيشتر از آن ] مجازات نشود و بر آن ستمى نرود. در اين آيه در عين تأكيد بر مقابله به مثل در جمله فلايُجزَى إِلّا مثلَها، مجدّداً با تعبير و هُم لايُظلَمون تأكيد شده كه از آن حد تجاوز نكنند.آيه وَجَزؤا سيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُه عَلَى اللّهِ إِنَّهُ لايُحبُّ الظّالِمينَ؛(28) جزاى بدى مانند آن، بدى است هر كه درگذرد و اصلاح كند پاداش او بر خداست و خداوند ستم كاران را دوست نمى دارد. اين آيه، پس از ذكر حداكثر حق شخص مورد تجاوز، در مجازات متجاوز، در نهايت توصيه مى كند كه اگر از حق خود بگذرد و متجاوز را عفو كند، پاداش او بر خدا خواهد بود. در انتهاى اين آيه به صراحت آن كس را كه از مقابله به مثل تجاوز كند ستم كار دانسته است.در آيه ديگر آمده است:وَلايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ عَلى ألّا تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَاتَّقُوا اللَّهَ إنَّ اللّهَ خَبيرٌ بما تَعْمَلُون؛(29)
البته نبايد دشمنى و بدكارى گروهى، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت پيشه كنيد كه اين به تقوا نزديك تر است و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام دهيد آگاه است.اين آيه هم توصيه مى كند كه در هر حال، حتى در حالى كه دشمن دست به دشمنى زده و به مسلمانان تجاوز نموده نبايد عدالت و برخورد عادلانه را فراموش كرد كه اگر از عدالت گامى فراتر رويد خداوند از كارهاى شما آگاهى كامل دارد و شما را مجازات خواهد كرد.يا مى فرمايد:ولايَجرِمَنّكم شَنَئَانُ قَوْمٍ أنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقوى وَ لاتَعاوَنُوا عَلَى الْإثْمِ وَالعُدوان؛(30)
نبايد كينه توزى و بدى هاى گروهى كه شما را از رفتن به مسجدالحرام بازداشتند، شما را به تعدّى وا دارد. در نيكى و تقوا به هم كمك كنيد ولى در گناه و تعدّى كمك هم نشويد... .اين آيه نيز به گونه در خور توجه از تجاوز از حد، منع مى كند و به ويژه اين آيه با كمك جمله تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلاتَعاوَنُوا عَلَى الإثمِ وَ الْعُدْوانِ، مسأله را بيش از پيش به مقابله به مثل در بعد اجتماعى و عدم تجاوز از آن مرتبط مى سازد.تفاوت ديگر اين است كه مقابله به مثل مثبت نوعى پاداش دهى به كسى است كه كار مثبتى انجام داده به انگيزه تحكيم دوستى و تكرار بيشتر اين نوع كارهاى مفيد؛ ولى مقابله به مثل منفى نوعى كيفر است نسبت به كسى كه كارى زيان بار انجام داده، به منظور بازداشتن وى و ديگران از تكرار اين كارهاى زيان بار.