با توجه به آياتى كه دسته بندى كرديم هدف از رسالت پيامبر گرامى، وضع دستورات دينى و نزول قرآن با تعابير مختلفى بيان شده كه در موضوع مورد بحث ما به خوبى مى توانند نقش هدايت و جهت دهى خود را ايفا كنند.آياتى كه روى حيات و حيات بخشى تكيه كرده اند تأثير مستقيم ترى دارند و نشان مى دهند هدف دين، حيات و حيات بخشى و سامان دادن به زندگى انسان است. بنابراين جنگ و كشتار به هيچ وجه در اين مرحله آغازين جايى ندارند.بقيّه آيات، اعمّ از آنها كه هدفى براى اصل خلقت و مرگ در حيات نقل كرده اند يا آياتى كه براى دين، دستورات دينى و اهدافى را گوشزد كرده اند كه هر چند نقش مستقيم هدف دسته اوّل را ندارند؛ ولى غير مستقيم، بر اصالت حيات و صلح و آرامش و امنيّت دلالت مى كنند.اهدافى مثل دريافت برهان از سوى پروردگار و نور مبين، يا خروج از ظلمت به سوى نور، يا دريافت هدايت و موعظه و شفاى دردها و بيمارى هاى روحى، يا رحمت يا بصيرت، يا پذيرش دعوت الهى، و اهدافى مثل برپا داشتن عدالت و يا قرار گرفتن در بوته آزمايش، همگى از دو خصلت برخوردارند:خصلت اوّل اين است كه عمومى، جهانى و فراگيرند و آمده اند تا همه افراد و همه جوامع در سطح جهان و در طول تاريخ را پوشش دهند. خداوند در اين گونه آيات و نظاير آنها با تكيه بر ناس يا عالمين و امثال آنها بر اين دامنه وسيع و گسترده اشاره دارد. مثل هُدَىً لِلنّاسِ؛ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظّلُماتِ إِلَى النُّورِ؛ لِيَقُومَ النّاسُ بِالقسْطِ و يا أَيُّها النّاسُ قَدْ جاءَكُم بُرهانٌ مِنَ رَبِّكُمْ و...خصلت دوم اين است كه پياده شدن اين اهداف در بين مردم، حيات و امنيّت و آرامش آنان را به صورت پيش فرض اقتضا مى كند و نه تنها حيات و امنيّت؛ بلكه انس و مودّت و روابط دوستانه و احساس يگانگى و محرم بودن و دل سوزى و رحمت نيز كه به منزله پلى هستند براى انتقال علوم و معارف دينى و هدايت و ارشاد، به صورت پيش فرض و به عنوان مقدمه اى لازم براى پياده كردن اين اهداف، ضرورى هستند و همه اينها صلح و مصالحه و سلم و مسالمت را اقتضا دارند.از اينجاست كه خداوند، قبل از هر چيز، با اسماء و صفات و عناوينى چون «رحمان» و «رحيم» از خود ياد مى كند. رحمان از آنجاست كه رحمتش اصيل، همگانى و فراگير است. رحمتش بدون هيچ ملاحظه قبلى نسبت به همه مخلوقات و حتى از قبل از آفرينش آنها همگان را فرا مى گيرد و آنان را به سوى هستى و حيات و نور و معرفت مى كشاند تا مشمول رحمت ها و الطاف بيشتر وى شوند.درست است كه خداوند غضب هم دارد؛ امّا خشم او بدون مقدمه و دليل به كسى آسيبى نمى رساند و از اين جهت، با رحمت او كاملاً متفاوت است.تفاوت اصلى رحمت خدا و غضب وى در اين است كه رحمت او از آغاز و بدون هيچ مقدمّه اى، هر شى ء و هر شخص و هر جامعه را در بر مى گيرد و بر همه آنها پرتو مى افكند. امّا محال است كه خداوند بدون دليل و مقدّمه، فردى يا ملتى را مورد خشم خويش قرار دهد. به عبارت ديگر، پيوسته و بى استثنا، زمينه خشم و عذاب خدا از سوى افراد، امّت ها و ملّت هاى مورد غضب فراهم مى شود و اگر تعبير درستى باشد مى توان گفت: رحمت خدا اصيل و ابتدايى است؛ ولى خشم و عذاب او، جنبه انعكاسى و عكس العملى دارد.آيا اين خداشناسى كه اسلام به عنوان اعتقادات و بينش هاى آغازين و زيربنايى مطرح مى كند، نمى بايستى نسبت به اصل حاكم بر روابط بين الملل نيز تأثير و جهت دهى داشته باشد؟ آيا گوياى اين نيست كه اصل اوّلى در روابط بين الملل، چگونه اصلى بايد باشد؟ با اين وصف، جاى بسى تعجب است كه بعضى، در اين زمينه، جنگ را به عنوان اصل اولى مطرح كرده اند.همچنين، قرآن را مى خوانيم كه درباره پيامبر اسلام، به خاطر خلق خوش و ملاطفت و عطوفت او با لحن تحسين آميزى ياد مى كند كه وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ (25) و يا فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم وَ لَوْ كُنْتَ فَظاًّ غَلِيظَ القَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛(26) پس به [بركت ] رحمت الهى، با آنان نرم خو [و پر مهر] شدى. اگر تندخو و سخت دل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى شدند.اين گونه تحسين پيامبر جهت اصلى را در سراسر زندگى براى ما مشخّص مى سازد.