مكتب علّامه غروى را - چه در علم اصول و چه در حكمت و فلسفه- بايد از مكتبهاى بسيار پربركت به حساب آورد و از آن جا كه خود متفكرّى مبتكر بود، مكتب فكرى و مدرسه اصولى اش هم به نوبه خود مكتبى ابتكارى به شمار مى رود. كافى است به سخنان بعضى از اهل نظر در اين مورد توجّه داشته باشيم. مرحوم شيخ محمد رضا مظفّر مى نويسد:ايشان در همه مسائل دقيق فلسفى غور كرده و در همه استنباطهايش دقّت نظر به خرج داده است، آن چنان كه در هر مسأله اى داراى رأيى استوار و در هر بحثى صاحب نظريّه پيراسته و درخشانى است.(2)شهيد متفكّر، مرتضى مطهّرى هم آن جا كه به مناسبتى يادى از علامه طباطبايى و نظر ايشان در مورد انديشه ها و فكرهاى اعتبارى و... مى كنند، مى نويسند:اين بحث، بدون شك يك ابتكار خيلى خيلى با ارزشى است... يك مطلبى بوده كه ايشان شخصاً به آن رسيده اند... و اوّلين الهام بخش ايشان هم حرفهاى مرحوم حاج شيخ محمد حسين اصفهانى بوده است در باب اعتباريّات، كه ايشان دنبالش را گرفته اند و رفته اند.(3)استاد محمد تقى جعفرى تبريزى نيز وى را در رديف فيلسوفان نامدارى چون دكارت و... نام برده و در خصوص مبناى فلسفى او نوشته است:دريافت مفهوم كمال در عالى ترين حدّ آن، مبناى فيلسوفان برجسته اى مانند آنسلم ودكارت و از شرقى ها مولانا جلال الدين (مولوى) و محقق مرحوم، شيخ محمد حسين اصفهانى، معروف به كمپانى بوده است.(4)از علماى معاصر و معروف لبنان، شيخ مهدى شمس الدين در مصاحبه با مجله حوزه مى گويد:هنگامى كه طرز تفكر مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانى (غروى) را مورد بررسى قرار مى دهيم، مى بينيم اين طرز تفكر در حال رشد و نمو است و بسيارى از اساتيد و دوستان ما، كه به تدريس مشغول هستند، از اين روش جانبدارى و پيروى مى كنند.(5)استاد محمد ابراهيم جنّاتى هم چنين مى نويسد:آيةاللَّه العظمى شيخ محمد حسين اصفهانى، بدون ترديد در بيشتر علوم، به خصوص در علم تفسير و فقه و اصول و حكمت و عرفان و كلام و تاريخ و ادب و شعر و... تخصّص و تبحّرى كم نظير داشت. او بعد از وفات استادش مرحوم آخوند، بر كرسى تدريس قرار گرفت و از اين راه توانست به مبانى اصولى، محكم و استوار، استحكام بخشد و با عباراتى كوتاه، تحقيقات دقيق و گسترده اى را ارائه دهد، و نيز توانست با تلاش فراوانْ صدها فقيه و انديشمند تربيت نمايد... او آراى دقيق و نظرات موشكافانه خود را در قالب عباراتى كوتاه، ولى در عين حالْ واضح و روشن بيان داشته است.(6)يكى ديگر از پژوهشگران معاصر، اجمالى از «مكتب شيخ محمد حسين اصفهانى» را چنين به دست مى دهد:اين مكتب توسط نابغه معاصر مرحوم، شيخ محمد حسين اصفهانى(ره) بنا نهاده شد. وى مبادى را به دو گونه تصوّرى و تصديقى فرو كاسته و هر يك را به لغوى و حكمى، بخش پذير مى سازد. اين مكتب برخلاف مكتب مشهور، تعريف علم، موضوع، مسائل، تقسيم، غرض و فايده علم را تنها مقدمه شروع مى شمارد. گفتنى است، نخستين بار دراين مكتب بود كه مشتق از مباحث الفاظ دانسته شد و چنان كه از فهرست مباحث پيداست، اين مكتب نه تنها به حذف پاره اى مباحث از مبادى لغوى روى مى آورد، بلكه آنها را از مباحث علم اصول نيز خارج مى شمارد و....(7)امّا سبك و روش علّامه غروى اصفهانى در تدريس، طورى بود كه شاگردان به راحتى اشكالهاى خود را مطرح مى كردند و با استاد به بحث و مباحثه مى پرداختند،(8) و قرار بر اين بود كه هر روز پس از تدريس استاد، يكى از شاگردان متن درس را براى ديگران تقرير كند تا همه به خوبى بتوانند به ژرفاى بحثهاى استاد پى ببرند و تقرير درس اصول، پس از اتمام بحثِ استاد و رفتن ايشان، به عهده شاگرد ممتازش، آيةاللَّه سيد ابوالقاسم خويى بود.(9)اكنون پس از آشنايى مختصر با مكتب نابغه نجف و سبك و روش تدريس ايشان، يادكرد گذرايى خواهيم داشت از شاگردان آن مكتب فقيه پرور و متفكّرساز كه شامل دهها مرجع تقليد و مجتهد معروف و نامدار هم مى شود. به اين ترتيب كه نخست از شاگردانى كه در پنجاه سال گذشته از مراجع بزرگ تقليد بوده اند، يا امروزه از مراجع تقليد شمرده مى شوند، نام خواهيم برد كه شامل فقهاى صاحب رساله هم مى شود، گرچه مقلّد زيادى هم نداشته باشند. سپس از شاگردان فقيه و مدرّسان فقه و اصول در حوزه امروز و ديروز ياد خواهيم كرد. پس از آن هم از بزرگانى سخن به ميان خواهيم آورد كه از متفكّران و فيلسوفان و انديشمندان معاصر محسوب مى شوند. عجيب اين كه در ميان شاگردان و دست پروردگان نابغه، همچنان كه بزرگانى از اقوام گوناگون، چون عرب و فارس و ترك و... ديده مى شود، متخصّصان مختلفى هم از فقيه و مجتهد و فيلسوف گرفته تا مدرّس و محدّث و نويسنده و واعظ و... به چشم مى خورد. به اعتقاد ما اين همه، چيزى نيست جز حاصل پربار و ماندگارى از آن اخلاص و ارادت ويژه اى كه مرحوم آيةاللَّه غروى اصفهانى نسبت به خدا و دوستان خدا،يعنى پيامبر اسلام(ص) و اولاد اطهارش داشت.دوش هاتف غيبى حلّ اين معما كردسود هر دو عالم يافت هر كه با تو سودا كرد از رموز لوح عشق هر كه نكته اى آموختدر محاسن رويت صد صحيفه انشا كرد عشوه گل رويش دادِ داستانى دادطبع مفتقر را چون عندليب شيدا كرد(10)
مراجع تقليد
همان طور كه مى نويسند:در مجلس درس او بسيارى از اهل فضل و صاحبان نبوغ شركت مى كردند كه هر كدام توانايى به دست گرفتن مرجعيّت علمى و تقليد را دارا بودند.(11)ما در اين جا به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:1. آيةاللَّه سيد محمد حجّت كوهكمرى (1310 - 1372 ق.): مرحوم آيةاللَّه حجّت، خود بزرگ فقيهى است كه دهها فقيه و مرجع از پاى درسش برخاسته اند و تفصيل و تشريح خدماتى كه او به عالم اسلام كرد، در اين مجال مختصر نمى گنجد و كتابى مستقل بايد تا حديث حيات سراسر تلاش و تكاپوى آن بزرگ مرجع را ترسيم كند، امّا در مورد شاگردى كردن ايشان در پيش آيةاللَّه غروى اصفهانى، حضرت آيةاللَّه حسينى همدانى - كه خود نيز از شاگردان آيةاللَّه غروى است - مى فرمايد:مرحوم آقا سيّد محمد حجّت هم از شاگردان قديم مرحوم آيةاللَّه كمپانى بودند.(12)هم ايشان با عبارت ديگرى مى فرمايد:مرحوم آقا سيد محمّد حجّت هم، به يك شخصى سفارش كرده بودند كه مى آمد و نوشته هاى مرحوم آيةاللَّه كمپانى را از من مى گرفت و براى ايشان پاكنويس مى كرد.(13)در اين جا بد نيست به سخن ديگرى در اين مورد توجه داشته باشيم؛ يكى از تراجم نويسان معاصر مى نويسد:مرحوم حاج شيخ محمد حسين اصفهانى، معروف به كمپانى... فرمودند: آقاى آقا سيد محمد حجّت گرچه به مباحثه من حاضر نشده، لكن شخص فاضل و برجسته اى خواهد بود!(14)2. آيةاللَّه حاج آقا حسين طباطبايى بروجردى (1292 - 1380ق.): ايشان تنها در مراجعت از سفر حجّى كه چهارماه در نجف اشرف توقف داشته اند، از محضر آيةاللَّه غروى اصفهانى استفاده كردند و در اين چهار ماه پيش ايشان فلسفه خواندند و هميشه افسوس مى كردند كه اى كاش مى توانستند بيشتر در نجف بمانند تا از علامه غروى هر چه بيشتر استفاده كنند.(15)3. آيةاللَّه سيد محمد هادى ميلانى (1313 - 1395ق.): آيةاللَّه ميلانى دو دوره از درس اصول آيةاللَّه غروى اصفهانى را درك كرده بود. علاوه بر آن در فقه و فلسفه نيز از شاگردان بسيار نزديك ايشان بود و بيش از هر استاد ديگرى از او تأثير پذيرفته بود،(16) و تقريرات استاد را در فقه و اصول نوشته است. آيةاللَّه ميلانى احترام خاصى را براى آيةاللَّه غروى قائل بود. هرگاه كه ايشان را ملاقات مى كرد، دستش را مى بوسيد و هميشه عقب تر از او و پشت سرشان حركت مى كرد و چون به نماز مى ايستادند به وى اقتدا مى كرد.(17) وى 23 سال متمادى در درس و بحث استاد شركت جسته و سود برده بود.(18)4. آيةاللَّه سيد ابوالقاسم خويى (1317- 1413ق.): آيةاللَّه خويى در فقه و اصول بيشتر از همه از ميرزاى نائينى و علّامه غروى تأثير پذيرفته بود و ساليان سال از بحث علامه غروى سود برده بود و هرگاه كه از او نام مى برد، با عبارت «شيخنا المحقق؛ استادِ محقق ما» ياد مى كرد،(19) و مى گفت:براى هر چيزى علّت مادى و علّت صورى لازم است و اصول ما را علّت مادى، انديشه هاى استاد غروى اصفهانى است و علت صورى، افكار محقق نائينى است.(20)علّامه غروى هم علاقه مخصوصى به دو شاگرد ممتاز خويش، يعنى آيةاللَّه خويى و آيةاللَّه ميلانى داشت و به وجود آنها افتخار مى كرد. مرحوم آيةاللَّه سيد نصراللّه مستنبط مى گفت:آن گاه كه در بحث محقق غروى اصفهانى شركت كردم، شاگردان و شركت كنندگان در بحث ايشان را اندك ديدم. از استاد غروى پرسيدم: با اين كه انديشه هاى شماژرف و درس و بحث شما با دقت نظر همراه است، چرا شاگردانتان چنين اندك است؟ اگر محل درستان را تغيير مى داديد و به جاى مناسبى مى برديد، حتماً گروه زيادى از فضلاى حوزه در درس شما حضور مى يافتند.استاد جواب داد: من در ميان شاگردانم، دو شاگرد دارم كه هر يك بهتر از هزار طلبه درس خوان است و آن دو عبارتند از: سيد ابوالقاسم موسوى خويى و سيد محمد هادى ميلانى.(21)و گاهى كه صحبت از اساتيد آيةاللَّه خويى (علامه غروى اصفهانى و سيّد بادكوبه اى) به ميان مى آمد و پرسيده مى شد كه كدام يك از اين دو استاد شما در فلسفه توانايى بيشترى داشتند، آيةاللَّه خويى با عبارت جالبى جواب مى داد كه فرق ميان اين دو مثل فرق ميان صاحب كفايه (آخوند خراسانى) و صاحب حدائق (شيخ يوسف بحرانى) در فقه و اصول است. با اينكه سبك و سخن استاد غروى اصفهانى در اصول هميشه با اصطلاحات فلسفى همراه بوده است تا آنجا كه در حق او گفته مى شود: «فقه او، اصول، و اصول او معقول، و معقول او فوق معقول است»(22)، ولى در فلسفه، نسبتِ استاد اصفهانى به سيد بادكوبه اى، مانند نسبت صاحب حدائق به صاحب كفايه است، چرا كه شيخ يوسف بحرانى متخصص در فقه بود و صاحب كفايه غرق در اصول و غوّاص اين دريا بود.(23)5. آيةاللَّه سيّد عبدالاعلى سبزوارى (1328 - 1414ق.): وى بيش از هر استاد ديگرى از علامه غروى تأثير پذيرفته بود و بحث استاد را در فقه و اصول، به صورت تقريرات، نوشته است. اثر مهمّ آيةاللَّه سبزوارى تفسير كبيرى است در بيست جلد كه با نام مواهب الرحمن فى تفسير القرآن چاپ شده است.از آثار ديگر ايشان، به ويژه آنها كه در تأثير از علامه غروى نوشته شده اند، اينها را مى توان نام برد:الف) حاشيه بر اسفار؛ب) افاضة البارى فى نقض ماكتبه الحكيم السبزوارى، در ردّ منظومه ملا هادى سبزوارى است.ج) لباب المعارف، دو جلد و در علم كلام است....(24)6. آيةاللَّه شيخ محمدرضا اصفهانى حائرى (1305 - 1393 ق.)؛7. آيةاللَّه شيخ يوسف خراسانى حائرى (1313 - 1397 ق.)؛8. آيةاللَّه سيد نورالدين جزايرى حائرى (1313 - 1384 ق.)؛9. آيةاللَّه سيد حسن لكنهوى هندى (1322 - 1412 ق.)؛10. آيةاللَّه سيد اسداللّه اصفهانى (1308 - 1399 ق.)؛11. آيةاللَّه سيد محمدكاظم موسوى حسينى(1322 - 1405ق.)؛12. آيةاللَّه شيخ سلمان خاقانى (1332 - 1408 ق.)؛13. آيةاللَّه حاج شيخ محمد تقى بهجت فومنى رشتى (متولّد 1332ق.) از مراجع معاصر.(25)