هيچ جايگاه فاعلاتن را به جاى مفاعيلن نياورده اند و اگر كسى گويد:
هر كس كه ادنى طبعى دارد بداند كه مصراع دوم اين شعر بر وزن مصراعاول نيست و همانا بندار در اين باب مقلد بوده است نه مستبد و متقيلبوده است نه مستقل و كيف ماكان چون در خطا و غلط اين خلط هيچ شكو شبهت نيست و تجويز و تصحيح اين اختلاف تركيب را هيچ وجه ومحمل نه باطل را تباعت نشايد و به مبطل اقتدا درست نيايد.
واهل همدان و زنگان برين هر دو بحر فهوليات فراوان گفته اند، اگر برسبيل سهو در بعضى از آن خلطى كنند و به سبب مشابهت بيشتر اجزاء آنبه يكديگر اگر در اول مصراع وتدى مجموع به وتدى مفروق بدل كنند ياساكن بروتد مفروق فاعلاتن زيادت كنند و مفعولاتن به جاى آن بنهندبافضاعت اين خطا و شناعت اين غلط معذورتر از بندار باشند، كه زبان اوبه لغت درى نزديك تر از فهلويات است و او چندين قطعه و قصيده برمفاعيلن مفاعيلن فعلولن گفته است و هرگز بر فاعلاتن مفاعيلن فعولن پنجبيت متوالى نگفته، ندانم او را اين سهو از كجا افتاده است و چون ازاستعمال از احيف ثقيل در شعر او تفرس مى توان كرد كه طرفى از عروضدانسته است اين اختلاف تركيب به چه وجه روا داشته است و آن را چهحاجت خيال كرده؟
چنان كه اشاره كرديم اين گردش بحر كه شمس قيس تصور مى كرده از بى اطلاعىگويندگان بر قواعد عروض ناشى مى شود مربوط به طبيعت اصلى و ساختمانطبيعى وزن فهلويات بوده و نگارنده كه مقدار فراوانى از دو بيتهاى پيش از شمسقيس و بعد از او را جمع آورى كرده، ديده است در فهلوياتى كه از زبان درى دورتراست اين اختلاف وزن دو مصراع بيشتر مراعات شده و هر چه زبان دوبيتى به زبان