غروی اصفهانی نابغه نجف

محمد صحتی سردرودی‏

نسخه متنی -صفحه : 17/ 10
نمايش فراداده

فقيهان و مدرّسان

بسيارى از فقيهان نام آور و مدرّسان بزرگ حوزه از شاگردان نابغه نجف، حكيم غروى شمرده مى شوند كه اسمشان را زينت بخش دفترمان مى سازيم:

1. آيةاللَّه سيد هادى خسروشاهى (متولد 1327 ق.): ايشان علاوه بر اين كه هشت سال از شاگردان نزديك علّامه غروى بود، خانه اش در نجف اشرف روبه روى بيت استاد قرار داشت و همسايه نزديك او بود و به عبارت خودش «خادم آيةاللَّه» بود. وى داراى اجازه نامه اجتهاد از استاد غروى اصفهانى هم است.(26)

2. آيةاللَّه سيد محمد باقر طباطبايى سلطانى بروجردى دام ظله (متولّد 1332ق.): وى كه داماد آيةاللَّه سيد صدرالدين صدر(ره) و پدر زن مرحوم حجةالاسلام سيد احمد خمينى است، امروزه از مدرّسان بزرگ حوزه علميّه قم شمرده مى شود.

3. آيةاللَّه شيخ ابوالفضل خوانسارى دام ظله (متولد 1334ق.): ضمن مصاحبه اى كه نگارنده با ايشان داشت، فرمود: من دو، سه سال آخر از درس و بحثِ علامه غروى را درك كردم.(27) او امروزه از مدرّسان حوزه علميّه قم محسوب مى شود.

4. آيةاللَّه سيد على بهشتى بابلى (متولّد 1324 ق.): وى از فقهاى بزرگ نجف اشرف است و اكنون در آن حوزه هزار ساله شيعى با تدريس معارف اسلامى، به ويژه فقه و اصول، ايفاى وظيفه مى كند تا على رغم «شرار بولهبىِ» صدّام، «چراغ مصطفوى» را همچنان درآن ديار تاريخى و حوزه قديمى، روشن و مشتعل نگه دارند.

5. آيةاللَّه ميرزا غلامحسين جعفرى همدانى (1324 - 1416 ق.): وى يك دوره از تقريرات بحث علامه غروى را در علم اصول نوشته است.(28)

6. آيةاللَّه شيخ على خوزانى اصفهانى معروف به «آيةاللَّه مشكوة» (1319 - 1410ق.): علامه غروى در اجازه نامه اى كه براى او نوشته اند، پس از تمجيد و تجليل از مقام علمى و اخلاقى وى، مى نويسد: «وجود بلندپايه او از حسنات روزگار است»، و آيةاللَّه مشكوة هم در مقام مقايسه استادش علامه غروى با اساتيد ديگرش مى گويد:

شيخ محمد حسين غروى اصفهانى، در فقه خيلى عميق و دقيق بود، به طورى كه ما به ايشان اشكال مى كرديم كه آقا اين همه دقت و باريك بينى لازم نيست....

مرحوم غروى اصفهانى در فقه يد طولايى داشت... به درس فقه آقاى غروى اصفهانى، به خاطر همان دقت و مطالعه در جوانب مسأله، نمى شد اشكال كرد.(29)

7. آيةاللَّه حاج شيخ على محمد بروجردى (1315 - 1395ق.): در بروجرد تولّد يافت و در حوزه هاى درس شيخ محمد محلاتى، نويسنده كتاب شيرين گفتار خوش يارقلى، و ميرزاى نائينى و آقا ضياءالدين عراقى، به ويژه حاج شيخ محمد حسين اصفهانى غروى ارتقاى علمى يافت. او در اخلاق از اصحاب عارف مشهور آقا ميرزا على آقا قاضى طباطبايى بود و در وارستگى نيز مقامى رفيع داشت. برخى از آثار او عبارتند از: تقريرات فقه علّامه غروى اصفهانى، مناسك حج، حاشيه بر عروة الوثقى و رساله عمليّه.(30)

8. آيةاللَّه سيدمحمد ميبدى حائرى (1314- 1402ق.)؛

9. آيةاللَّه شيخ عباس صفايى (1322 - 1398ق.): از آثار او يكى حاشيه بر كفاية الاصول است.

10. آيةاللَّه سيد محسن جلالى حائرى (1330- 1396ق.): از آثار وى كتاب لحظه اى با امام (عج) را مى توان نام برد.

11. آيةاللَّه شيخ محمد شاهرودى حائرى (1326- 1409ق.)؛

12. آيةاللَّه شيخ احمد شاهرودى حائرى (1329 - 1409ق.)؛

13. آيةاللَّه سيد محمد على خيرالدين حائرى (1313 - 1394ق.)؛

14. آيةاللَّه سيد محمد گلپايگانى حائرى (1322 - 1405ق.)؛

15. آيةاللَّه سيد مختار هندى (1320 - 1393ق.)؛

16. آيةاللَّه شيخ عبداللطيف سمامى حائرى (1330 - 1400ق.): از آثار او حاشيه اى است كه بر حاشيه معروف و مفصّل استادش آيةاللَّه شيخ محمد حسين غروى بر مكاسب شيخ اعظم انصارى نوشته است.(31)

17. آيةاللَّه شيخ ابوالحسن شيرازى: او در مورد استادش مى گويد:

مرحوم آقا شيخ محمد حسين (غروى اصفهانى) از آقا ضياء دقيق تر بود و اين دقت به خاطر اين بود كه مرحوم آقا ضياء به حكمت و معقول اشتغال نداشت، تنها اصولى بود، ولى مرحوم غروى اصفهانى به لحاظ اشتغال به حكمت و معقول، تيزبينى عجيبى داشت، چنان كه دقت ايشان در مسائل اصولى مشخص است.(32)

18. آيةاللَّه آقا ميرزا كاظم دينورى تبريزى (1320 - 1416 ق.): از فقهاى بزرگ و علماى خطّه آذربايجان بود. در ميان اهالى شهر تبريز از احترام ويژه اى برخوردار بود و در مسجد مدرسه طالبيّه تبريز، معروف به «جمعه مسجد» اقامه نماز جماعت مى كرد. از آثار مكتوب وى، علاوه بر تقريرات درس اساتيدشان، توضيح المسائل او را مى توان نام برد.(33)

19. آيةاللَّه سيد مهدى اشكورى نجفى (متولّد 1336ق.)؛

20. آيةاللَّه شيخ احمد اهرى (1305 - 1388ق.): وى كه تا سال 1370ق. در نجف اشرف بود، علاوه بر علّامه غروى اصفهانى، در حوزه درس آيةاللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و ميرزاى نائينى و آقا ضياء عراقى و سيد على، فرزند ميرزاى بزرگ شيرازى، معروف به ميرزا على هم شركت مى جست. پس از آن به آذربايجان برگشت و بقيّه عمرش را در شهر تبريز به ارشاد و تبليغ و تدريس گذراند. از آثارش: رساله عمليّه و تقريرات بحث ميرزاى نائينى و حاشيه بر مكاسب را مى توان نام برد.(34)

21. آيةاللَّه شيخ عباس خالصى قائينى (متولّد 1329ق.): ايشان اجازه نامه اى هم در امور حسبيّه از استادش علّامه غروى دارند كه كپى آن در بخش اسناد آورده شده است.

دانشمندان و متفكّران

بسيارى از انديشمندان بزرگ و متفكّران ژرف انديش - از حكيم و عارف گرفته تا فيلسوف و نويسنده و عالم ربّانى - هستند كه از حوزه درس علامه غروى برخاسته اند و امروزه نام نيكشان زينت بخش تاريخ معاصر است و اسم بعضى از آنان كه به دست ما رسيده چنين است:

َّ 1. مفسّركبير، آيةاللَّه سيد محمدحسين طباطبايى (1321- 1402ق.): شخصيت حكيم و عارف معاصر، علّامه طباطبايى بزرگتر از آن است كه در مجال اين دفتر بگنجد، و در اين جا همين را بايد گفت كه او در فقه و فلسفه و اصول و اخلاق از شاگردان بسيار نزديك علّامه غروى است و ساليان سال از محضر پر نور او كسب فيض كرده بود و در علوم عقلى و نقلى از شاگردان بنام او شمرده مى شوند.(35)

علامه به كتابها و نوشته هاى اين استادش، بيش از همه عنايت و توجّه داشت. چنان كه نقل مى كنند: شرح و حواشى استادش بر كفايةالاصول را محور درس و بحثهاى اصولى خويش قرار داده بود و كفايه را همراه با شرح استادش نهاية الدرايه با هم تدريس مى كرد.(36)

2. آيةاللَّه سيد محمد حسن الهى طباطبايى (1325 - 1388ق.): او عالمى ربّانى و عارفى ناشناخته است كه در نبوغ و نورانيّت جان، مثل برادر بزرگوارش علّامه طباطبايى بود. استاد، آيةاللَّه حسن زاده آملى در مورد اين دو حكيم بزرگ مى فرمايد:

هر دو از ابتدا تا انتها هم درس و هم بحث بودند و اساتيدشان در فقه و اصول و ساير علوم و معارف يكى بود. هر دو بزرگوار، هم در فقه و اصول مجتهد بودند و هم در علوم عقلى، و نيز در عرفان عملى هر دو اهل كار بودند و بنده عرض مى كنم كه هر دو بزرگوار در مسير عرفان عملى چشم برزخى شان باز بود و اشخاص را به صُوَر ملكاتشان مى ديدند... .

برادر بزرگوارش (آيةاللَّه سيد محمد حسن الهى) در علم و عمل همطراز جناب علامه بود، جز اين كه او در تبريز به سر برد و شرايط ايشان برايش پيش نيامد. جناب علامه طباطبايى آمد در حوزه و بذرافشانيها فرمود و خودش را نشان داد، ولى آن بزرگوار به انزوا و انعزال به سر برد.(37)

3. آيةاللَّه علّامه شيخ عبدالحسين امينى تبريزى (1320 - 1390ق.): همان مجاهد و محقق بزرگى كه با نوشتن كتاب گرانسنگ و جاويدش الغدير آبروى شيعه و تاريخ اسلام را براى هميشه بيمه ساخت.

علامه غروى در ضمن اجازه نامه اجتهادى كه براى او نوشته است، در معرّفى وى چنين تعبيرهاى پرمعنايى دارد كه مى نويسد:

... او از نوادر روزگار و از حسنات عصر و از مردان امّت است....(38)

4. آيةاللَّه علامه اديب شيخ محمد على اردوبادى (1312 - 1380ق.): اين شخصيّت بزرگ شيعى از آن چهره هاى درخشانى است كه ناشناخته مانده است.

حال براى آشنايى مختصر و مجملى با او، نوشته دائرةالمعارف تشيّع را در معرّفى ايشان نقل مى كنيم:

فرزند ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و از علما و شعراى شيعى است. در تبريز تولّد يافت. در كودكى با پدرش به نجف اشرف رفت و مقدمات دانشهاى رايج را نزد جمعى از فضلاى نجف اشرف فراگرفت تا به درس حوزه پدرش راه يافت. همچنين از حوزه درس شيخ الشريعه اصفهانى و ميرزاى شيرازى بهره مند گشت. حكمت و فلسفه را نيز از پدرش و شيخ محمد حسين اصفهانى و كلام و تفسير را از شيخ محمد جواد بلاغى آموخت. بيش از شصت اجازه روايت واجتهاد از فحول علماى عراق و ايران و سوريّه و لبنان دريافت كرد و برجستگان علماى شيعه مقام علمى و فضل او را گواهى نمودند. اردوبادى در شعر و ادبِ عرب بر اكثر شعراى عرب نژاد برترى داشت و شيوه عالى وى در شعر و نويسندگى، شعراى بزرگ عرب را حيرت زده نمود. بيشتر عمر خود را در خدمت دانش و دين صرف كرد و در كنار استاد خود، شيخ محمد جواد بلاغى، مبارزات خستگى ناپذيرى عليه تبليغات مسيحى و استعمار نو برپا داشت. در دهها مجله در كشورهاى اسلامى مقالاتى منتشر نمودو با دشمنان اسلام و تشيّع جنگيد.

وى داراى آثار قلمى مهم و تحقيقات ارزنده اى است، از جمله: يك دوره تحقيقات در شش جلد كه هر جلد آن نام خاصى دارد؛ يعنى، قطف الزهر، زهر الرياض، الحدائق ذات الاكمام، الحديقة المبهجه، الرياض الزاهره و زهر الربى. اين مجموعه از منابع آقا بزرگ تهرانى در طبقات اعلام الشيعه و الذريعه الى تصانيف الشيعه، و شامل شرح حال بسيارى از علماى شيعه است. آثار ديگر او عبارت است از: حياة ابراهيم بن مالك الاشتر، ابوجعفر محمد بن الامام علىّ الهادى - 7 - سبع الدجيل، سبيك النضار فى شرح حال شيخ الثار المختار، الكلمات التامّات، ردّ البهائيّه، الرّد على ابن بليهد القاضى (كه رديّه اى است برمذهب ساختگى وهابيّت)، الانوار الساطعه، علىٌ وليد الكعبه، حياة الامام المجدد الشيرازى، سبك التبر فيما قيل فى الامام الشيرازى (در ششصد صفحه شامل اشعارى است كه درباره ميرزاى بزرگ شيرازى سروده شده است.)، ديوان شعر (كه بيشتر در مدح اهل بيت(ع) است) و تفسير قرآن، كه فقط يك جلد آن پايان يافته است.

گروهى از علما از وى داراى اجازاتى هستند كه بعضى از اجازه هاى وى مفصّل و خود كتابى مستقل است و ارزش رجالى دارد.(39)

5. علامه شيخ محمدرضا مظفّر (1322 - 1384ق.): از آثار قلمى مرحوم مظفّر، كتابهاى المنطق و اصول الفقه و عقايد الاماميّه را مى توان نام برد كه امروزه در مقطع مقدماتى دروس حوزوى از متون درسى اند.(40)

مرحوم مظفّر در مورد علاقه و دلبستگى شاگردان حكيم غروى نسبت به استاد مى نويسد:

شيفتگى و علاقه عاشقانه اى كه شاگردانش به وى (محقق اصفهانى) داشتند، آن قدر شديد بود كه ديگران را به شگفتى وامى داشت. شاگردانش وى را تا حدود تقديس احترام مى كردند و صد البته كه اين محبّت فوق العاده و مقدّس، بى جهت نبود و شاگردان، او را به دو دليل، شايسته اين همه احترام و عشق مى ديدند:

1. مقام شامخ او در علوم، فكر بلند، ذوق دقيق در اصلاحات محافل روحانى، مناعت، غيرت و عزّت نفس او به راستى كه سزاوار تمجيد و تقديس بود و اين همه را شاگردانش تنها در او ديده بودند.

2. مهربانى و الطاف پدرانه او كه وى را در حقيقت براى شاگردانش نمونه اى از يك پدر رؤوف و يك استاد عطوف نشان مى داد. لطف بى ريا و صميمانه اى كه نسبت به بزرگ و كوچك داشت، وى را محبوب شاگردان و همگان ساخته بود.(41)

6. آيةاللَّه شيخ محمد حسين مظفّر (1312 - 1381ق.): برادر بزرگ شيخ محمدرضا مظفّر و نويسنده كتاب الامام الصادق(ع) است.(42)

7. ميرزا شيخ نجم الدين جعفر عسكرى (1313 - 1395ق.): از وى در حدود پنجاه جلد كتاب به يادگار مانده است كه بيشتر در علم كلام و تاريخ است.(43)

8. آيةاللَّه سيد عبدالحسين طيّب (1312 - 1412ق.): مقدمات و سطح و خارج را پيشتر در حوزه اصفهان و در حوزه اساتيد وارسته اى چون آقا سيد مهدى درچه اى، شيخ حسن يزدى، عبدالكريم گزى، ميرمحمد صادق مدرّس و ديگران آموخت. پس از آن به حوزه نجف اشرف مهاجرت كرد و خارج فقه و اصول را در نزد اساتيد معروف آن جا، چون آيةاللَّه شيخ محمد حسين اصفهانى غروى، ميرزاى نائينى و آقا ضياء عراقى فراگرفت و بيش از ده اجازه اجتهاد از فقهاى نجف و اصفهان و قم دريافت كرد. او عاشق قرآن كريم بود و هر سال چهارده مرتبه ختم قرآن مى كرد و زيارت عاشورا را همه ساله در ماه محرم و صفر با آداب كامل آن قرائت مى كرد. از آثار پربارش كتابهاى زير را نام برده اند:

الف) اطيب البيان: در تفسير قرآن، نگارش آن هيجده سال طول كشيده و در چهارده جلد چاپ شده است.

ب) كلم الطيب: در علم كلام؛

ج) العمل الصالح: در عقايد و اخلاق.(44)

9. آيةاللَّه سيد محمد حسينى همدانى، معروف به عرب زاده (متولّد 1322ق.): ايشان در ضمن مصاحبه اى مى فرمايند:

مرحوم آيةاللَّه شيخ محمد حسين غروى، در مسجد كوچكى كه مقابل مسجد هندى بود، درس مى فرمودند. بنده هيچ گاه درس فقه و اصول ايشان را ترك نمى كردم. دوره درس اصول مرحوم آيةاللَّه نائينى، حدود هشت تا نه سال طول مى كشيد، ولى درس مرحوم آيةاللَّه شيخ محمد حسين غروى، بيشتر.(45)

از آثار آيةاللَّه حسينى همدانى - دام ظله - تفسير قرآن به زبان فارسى و شرح اصول كافى در چند جلد و كتاب مسيحا مژده است كه همه چاپ شده اند. امّا تقريرات درس اساتيدشان تا حال منتشر نگشته است.(46)

10. پژوهشگر معاصر، شيخ محمد حسين اعلمى (1320 - 1393ق.): او بيشتر با اثر ماندگارش، دائرةالمعارف شيعه شناخته مى شود و اين اثر كه در سى جلد چاپ شده، به نام نويسنده اش «دائرةالمعارفِ اعلمى» شهرت يافته است.

11. سيد على اصغر ركنى لارى (متوفاى 1374ق.): وى فرزند مجاهد معروف و مجتهد مشهور، آيةاللَّه سيد عبدالحسين موسوى لارى است و مجموعه آثارش چاپ شده است.(47)

12. شيخ محمد حقّانى لارى(1325 - 1388ق.): وى از شاگردان آيةاللَّه سيدابوالحسن اصفهانى و ميرزاى نائينى و اصطهباناتى شيرازى، مشهور به ميرزاآقا، و شيخ شمس الدين قفقازى و آيةاللَّه ممقانى و شيخ محمدحسين كاشف الغطاء است و علم حكمت و عرفان را هم پيش آيةاللَّه غروى اصفهانى خوانده است و از اساتيد خود داراى اجازه هايى هست كه حاكى از مقام علمى و معنوى اوست. آثارش علاوه بر منظومةالحياة در شرح تحفة الحكيم، در حدود پنجاه كتاب مى شود و بيشتر در تفسير و علوم قرآنى و حكمت و عرفان و كلام و ادبيّات است.

13. آيةاللَّه سيد ميرزا محمود موسوى زنجانى (1309 - 1374ق.): وى كه بيشتر با نام «امام جمعه زنجان» شناخته مى شود، از حكما و عرفاى معروف است. گذشته از فقه و كلام و اصول و حكمت و عرفان، در اخلاق و عرفان عملى هم داراى مقام برجسته اى بود و اداى حقّش در اين مختصر نمى گنجد. در اين جا همين قدر مى توان گفت كه ميان او و استادش علامه غروى، علاوه بر ارتباط نزديك استاد - شاگردى، رابطه تنگاتنگى هم در سير و سلوك اخلاقى برقرار بود. در حقيقت، علامه غروى پير و مراد او در عوالم معنوى و عرفان عملى شمرده مى شد و اين مطلب از متن دستورالعمل هايى كه حكيم نجف براى اين شاگرد بزرگوارش نوشته، به خوبى پيداست.(48)

14. آيةاللَّه سيد امير محمد كاظمى قزوينى (1335 - 1414ق.): اين دانشمند بزرگ و مجاهد سترگ از علماى مشهور و مدافعانِ از حريم تشيّع در عراق و كويت به شمار مى رفت. در كويت به دنيا آمد و از حوزه درسى بسيارى از بزرگان فقه و اصول در عراق استفاده برد كه نام نابغه نجف، علامه غروى در صدر فهرست نامهاى استادان گرانقدرش به چشم مى خورد و از او نيز چون ديگر اساتيدش موفق به كسب اجازه نامه اجتهادى شده است.

از رشحات قلمى علامّه كاظمى، چهل كتاب مهمّ به جاى مانده است كه سى كتاب از آنها چاپ و منتشر شده است.(49)