روايات و مقابله به مثل با گرايش مثبت - قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاعده مقابله به مثل در حقوق بین الملل از دید اسلام - نسخه متنی

محمدحسین اسکندری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روايات و مقابله به مثل با گرايش مثبت

روايات زيادى مقابله به مثل را با گرايش مثبت، به عنوان حدّاقل وظيفه، توصيه كرده اند. در اينجا به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:

در بعضى از اين روايات دقيقاً تعبير «مقابله به مثل» به كار رفته است. در روايتى از امام باقر است:

من صنع مثل ما صنع إليه فإنّما كافى و من أضعف كان شاكراً؛(61)كسى كه كارى چون او انجام دهد جبران كرده و كسى كه زياد كند، سپاس به جا آورده.

اين روايت، مقابله به مثل را در زمينه مثبت به عنوان كمترين مكافات و پاداش شخص نيكوكار مطرح ساخته كه اگر شخص مورد احسان به آن اكتفا كند حتى سپاس او را به جا نياورده و اگر بخواهد حقّ شناس باشد لازم است كه چند برابر احسان و خدمت او نسبت به او خدمت كند.

در روايت عياشى از على بن سالم نيز مقابله به مثل با گرايش مثبت با صراحت مطرح شده و امام در آن گفته بود: و ليس المكافاة أن يصنع كما صنع حتى يربى فإن صنعت كما صنع كان له الفضل بالابتداء؛ جبران كار ديگران اين نيست كه كارى چون عمل او انجام دهى و مقابله به مثل كنى. در اين صورت آن كه آغاز كننده است فضيلت بيشترى دارد؛ بلكه بايد اضافه بر آن عمل كرد.

اين روايت نيز مقابله به مثل با گرايش مثبت را -همان طور كه قبلاً از آيات استفاده شد- به عنوان كمترين وظيفه مطرح كرده است.

روايات در اين زمينه فراوان است كه به گونه هاى مختلف لزوم مقابله به مثل را با گرايش مثبت به عنوان كمترين وظيفه مطرح كرده اند كه مى توان آنها را در چند دسته منظم كرد:

نخست: رواياتى كه مكافات احسان را لازم دانسته اند. على(ع) فرمود:

حق على من أنعم عليه أن يحسنَ مكافاة المنعم. فإن قصر عن ذلك وسعه فعليه بحسن الثناء. فإن كلّ عن ذلك لسانه فعليه معرفة النّعمة و محبة المنعم بها. فإن قصر عن ذلك فليس للنعمةِ بأهل.(62)امام كاظم(ع) فرمود: المعروفُ غلّ لايفكّه إلّا مكافاة أو شكر؛(63) كار خير همانند طوقى بر گردن است كه جز با جبران و سپاس گسسته نشود.

از رسول اكرم نقل شده:

من أتى إليه معروفٌ فَوجد فليكاف و من لم يجد فليثن عليه فإنّ من أثنى عليه فقد شكره و مَن كتمه فَقد كفره؛(64)آن كس كه به او احسانى شود و توان داشته باشد، بايد جبران كند و اگر نداشته باشد بايد ثناى او گويد كه هر كه ثنايش گويد سپاس و شكر او به جا آورده و هر كه كتمان كند كفران نموده است.

رسول اكرم(ص) فرمود:

من اتاكم معروفا فكافئوه و إن لم تجدوا ما تكافئونه فادعواالله له حتّى تظنّوا أنكم قد كافيتموه؛(65)هر كس به شما نيكى كرد وى را پاداش دهيد و اگر چيزى براى پاداش نيافتيد به درگاه خدا برايش دعا كنيد تا حدّى كه خود گمان كنيد كه پاداش وى را داده ايد.

على(ع) فرمود:

إذا حُييتَ بتحيّةٍ فحيّ بأحسن منها و إذا أسديت إليك يد فكافئها بما يربى عليها و الفضل مع ذلك للبادي؛(66)هنگامى كه درودى به تو گفته شد، درودى بهتر از آن بگو و هنگامى كه دستى به كمك تو دراز شد او را به چيزى بيشتر پاداش بده. در عين حال، فضيلت بيشتر با كسى خواهد بود كه پيش قدم شده است.

دوّم: رواياتى كه حقوق را متكافى دانسته و آنها را به صورت علل يا آثار يك ديگر به هم مرتبط دانسته اند.

على(ع) مى فرمايد:

ثم جعل - سبحانه - من حقوقِهِ حقوقاً افترضَها لبعضِ الناسِ على بعضٍ، فجعلها تتكافأ في وجوهها و يوجب بعضُها بعضاً و لايستوجبُ بعضُها إلاببعض؛(67)خداى سبحان از حقوق خود حقوقى را قرار داد كه براى بعضى از مردم بر بعض ديگر فرض كرده. پس آنها را هم سنگ و مربوط به هم كرد كه بعضى از آنها موجب بعضى ديگر مى شود و بعضى از آنها جز در ارتباط با بعضى ديگر محقق نمى شود.

سوم: روايات شكر. حضرت رضا(ع) فرمود:

من لم يشكرِ المنعم منَ المخلوقين لم يشكرِ اللهَ عزَّوجل؛(68)هر كس سپاس كسى را كه به او احسانى كرده به جا نياورد سپاس خدا را به جا نياورده است.

امام زين العابدين فرمود:

أمّا حقّ ذي المعروف عليك فأن تشكره و تذكرَ معروفَه و تكسبه ا لمقالة الحسنة و تخلص له الدّعاءَ فيما بينك و بين اللهِ عزّوجل فإذا فعلتَ ذلك كنت قد شكرته سرّاً و علانيةً ثم إن قدرتَ على مكافاته يوماً كافأته؛(69)حق كسى كه به تو احسان كرده اين است كه سپاس و ثناى او گويى و احسان وى به ياد آرى و هنگامى كه با خداى خود خلوت كردى خالصانه او را دعا كنى كه اگر چنين كنى، پنهان و آشكار، سپاس او به جا آورده اى. سپس اگر روزى توان يافتى وى را پاداش دهى.

چهارم: روايات كفران در برابر احسان. حضرت رضا(ع) فرمود:

لعنَ الله قاطعي سبيل المعروفِ و هوالرجل يَصنع إليه المعروف فَتكفره فيَمنعُ صاحبه من أن يصنعَ ذلك إلى غيره؛(70)نفرين خدا بركسى كه راه احسان بربندد و او كسى است كه به او احسان شود و او در مقابل، كفران احسان وى كند و در نتيجه، شخصى را كه به وى احسان كرده از احسان به ديگران بازدارد.

بديهى است كه قدرت، از شرايط عمومى تكليف است و لزوم مقابله به مثل با گرايش مثبت، به عنوان حدّاقل وظيفه نيز، متوقّف بر آن خواهد بود. از اينجاست كه در بخشى از روايات فوق، اين شرط، با تعابير فوجد يا فإن لم يجد و يا فإن قصر وسعه مورد توجه قرار گرفته است.

دسته ديگر از روايات، دلالت دارند كه تأثير احسان بر شخص مورد احسان يك تأثير فطرى ريشه دار است كه مقابله به مثل و يا چيزى بيش از مقابله به مثل را به دنبال خواهد داشت.

حضرت رسول(ص) مى فرمايد:

جُبِلت القلوب على حبّ من أحسن إليها و بغضِ من أساء إليها؛ دوستى كسى كه به انسان نيكى كرده و دشمنى كسى كه به انسان بدى كرده فطرى دل هاست.

امام على(ع) هم با تعابير مختلف، از اين تأثير و تأثر ياد كرده مى گويد:

الإحسان يستعبد الإنسان يا الإنسان عبد الإحسان يا الإحسان يسترّق الإنسان يا ما استعبد الكرام بمثل الإكرام يا بالإحسان تملك القلوب.

و يا مى فرمايد:

احتج إلى من شئتَ تكن أسيره و استغن عمن شئتَ تكن نظيرَه و افضل على من شئتَ تكن أميرَه؛(71)به هر كه خواستى نياز ببر تا اسير او شوى و از هر كه خواستى بى نياز باش تا نظير او باشى و به هر حال كه خواستى بذل و بخشش كن تا امير او باشى.

/ 93