آدم مى باشم ».
و ناقلى نقل كرد : آنكه حضرت نبوى صلي الله عليه و آله را سيد خواند خواست نفى كند نسبتهاشمى را از آن بزرگوار ، و خواست بگويد : آن جناب شخصى است مطاع و بزرگ پسدر جواب وى فرمود : مرا بزرگوارى است كه حضرت بارى بر تمام بندگانش داده است بهواسطه نبوت و رسالت ، چون صدق دعوى نبوّت معلوم شد هر نسبتى معلوم و واضحمى شود .
و وجه ديگر از منع كردن ، نهى از خواندن لقب است به حضور شريفشان براى هضمنفس و قدح مدح .
بلى ، لقب خداوند كه رسول و نبى است اكمل و افضل القاب است خلاصه سيّد برخداوند جائز است خوانده شود ، و بر حضرت ختمى مآب صلي الله عليه و آله هم به نحوى كه مصطلح درافواه و السنه است ، و در نزد عقيده فرقه حقّه مجوّز ، و همين طريق بر مرد بزرگ كما قال اللّه «وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى اْلْبَابِ ».
[بنى فاطمه و مطالب مفيده ديگر]
و سابقاً ذكر شد يك معنىِ سيّد زوج است ، و مراد از « سيّدها » عزيز مصر است كه شوهرزليخا بود .
و در حقّ حضرت يحيى بن زكريّا عليه السلام فرمود : «مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اْللّه ِ وَسَيِّداً وَحَصُوراً »مراد شرافت ذاتى و فضل و سؤدد و كرم و حلم[و[بردبارى و بزرگوارى و تقدّم ازاقران است و كمال مدح است از براى حضرت يحيى عليه السلام كه خداوند منّان او را آقا و سيّد